Pages

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۳, چهارشنبه

بررسی رفتارها و انتقادات مطرح بر حرکت ملی آذربایجان - آلپر آتاسی


ساوالان پورت : هر حرکتی در بطن خود باید چهار مفهوم مختلف را مشخص کرده و با تکیه بر آنها به حرکت خود ادامه بدهد. این مفاهیم عبارتند از :

1-      اهداف

2-      اصول

3-      استراتژی

4-      تاکتیک

در طیفهای مختلف حرکت ملی آذربایجان این مفاهیم به روشنی مشخص می باشد. تقریبا در همه طیفهای حرکت ملی آذربایجان هدف، کسب حق تعیین سرنوشت ملت آذربایجان می باشد.  اصول مورد قبول در طیفهای مختلف حرکت ملی آزربایجان نیز کمابیش یکسان است و آن هم سکولاریزم، حفوف بشر و کرامت انسان، حقوق زنان، حق مالکیت و لیبرالیسم و ... است.



 آن چیزی که طیفهای مختلف حرکت ملی آذربایجان را به نوعی از همدیگر جدا می سازد استراتژی های مختلف می باشد که هر یک از طیفها، برای رسیدن به هدف اصلی حرکت، استراتژی خاصی را پیشنهاد می کنند. از جمله استراتژی های مطرح در این زمینه کسب استقلال، برقراری سیستم فدرالیزم یا کنفدرالیزم، رسمیت یافت حقوق فرهنگی و زبانی ملت آذربایجان در قانون اساسی و ... را می توان نام برد. هر طیفی از حرکت ملی آذربایجان نیز برای رسیدن به هدف نهایی یا آماده سازی زمینه مناسب برای آن، متناسب با استراتژی مورد علافه خود و با رعایت اصول مذکور، از تاکتیکهای مختلفی مانند برپایی میتینگها و راهپیمایی ها، دیوارنویسی ها، انتشار نشریات و شبنامه ها، ترویج پرچم، نماد و سمبولها، ایجاد حساسیتهای ملی، تقویت غرور و آگاهی ملی و ... استفاده می کنند. عموما اکثر اختلاف نظر ها هم در همین تاکتیکها می باشد که محل بحث و مجادله در طیفهای مختلف حرکت ملی می باشد. و ممکن است طیفهایی از حرکت، تاکتیکهای طیفهای دیگر را نپسندند و یا از آن رنجیده باشند. تاکنون بیشتر مجادلات درونی در حرکت ملی آذربایجان، حول همین مباحث بود و بیشتر بحث هم بر سر آنها بوده ولی امروزه جریانی می خواهد این بخثها را تغییر داده و با مغلطه در جایگاه اهداف، اصول، استراتژی و تاکتیکها، نوعی سردرگمی و تحقیر و بدنامی به حرکت ملی آذربایجان تزریق بکند. و از انرژی حرکت ملی آزربایجان برای رسیدن به اهداف خود استفاده بکنند.

کسانی که با شعارهای دموکراسی، فمینیسم، کارگری و غیره بر حرکت ملی آذربایجان می تازند در درجه اول باید توجه داشته باشند که همه خواسته های آنها بلا استثنا در مانبفست تقریبا همه طیفهای حرکت ملی آذربایجان قرار دارد و جزو اصول آن طیفها به شما می رود. ولی جزو اهداف حرکت ملی آذربایجان نیست. هدف حرکت ملی آذربایجان کسب حق تعین سرنوشت ملت آذربایجان است و فقط برای این راه مبارزه می کند و تنها با حرکتهایی که این حق را به رسمیت بشناسند همکاری می کند. این جمله به معنی آن نیست که مخالف اصول دموکراسی خواهانه است، بلکه اصول مذکور را تایید می کند، سعی می کند که در داخل حرکت ملی آذربایجان آن اصول را رعایت بکند و برای زمان پس از کسب حق تعیین سرنوشت هم برنامه ریزی می کند تا اصول مذکور در جامعه آذربایجان و قوانین مربوطه رعایت شود. حرکتهای دیگر نیز ذاتا این گونه عمل می کنند یا باید عمل بکنند. مثلا جنبشهای فمینیستی و برابرطلبی زنان، با وجود تایید و قبول اصول دیگر، فقط در جبهه برابر طلبی جنسی مبارزه می کنند و هیچ وقت برای آزادیهای دینی، سوسیالیزم، لیبرالیزم، نقض موارد دیگر حقوق بشر و ... میتینگ یا راهپیمایی برگزار نمی کنند و حداکثر کارشان حمایت و تایید حرکتهای آنها است و آنهم در صورتی که حقوق زنان جزو مانیفست آن حرکتها باشد. یعنی هر حرکتی فقط در راستای اهداف خود و با رعایت اصول مورد نظر مبارزه می کند و اگر بخواهد به خاطر هر یک از اصول خود مبارزه بکند، انرژی آن هدر می رود و به هدف خود هم نخواهد رسید. پس انتظار مبارزه حرکت ملی آذربایجان در همه جهات انتظار نابجاست. حرکت ملی آذربایجان با احترام و تایید اصول مذکور، فقط در جهت رسیدن به هدف اصلی(حق تایین سرنوشت) مبارزه می کند و در این راه، هر حرکتی هم که حق تعیین سرنوشت ملتهای ایران را جزو اهداف یا اصول خود بداند در کنار خود می بیند وبا آن همکاری می کند ولی برای آن مبارزه نمی کند.

مدتی است که طیفهای مختلف فکری از فعالان سیاسی و مدنی، اهتمام به نفد و بررسی حرکتهای هویت طلبانه( خصوصا حرکت ملی آذربایجان) نموده اند. این اقدام به خودی خود جای خوشحالی است و نشان از آن دارد که این حرکتها یک مرحله را طی کرده اند و وارد مرحله جدیدی از رشد خود شده اند. زیرا تا دو سه سال پیش عموما این حرکتها در گفتمان مدنی و روشنفکری ایران نادیده گرفته می شد و امروزه یک گام به جلو آمده است هر چند که فعلا در مرحله تحقیر می باشد و در بیشتر موارد سعی می کنند با ایراد تراشی یا بزرگنمایی ایرادات به تحقیر فعالین این حرکت و مرام آزادی خواهی آن پرداخته و از اقبال مردم نسبت به آنها بکاهند. در این مرحله هم ابزارهای مختلفی مورد استفاده قرار می گیرد تا به شکلهای مختلف یا کل حرکت و مرامهای آن تحقیر شود(مثل آقای گنجی با ظاهر دموکراسی و دلسوز آذربایجان) یا با بازیهای اطلاعاتی طیفهای مختلف داخل حرکت را بر علیه هم بشورانند و زمینه تحقیر افراد یا طیفهای داخل حرکت را فراهم نماییند. در همه چنین مباحثی، مغلطه های آشکاری وجود دارد که بر اساس آن موجب سرگردانی و گمراهی اذهان عمومی ملت آذربایجان را فراهم می کنند. مغلطه اساسی در این زمینه به میدان کشیدن چالشهایی خارج از اهداف حرکت ملی آذربایجان و سنجش حرکت بر اساس آن چالشها می باشد.

با مقدمات فوق می خواهم هجمه گسترده ای که امروزه از طرف حرکتهای مرکزگرای داخل ایران و یا اپوزسیون خارج نشین بر علیه کلیت حرکت ملی آذربایجان می شود بررسی بکنم.

در مقالات متعددی که در سایتهای ایرانی خصوصا ایران گلوبال بر علیه حرکت ملی آذربایجان منتشر شده است، عموما اتهاماتی مانند دموکرات نبودن، نژادپرستی، حمایت از جمهوری اسلامی، تبعیض جنسیتی و غیره ، به کرات و با قلمهای مختلف به این حرکت وارد می شود. هر یک از این اتهامات را به مرور بررسی می کنیم :

دموکراسی و حرکت ملی آذربایجان :

اولا باید قید بکنیم که دموکرات بودن با دموکراسی خواه بودن فرق میکند. یک حزب می تواند با هر هدفی مبارزه بکند و در درون خود اصول دموکراسی را رعایت بکند، چنین حزب و افراد داخل آن را می توان دموکرات نامید. ولی ممکن است یک حزب با هدف برقراری دموکراسی مبارزه بکند ولی در درون خود دموکرات باشد یا نباشد، چنین حزب و افرادی را دموکراسی خواه می نامند. حرکت ملی آذربایجان یک حرکت دموکرات است ولی یک حرکت دموکراسی خواه صرف نیست. هدف حرکت ملی آزربایجان برقراری دموکراسی با تعاریفی مبهمی که برخی ها ارائه می کنند نیست. دموکراسی جزو اصول حرکت ملی آذربایجان است و طبیعی است که خود را ملزم به رعایت آن اصول در خد توان خود می داند. پس اتهامات وارده را باید در دو جهت متفاوت بیان کرد 1) آیا اعضای حرکت ملی آذربایجان در فعالیتها و مبارزات خود اصول دموکراتیک را رعایت می کنند؟ 2) چرا حرکت ملی آذربایجان همگام و همجهت با حرکتهای دیگری که با نام دموکراسی خواهی مبارزه می کنند، مبارزه نمیکند؟

در جواب سوال اول، طبیعی است که در مقام بررسی یک طیف مخالف و غیرقانونی، رفتار آن را با رفتار حکومت فرانسه نمی سنجند و رفتار آن را در بهترین حالت با رفتار جنبشها و احزاب موفق و همسطح می سنجند. سئوال من از کسانی که حرکت ملی آذربایجان را به غیر دموکرات بودن متهم می کنند آن است که حزب یا طیف دموکرات ایده ال شما، کدام یک از طیفهای اپوزیسیون داخل یا خارج است. طبیعی است که با توجه به محیط آموزشی ما ایرانیان و فضای فعالیت سیاسی موجود، هیچ یک از حرکتهای فعلی، 100% دموکرات نیستند و چنین انتظاری هم از آنها نارواست. ولی در مجموع می توان با جرات بیان کرد که فضای حاکم بر حرکت ملی آذربایجان تاکنون به مراتب دموکرات تر از فضای حاکم بر جریانات دیگر خصوصا جریانات مرکزگرا بوده است. شاید دلیل اصلی آن عدم وجود نفع شخص(فعلا) در حرکت ملی آذربایجان است. در حالی که حرکتهای دیگر هر یک به نوعی از یک حکومت یا از یک پدرخوانده ارتزاق می کنند و همین عامل فضای خفقان، دو رویی و تمامیت خواهی را دامن می زند. نگاه حاکم و محکوم مسلط بر جامعه، متاسفانه دامن روشنفکران و فعالین را گرفته است و فعالین مرکزگرا با این نگاه، چشم بر روی همه کاستی های خود بسته و هر ایراد کوچک در محکومان را بزرگ می کنند. مقاله ای را به چند سایت از حرکت ملی می فرستند، برخی از سایتها آنرا منتشر نمی کنند و در برخی دیگر که منتشر شده، برخی از بینندگان ممکن است یادداشتهای توهین آمیز برای آنها نوشته باشند. درست است این حرکت بد است و ما هم این کار را غیر دموکراتیک می دانیم. ولی آیا سایتهای خودتان را هم بررسی کرده اید؟ یک مقاله چند خطی در دفاع از استقلال آذربایجان بنویسید و به سایتهای همسو با خودتان بفرستید، فکر می کنید چند درصدشان آن را منتشر بکنند و اگر منتشر شد در کامنتهای آن فکر می کنید چه توهین ها و دشنامهایی خواهید دید. آیا کمتر از سایتهای حرکت ملی خواهد بود؟. فعالین حرکت ملی آذربایجان 100% دموکرات نیستند ولی نرم دموکرات بودن در فعالین حرکت ملی آزربایجان و طیفهای مختلف آن بسیار بسیار بالاتر از حرکتها و احزاب مرکزگرا است.

و اما چرا حرکت ملی آزربایجان همگام با و در جهت اهداف احزاب به ظاهر دموکراسی خواه مبارزه نمی کند؟. دلیل اصلی این مسئله در ذات و هدف این حرکت است. هدف حرکت ملی کسب حق تعیین سرنوشت است که یکی از پایه های دموکراسی می باشد احزاب و حرکتهای دیگر هم با هدف کسب پایه های دیگر دموکراسی(مانند حقوق بشر، برابری جنسیتی، عدم تبعیض دینی، جمهوریت و ...) مبارزه می کنند. تا این قسمت بحث منافاتی بین حرکت ملی آذربایجان و دیگر حرکتها نیست و هر یک از جریانها می توانند همدیگر را تایید و حمایت بکنند و تا حد ممکن با هم دیگر همکاری داشته باشند ولی انتظار تعطیل کردن مبارزات یک حرکت و مبارزه در جهت اهداف حرکت دیگر انتظاری نابجاست. مثلا حرکت ملی آذربایجان اهداف حرکتهای مبتنی بر مبارزه با تبعیض جنسیتی را به عنوان اصول خود پذیرفته است و برای استقرار آن اصول در فردای کسب حق تعیین سرنوشت برنامه ریزی میکند و انتظار دارد که حرکتهای مبتنی بر مبارزه با تبعیض جنسیتی نیز حق تعین سرنوشت ملتها را به عنوان یکی از اصول خود بپذیرد و برای آن برنامه ریزی بکند ولی نه حرکت ملی آزربایجان انتظار دارد که آنها، اهداف خود را تعطیل کرده و برای حق تعیین سرنوشت ما مبارزه بکند و نه ما، هدف خود را برای مبارزه با تبعیض جنسیتی تعطیل خواهیم کرد. فقط در صورت وجود پذیرش متقابل، این دو حرکت می توانند از همکاری و حمایت همدیگر برخوردار شوند. این داستان در مورد حرکتهای دیگر حقوق بشری، جمهوری خواه، تبعیض دینی و غیره هم صادق است. کسانی که انتظار دارند حرکت ملی آذربایجان درجهت اهداف آنها مبارزه کرده و خون بدهد، در بهترین حالت می خواهند که به عنوان یک تاکتیک مبارزه از انرژی حرکت ملی آذربایجان در جهت اهداف خود استفاده بکنند و در بدترین حالت به خاطر دشمنی با این حرکت می خواهد حرکت ملی آذربایجان را از هدف اصلی خود دور کرده و از درون تهی بکنند. حرکت ملی آزربایجان اگر خونی برای دادن داشته باشد برای رسیدن به حق تعیین سرنوشت خود خواهد داد. نکته دیکر در این زمینه آن است که متاسفانه اکثر حرکتهایی که با نام دموکراسی خواهی فعالیت می کنند، در بدیهی ترین حق دموکراتیک مردم یعنی حق تعیین سرنوشت اختلاف دارند و آنها را نمی توان حرکت دموکراسی خواهی به حساب آورد. حرکت ملی آذربایجان نه تنها همسو اهداف چنین احزابی مبارزه نخواهد کرد بلکه در کنار آنها هم نخواهد بود و ممکن است خود را در تقابل با آنها ببیند. یکی از مهمترین موارد که در تناقض با دموکراسی و حقوق بشر است، اصل تمامیت ارضی است که به جرات می توان گفت که بیش از 90 درصد احزاب و جریانات مرکز گرا چنین اصلی را یا به عنوان هدف یا یکی از اصول خود برگزیده اند. کسانی که چنین اصلی را به عنوان یکی از اصول یا اهداف خود پذیرفته اند مخالفانشان را تهدید به راه انداختن حمام خون با بیش از 2 ملیون کشته می کنند. چنین افرادی چگونه می توانند خود را دموکرات بنامند؟ کسانی که مرزهای سیاسی یک کشور را جزو مقدسات خود می دانند به هیچ وجه حق ندارند دم از دموکراسی و حقوق بشر بزنند. در حالی که تقریبا در مانیفیست همه طیفهای حرکت ملی آذربایجان، اهداف ظاهری احزاب مرکزگرا(مانند حقوق بشر، سکولاریسم، حقوق زنان و ...) به عنوان اصول حاکم بر حرکت قید شده است، در مانیفیست هیچ یک از احزاب مرکزگرا، هدف نهایی حرکت ملی آزربایجان یعنی حق تعیین سرنوشت به رسمیت شناخته نشده است. پس حرکت ملی آذربایجان هیچ وقت در جهت اهداف احزاب دیگر مبارزه نخواهد کرد و هیچ حرکتی هم چنین کاری نمی کند ولی میتواند در کنار آنها بوده، از حرکت آنها حمایت کرده و با آنها همکاری بکند به شرطی که :

الف- اصلی به نام تمامیت ارضی را قبول نکنند و مرزهای سیاسی را مقدس نشمارند

ب- در مانیفست خود صراحتا بر حق تعیین سرنوشت ملتهای ایران تاکید بکنند

نژاد پرستی :

وقتی در مورد کلیت یک حرکت بحث می شود باید در مورد اهداف و اصول آن حرکت بحث شود. حال سوال ما این است که در مانیفست کدام یک از احزاب و طیفهای حرکت ملی آذربایجان جمله ای دال بر نژاد پرستی یا حتی ناسیونالیزم است؟ شاید مرام نامه برخی از احزاب حرکت ملی آزربایجان اصطلاحی معادل ترک گرایی(türkçülük) داشته باشند که کاملا بار فرهنگی دارد و معنی آن بسط فرهنگ ترکی آذربایجان آن هم در بین ملت آذربایجان است. کجای چنین مفهومی نژادپرستانه است؟ اگر نژادپرستی می خواهید، من می توانم آدرس مرامنامه احزاب مختلف مرکزگرا را به شما بدهم که در آنها صریحا از کلماتی مانند نژاد پاک آریایی استفاده شده است. کدام یک نژاد پرستی است؟

حال ممکن است به برخی از افراد یا برخی از تاکتیک ها ایراد بگیریم که قابل قبول است و می توان آنها را نقد کرد. مثلا ممکن است یک فرد منتسب به حرکت ملی آزربایجان در مصاحبه ای از جملات نژاد پرستانه استفاده کرده باشد که اگر پیگیر قضیه باشید در داخل حرکت مورد انتقاد قرار گرفته یا به کلی از حرکت ملی آزربایجان طرد شده است. چنین جملاتی را در هر کجا و بین هر ملتی می توان یافت، آنچه مهم است اصول مرامنامه و مانیفیست احزاب می باشد. نکته دیگر مسئله ای است که برخی ها برای تحقیر حرکت ملی آذربایجان با نام گرگ گرایی آن را مطرح می کنند. هر حرکتی برای رسیدن به اهداف خود از تاکتیکهای خاصی استفاده می کند. یکی از مهمترین تاکتیکها که در همه حرکتها و جنبشها مورد استفاده قرار می گیرد استفاده از نمادها و سمبولهای خاص برای نمایش اتحاد و سمپات بودن به یک حرکت می باشد. طیفهای مختلف حرکت ملی آذربایجان هم از این تاکتیکها استفاده می کنند. یکی از این سمبولها نمادی هست که با انگشتان و به صورت بزقورد نمایش داده می شود. شما از هر کسی که از آن سمبول استفاده می کند بپرسید که این نماد یعنی چه؟ به شما خواهند گفت که یعنی من آزربایجانچی هستم(یعنی سمپات حرکت ملی آزربایجان هستم)، حال برخی از مغرضان در مقاله های خود می نویسند که این نماد به معنای آن است که پدران من گرگ بوده اند یا من از نژاد برتر هستم. خدا می داند که چنین معانی را چگونه و برای چه منظوری استخراج کرده اند. گرگ در افسانه های آزربایجان و ترکها شخصیت نجات دهنده دارد و نماد گرگ به معنی خواستار نجات از وضعیت موجود می باشد

حمایت از جمهوری اسلامی :

هدف حرکت ملی آذربایجان حق تعیین سرنوشت است و هر کسی که این حق را به رسمیت نشناسد در مقابل حرمت ملی آزربایجان است چه احمدینژاد باشد چه گنجی یا اعلیحضرت یا هر کس دیگر. مبارزه یا همکاری با حکومت، یا احزاب مخالف، فقط تاکتیکهایی هستند که جهت رسیدن به هدف غایت می توان از آنها استفاده کرد. بسیاری از احزاب مخالف و اپوزیسیون دارای مانیفست منطقی نیستند این احزاب تنها هدفشان مخالفت با حکومت می باشد چون احساس می کنند که هر حکومتی غیر از حکومت اسلامی بهتر از این حکومت خواهد بود. در مورد درستی یا نادرستی چنین فرضیه ای در اینجا نمی توان بحث کرد ولی هدف حرکت ملی آذربایجان سقوط حکومت نیست. هدف حرکت ملی آذربایجان حق تعیین سرنوشت ملت آزربایجان است که هم میتواند با سقوط حکومت تامین گردد و هم می تواند با وجود این حکومت تامین گردد. پس حرکت ملی آذربایجان کورکورانه از هر حرکتی که منجر به سقوط حکومت شود و یا به سقوط آن کمک بکند حمایت نخواهد کرد . حرکت ملی آذربایجان تاکنون نیز نشان داده است که با  پختگی کامل فقط در صورتی که واریانتهای پس از سقوط حکومت در جهت منافع و اهداف آذربایجان باشد از مبارزات ضد حکومتی حمایت خواهد کرد. حال سوال من از احزاب مرکز گرا این است چرا هنوز که حتی در حکومت نیستید و یک اپوزیسیون بی قدرت هستید این همه مخالف حق تعیین سرنوشت هستید. آیا به شما که هنوز هیچ مسئولیتی و قدرتی ندارید و اینچنین مخاالفت و تهدید به قتل عام می کنید می توان اعتماد کرد که در فردای تغییر حکومت و با در دست گرفتن ارتش به فتل عام ملت آزربایجان نپردازید؟ تازمانی که بین احزاب مرکزگرا، حرکت قدرتمندی وجود نداشته باشد که حق تعیین سرنوشت ملت آذربایجان را به رسمیت بشناسد، حرکت ملی آذربایجان به مبارزه مستقیم با حکومت نخواهد پرداخت و اگر هم بپردازد همزمان، هم با حکومت مبارزه خواهد کرد و هم با اپوزیسیون دیکتاتور موجود.

حقوق زنان :

وقتی که هدف نحقیر یک حرکت باشد می توان خیل فعالین زن حرکت ملی را ویترینی دانست و یا اعترافات زنی را که یکی از فعالین حرکت ملی از آن سوئ استفاده کرده یا دوست پسرش بر او خیانت کرده است را مبنا قرار داد تا به هدف اصلی رسید. یا می توان در زیر نوشته برخی از خانمها، کامنتهای توهین آمیز گذاشت و آن را به کل حرکت ملی آزربایجان نسبت داد. ولی اگر واقع بین باشیم باید به رفتار کلی و مانیفیست حرکت نگاه بکنیم. در مانیفیست کدام طیف از حرکت ملی آزربایجان تایید برابری حقوق زن و مرد وجود ندارد؟ در مانیفیست کدام طیف از حرکت ملی بر علیه حقوق زنان جمله ای مطرح شده است. کدام یک از بیانیه های حرکت ملی آزربایجان در تضاد با حقوق زنان بوده است؟

با توجه به موارد فوق می توان گفت که حرکت ملی آذربایجان یک حرکت مدرن و مبتنی بر اصول دموکراسی و با اهداف انسانگرایانه می باشد که هدف آن حق تعیین سرنوشت ملت آذربایجان می باشد و عموم مخالفان این حرکت، طیفهایی هستند که هنوز از جمود نژاد پرستی رها نشده اند و نمی توانند خود را با مفاهیم متعالی امروز تطبیق بدهند.

آلپر آتاسی

اردیبهشت 1390

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر