Pages

۱۳۹۰ بهمن ۲۹, شنبه

برملا شدن واقعيت اكثريت بودن تركها و اقليت بودن فارسها در ايران

١-در منابع تاريخي و علمي پراكنده بسيار ميتوان درصد جمعيتي تركها و فارسهاي ساكن در ايران در مقاطع زماني مختلف و روند تغييرات حادثه در آنرا كمابيش و حتي با دقت قابل قبولي بدست آورد. اكنون ديگر قطعي شده است كه در آغاز قرن نوزده تركها اكثريت مطلق و در آغاز قرن بيستم، اكثريت نسبي مردم ايران را تشكيل ميداده اند. در آغاز قرن بيستم درصد فارس زبانان در ايران چيزي در حدود ٨ درصد بوده است.

٢-در دو قرن اخير درصد جمعيت ترك در ايران بعد از يك حادثه و طي يك روند كاهش يافته است:

الف- يك حادثه: تا قبل از انعقاد عهدنامه هاي گلستان و تركمانچاي و پيش از جدا شدن مناطق پرجمعيت ترك نشين شمال ارس از تركيب قلمرو دولت تركي آزربايجاني قاجار، ملت ترك اكثريت مطلق جمعيت ايران را تشكيل مي داد. پس از تغييرات فوق، توده ترك تبديل به اكثريت نسبي مردم ايران شد.

ب-يك روند: با تسلط و حاكميت عنصر قومي فارس بر دولت ايران پس از انقلاب مشروطيت سالهاي ١٩٠٥-١٩٠٦، سياست فارسسازي ملل غيرفارس و سركوب همه جانبه، سيستماتيك و بلاانقطاع زبان و هويت ملت ترك ساكن در ايران آغاز گرديد و بيش از يك صد سال –تا به امروز- ادامه يافت. روند فارس زبان شدن بخش قابل ملاحظه اي از توده ترك در اين كشور، يكي از عواقب اين سياست مخرب است. در نتيجه اين روند، در برهه زماني مذكور درصد جمعيت ترك زبان ساكن در ايران پيوسته كاهش و درصد جمعيت فارس زبان به صورت تصاعدي افزايش يافته است. (اين روند، زنگ خطري براي تركهاي ساكن در ايران است. زيرا با ميوه دادن سياست فارسسازي اعمال شونده از سوي دولت ايران و در صورت عدم تغيير در وضعيت فعلي و نرخ استحاله قومي توده ترك در فارسها، عنصر ملي ترك در آينده نزديك مي تواند تبديل به اقليتي در كشور ايران شود).

٣-با اين همه امروز يعني در ربع اول قرن بيست و يكم، هنوز هم ملت ترك اكثريت نسبي جمعيت ايران و ملت فارس دومين گروه ملي ساكن در آن را تشكيل ميدهد. اكثريت نسبي بودن تركان در ايران براي هر ناظر بي طرف امري بديهي است. ملت ترك در سه منطقه جمعيتي بسيار پرتراكم و حاصلخيز و پر آب شمال غرب (آزربايجان جنوبي)، مركز-جنوب (زاگرس) و شمال شرق ايران (افشاريورد) ساكن است. اما ملت فارس در مناطق به لحاظ جمعيتي بسيار كم جمعيت و بي آب صحرائي مركز و شرق ايران (پيرامون كوير لوت و دشت نمك) و نزديك مرزهاي افغانستان ساكن است. جمعيت فارسزبان شهرهاي حاشيه اي فارسستان و يا اقلا بخش بزرگي از آنها مانند تهران، شيراز، مشهد و اصفهان نيز، بويژه آن شهرهائي كه مدتها پايتخت دولتهاي تركي بوده اند، صرفا فارس زبان و نه فارس اند، يعني اهالي اين شهرها تركان، اعراب، يهوديان، لرها، تاجيكها و... …. فارس زبان شده در دهه ها و سده هاي اخير اند.

٤-گروههاي ناسيوناليست و اولتراناسيوناليست فارس كه بيش از يك صد سال است بر عليه ملل غيرفارس ساكن در ايران موضعي خصماني و جبهه گرفته اند، در همسوئي با ايدئولوژي و سياستهاي دولت ايران، در مورد شمار فارسهاي ساكن در اين كشور اغراق كرده و اين اقليت قومي را به صورت اكثريت مطلق نشان مي دهند. با بررسي آمار پراكنده منابع فارس كه در باره تركيب زباني و ملي مردمان ساكن در ايران وجود دارد ميتوان به اين نتيجه كلي رسيد كه تقريبا همه برآوردها و ارقام و اعداد مجلات و روزنامه ها و اطلسها و دائره المعارفهاي فارسي كه به عنوان آمار مطرح ميشوند داده هايي سياسي از روي تمايلات قوميتگرايانه٬ حدس و گمان٬ ادعا و آرزو بوده٬ تماما محصول خيال و بي پايه و از اساس اشتباهند. اولتراناسيوناليستهاي فارس، از سوي ديگر با روشهاي غير اخلاقي و لابيگري و فشار آوردن به منابعي كه اقدام به انتشار تخمينهاي بي طرفانه در باره تركيب زباني-ملي مردمان ايران مي كنند، سعي به پائين آوردن تعداد تركها و افزودن بر تعداد فارسها در انتشارات همچو منابعي مي كنند. چنانچه آنها با فشار آوردن بر محققين و مديران سايت ائتنولوق موفق به تغيير دادن تخمينهاي نشر اينترنتي سال ٢٠٠٠ اين موسسه در ارتباط با تركهاي ساكن در ايران شدند. اين تخمينها قبل از تغيير داده شدن، يكي از بي طرفانه ترين تخمينها و در تطابق با واقعيتهاي موجود زباني در ايران بود.

٥-اغلب منابع غربي كه سنتا سائقه هاي ضدتركي داشته و آگاهانه و ناآگانه ايران را مساوي با فارس تصور مي كنند، به بازتوليد آمارهاي ساخته شده توسط اولتراناسيوناليستهاي فارس و يا دولت ايران اقدام مي كنند. اين سازمانها و سايتها كه قاعدتا هيچوقت خود از مردم ايران بر حسب زبان و مليت سرشماري نکرده اند، براي ادعاهاي خود هيچ مدرك و منبعي از جمله داده هاي سرشماريهاي نفوس در مورد زبانهاي رايج در ايران را- همچو داده هائي اساسا وجود ندارند- نشان نميدهند. تنها منابع اينگونه مراكز همان آمارهاي بازسازي شده توسط اولتراناسيوناليستهاي فارس و پان ايرانيستها و دولت ايران است. نتيجتا برآوردهاي اين مراكز نيز سنديت نداشته و نميتواند منبع و يا بررسي بحساب آيد. از طرف ديگر٬ فصل مشترك داده هاي همه اين دست مراكز٬ مخصوصا برخي از مراكز سياسي و دائره المعارفهاي انگليسي- آمريكايي – فرانسوي كه پديدآورنده نژادپرستي پان ايرانيستي و استعمار فارسي٬ ترك ستيزي و عرب ستيزي و به سركار آورنده قوم اقليت فارس به حاكميت دولت ايران در سالهاي ١٩٠٥- ۱۹۲۵ هستند، اين است كه از سوئي سعي در زياد نشان دادن به ترتيب شمار فارسها (از جمله با فارس نشان دادن گيلكها و مازندرانيها و...)٬ كردها و كل ايراني زبانها؛ و از سوي ديگر سعي در كم نشان دادن شمار تركها٬ عربها و مجموع غيرايراني زبانها دارند.

٦-علي رغم مخفي كاري دولت ايران در باره تركيب ملي و زباني جمعيت ايران و سعي وي و ناسيوناليستهاي افراطي فارس به اقليت نشان دادن تركها -كه به واقع اكثريت نسبي مردم ايران را تشكيل مي دهند- و اكثريت نماياندن فارسها -كه در واقع دومين گروه ملي در ايران اند-، همواره بوده اند محققين و سياسيون و مراكز داخلي و خارجي كه با انگيزه هاي متفاوت به اين مسئله پرداخته و بر واقعيت اكثريت بودن تركها و يا اقليت بودن فارسها تاكيد كرده اند. صرف وجود چنين تثبيتهائي كه روز بروز بر تعدادشان افزوده مي شود، سواي صحت و سقم آنها، ادعاي اكثريت بودن فارسها در ايران را به طور جدي به زير سوال مي برد. در زير به عنوان مثال به چند نمونه اشاره مي شود:

الف-احمد كسروي: اين محقق ترك پان ايرانيست از آزربايجان جنوبي، در سال ١٩٢٣ اكثريت نسبي جمعيت مردم ايران را ترك دانسته است: "شايد زبان تركي بيش از زبان فارسي متداول است. .... نظر مؤلف اين است كه اكثريت با تركها ميباشد و اين يك تخمين الكي نيست، بلكه آنچه كه ما در زير ارائه ميدهيم، نتيجه تحقيقاتي است كه انجام داده ايم و اعداد و ارقام آن را ارائه خواهيم داد". (مقاله "اللغة التركية في ايران". مجله العرفان چاپ سوريه، جلد ٨، شماره هاي ٢-٣-٤-٥، ١٩٢٣-١٩٢٢، به زبان عربي).

ب-روشني بيگ: متخصص تركيه اي امور خاورميانه و ايران كه در آغاز قرن بيستم مدت دوازده سال را به تحقيق و تدقيق ميداني در داخل ايران و آزربايجان جنوبي گذرانده و داراي دهها بررسي و سخنراني در باره اين كشور است، در مقاله اي به نام "باطن ايران" (روزنامه وطن، استانبول، ١٥ آگوست ١٩٢٤) اكثريت مردم ايران را ترك دانسته است: "بز ياني باشمزده ايرانك اكثريتني تشكيل ايدن قرداش ملتني و اسكي تورك دولتني طانيمق بيله ايسته‌ميورز. ترجمه: ما حتي نمي خواهيم ملت برادري كه بغل گوشمان اكثريت مردم ايران را تشكيل مي دهد و دولت ترك قديمي او را بشناسيم".

پ-ستاره سرخ: ارگان كميته مركزي فرقه كمونيست ايران در شماره ٣-٤ خرداد خود (تير ١٣٠٨، ژوئن- ژوئيه ١٩٢٩، سال اول. وين-اطريش)، گروه ملي فارس-تاجيك را جمعا اقليتي در حدود ٤٥ درصد جمعيت ايران و فاقد اكثريت مطلق دانسته است: "قسمت موسوم بفارس يا تاجيك مملكت كه امروزه بر عموم اهالي اين سرزمين حكمراني ميكنند، بيشتر از ٤٥ درصد جمعيت ايران نبوده و با وجود اين تمام اقتدارات حكومتي و ادارات و پست هاي دولتي را اين يك قسمت از سكنه و يا بعبارت صحيح تر صنف حاكمه آن اشراف و ملاكين و متفـقـين و عمال ايشان در دست گرفته و براي خود انحصار نموده اند. حاكمان، رؤساي ماليه، معارف، عدليه و معلمين و حتي عمال خيلي جزء، ساير ولايات همه فارس و تقريبا نوباوگان طهـران و ملاك زاده هاي دارالسلطنه مباركه اند". (http://demoqrafi.blogspot.com/2006/04/45.html)

ت-محمدرضا شعار: در سال ١٩٤٧، بيش از نصف جمعيت ايران، يعني اكثريت مطلق جمعيت آن را به طور حتم ترك دانسته است: "امروز از بيست و دو ميليون جمعيت تقريبي ايران، نصف بيشتر آن را به طور حتم ايرانيهاي ترك زبان تشكيل مي دهند" (شعار، محمدرضا، "در باره زبان آزربايجان"، ١٣٢٦-١٩٤٧، صص ٤٠-٣٩- http://demoqrafi.blogspot.com/2006/08/22.html).

ج-صد پرمتكلمترين زبان دنيا: در سال ١٩٩٦ يك سايت تخصصي در باره تقسيم بندي زبانها و آمار متكلمين آنها (1996 Top 100 Languages by Population)، جمعيت تركان در ايران را در ٢٤،٣٥ ميليون و جمعيت فارسها در ايران را ٢٤،٢٨ ميليون تخمين زد. يعني طبق اين مركز، تركان اكثريت نسبي مردم ايران و فارسها بزرگترين اقليت ملي-زباني در ايرانند.

چ-ائتنولوق: موسسه تخصصي زبانشناسي ائتنولوق، در نشرهاي اينترنتي سال ٢٠٠٠ خود، زبان تركي آزربايجان را با حداقل حدود ٤٢،٣ درصد زبان اول مردم ايران و زبان فارسي را با حداكثر ٣٦،٩ درصد زبان دوم مردم ايران دانسته بود (اين آمار كه يكي از نزديكترين تخمينها به واقعيت زباني مردمان ايران بود، بعدها و پس از اعمال فشار و جوسازيهاي گروههاي ناسيوناليست افراطي فارس و پان ايرانيست، از سوي اين موسسه تغيير داده شد): "در حال حاضر زبان تركي آزربايجاني (مجموع كليه لهجه هاي آن، كه شامل خلقهاي تركمن، قزاق، اوزبك و اويغور نميباشد) با ٢٩،٣ ميليون متكلم، زبان اول مردم ايران به لحاظ تعداد متكلمين است. تركهاي آزربايجاني حداقل ٤٢،٣٪ جمعيت ايران را تشكيل ميدهند. زبان فارسي (مجموع كليه لهجه هاي آن) با ٢٥،٦ ميليون متكلم، زبان دوم مردم ايران است. فارسها حداكثر ٣٦،٩٪ جمعيت ايران را تشكيل ميدهند. (در اين آمار، گروههاي تورك تباري مانند آيماقها و هزاره ها كه اكنون به زبان تاجيكي سخن ميگويند نيز جزء فارسها منظور شده اند)".

د-عباس عبدي:‌ در سال ٢٠٠٦ در مصاحبه اي، عنصر ملي فارس در ايران را تا سالهاي دهه ٦٠ ميلادي، يك گروه اقليت قومي دانسته است: "در پيش‌تر، تركيب جمعيت اين ‌گونه نبود و در تركيب جمعيت ايران، فارس‌ها در اقليت قرار داشتند. از دهه‌هاي ٣٠ و ٤٠ به بعد به‌ دليل بهبود شرايط اقتصادي كه ابتدا براي مناطق مركزي رخ‌ داد، رشد جمعيت بالا رفت و تركيب جمعيت تغيير يافت. صد سال پيش پرچم‌داران مشروطه چه كساني بودند؟.... در آن ‌زمان چند درصد از مردم آذربايجان فارسي بلد بودند؟ به ‌ندرت كسي فارسي مي‌دانست. در كميته‌ي مركزي حزب توده كه همه تحصيل ‌كرده بودند و در اولين كميته‌ي مركزي كه تهران تشكيل شده بود، بيش از ٨٠ درصد از ترك‌هاي آن كميته فارسي بلد نبودند. http://demoqrafi.blogspot.com/2006/04/blog-post.html)

ر- جئين هارمن Jane Harman: نماينده دمكرات كنگره آمريكا از ايالت كاليفرنيا، در سال ٢٠٠٩ در اجلاس سالیانه AIPAC در واشنگتن در یک میز گرد رسمی، واقعيت اقليت بودن فارسها در ايران، وجود مساله ملي در اين كشور و لزوم استفاده جهان از آن در تعامل با دولت ايران را بر زبان آورد:The Persian population in Iran is not a majority. It is a plurality. There are many different, diverse and disagreeing populations inside Iran. ترجمه: "فارسها در ايران اكثريت نيستند. در آنجا چندگانگي هست. در داخل ايران مردمان بسيار متفاوت، متنوع و ناسازگار با يكديگر وجود دارند."

ز- حميدرضا حاجي بابائي: وزير آموزش و پرورش جمهوري اسلامي ايران، در سال ٢٠٠٩ اعلام كرد ٧٠ در صد از مردم ايران "دوزبانه" اند (http://demoqrafi.blogspot.com/2009/12/blog-post.html) . در ايران زبان فارسي از سوي دولت به غيرفارس زبانها، به عنوان زباني اجباري و رسمي آموزانده مي شود و تنها اين بخش از غيرفارس زبانها دو زبانه محسوب مي شوند. بنابراين، جمعيت تك زبانه هاي ايران، مركب است از بخشي از گروههاي غيرفارسي زبان كه زبان فارسي را نمي دانند، به علاوه فارسها كه نوعا تك زبانه اند. با توجه به اين حقيقت، اعتراف وزير آموزش و پرورش ايران به يك زبانه بودن ٣٠ درصد از مردمان ساكن در ايران (مركب از فارسها و گروههاي غيرفارس كه زبان فارسي را نمي دانند)، به معني اقرار رسمي به فارس بودن كمتر از ٣٠ درصد از اهالي ايران است.

م-علي اكبر صالحي: وزير امور خارجه جمهوري اسلامي ايران در اولين ماه سال ٢٠١٢ به هنگام ديدار خود از تركيه حين مصاحبه اي در شهر آنكارا اعلام نمود ٤٠ درصد از مردم ايران ترك زبان اند (http://demoqrafi.blogspot.com/2012/01/blog-post.html). با توجه به اينكه اصطلاح "ترك زبان" يكي از كدهاي رسمي و جايگزين دولتي براي كلمه "ترك" در ايران است، اعتراف وزير امور خارجه ايران به ترك زبان بودن ٤٠ درصد از مردمان ساكن در ايران، به معني اقرار رسمي به ترك بودن ٤٠ درصد از جمعيت اين كشور است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر