Pages

۱۳۹۱ آبان ۱۲, جمعه

دشمن خلق ترک در ایران کیست؟-یونس شاملی

ساوالان پورت : اخیرا با نقل قولهایی نامفهوم از افراد ناشناس سعی میشود برای انحراف اذهان عمومی و تخریب سیمای سیاسی جنبش ملی دمکراتیک خلق ترک (آذربایجان) در ایران، این جنبش را فریبکارانه دشمن خلق فارس و یا معانی نزدیک به آن جلوه دهند. بنابراین ضروری می نماید در خصوص دشمن ملت ترک در ایران مختصر هم که شده توضیح داده شود. 



امروز دشمن خلق ترک و مانع اصلی سیلان جنبش ملی دمکراتیک ملت ترک در آذربایجان جنوبی و ایران  سیاستها و عملکرد رژیم جمهوری اسلامی است. ماهیت رژیم جمهوری اسلامی از نظر سیاسی برای ملت فارس استبدادی و برای ملتهای غیرفارس و بویژه برای ملت ترک ساکن در ایران استعماری و استبدادی است. علت اساسی عقب ماندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در آذربایجان جنوبی و البته دیگر مناطق متعلق به ملیتهای غیرفارس در ایران و عامل اصلی  سرکوبهای وحشیانه علیه جنبش سیاسی خلق ما و دیگر جنبشهای سیاسی، در سه دهه گذشته، رژیم جمهوری اسلامی است. ماهیت ایدئولوژیک رژیم جمهوری اسلامی دینی، تیپولوژی اتنیکی آن فارسی و سیاست آن علیه خلقهای غیرفارس استعماری (داخلی) است و سیاستهای نشات گرفته از ایدئولوژی دینی و شونیستی آن رژیم اعمال تحقیر و تبعیض علیه تمامی مردم، بویژه خلقهای غیرفارس و از آن جمله خلق ترک در ایران است.



این رژیم دشمن اصلی خلق ما (و البته دیگر خلقها) در رسیدن به آرمانهای سیاسی آن است. آرمان سیاسی خلق ترک برپایی دولت مدرن در آذربایجان جنوبی، اعمال اراده ملی بخشهای دیگر خلق ما در سرزمین افشار (در خراسان)  و سرزمین قشقایی (در فارس) بصورت مناطق خودمختار در منطقه ملی فارسستان است.  آرمان دیگر خلق ما بخشا تقسیم همه جانبه قدرت سیاسی و امکانات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در تهران بزرگ براساس آمار جمعیت های اتنیکی ساکن تهران و سهم خلق ترک ساکن در آن است. همچنانکه ما بایستی بعد از برپایی دولت مدرن آذربایجان جنوبی تمام و کمال بایستی حقوق برابر شهروندی را برای شهروندان غیرترک در آذربایجان جنوبی به اجرا بگذاریم، ما نیز خواهان رعایت حقوق برابر شهروندی برای مردم ترک پراکنده در شهرهای مناطق غیرفارس (فارسستان، کردستان، بلوچستان، عربستان و...) هستیم.



مبارزه ما علیه رژیم جمهوری اسلامی مبارزه ایی سیاسی، سیویل و بر مبنای شیوه های نافرمانی مدنی و مقاومت سیاسی برای دفع و حذف قدرت سیاسی رژیم جمهوری اسلامی و جایگزین کردن قدرت  سیاسی متکی به اراده و رای مردم آذربایجان جنوبی است. اما برای دفع شر جمهوری اسلامی و گردآوردن یک نیروی سیاسی عظیم که بتواند این رژیم را از سریر قدرت به زیر بکشد به همکاری نیروهای سیاسی تمامی خلقهای ساکن ایران نیاز داریم. به همین جهت تمامی خلقهای ایران از سویی برای دمکراسی و از سوی دیگر برای رهایی ملی خود، نیاز به همکاری و مساعدت برای به زیر کشیدن رژیم جمهوری اسلامی را دارند. اما این همکاری و مساعدت بدون یک درک عادلانه از مسائل سیاسی در ایران و بدون به رسمیت شناختن حقوق برابر ملیتهای ساکن آن و بدون به رسمیت شناختن واقعیت ایران کثیرالملله غیرممکن خواهد بود. چرا که بدون به رسمیت شناختن این واقعیت امکان همبستگی سراسری، مساعدت و در نهایت اتحاد عمل سیاسی نیروهای متعلق به مناطق ملی غیرفارس با نیروی سیاسی جامعه فارس در ایران عملا غیرممکن خواهد بود.



مهم ترین مانع برای همبستگی و  اتحاد نیروهای سیاسی متعلق به تمامی ملیتهای ساکن ایران (هر دو بلوک سیاسی فارس و غیرفارس) و برای عقب راندن رژیم جمهوری اسلامی گسست از نگاه استعماری، غیردمکراتیک و قیم مآبانه جامعه سیاسی فارس (استثناها خارج) نسبت به جامعه غیرفارس، در ایران است. به نظر میرسد دو راه برای ایجاد همبستگی سیاسی پیش روی جنبش های سیاسی در ایران وجود دارد:



اول: تغییر در مواضع قیم مآبانه، تحکمی، استعماری و نگاه از بالای رهبران جنبش سیاسی جامعه فارس ایران است که میتواند زمینه های اتحاد و همبستگی سیاسی میان جنبشهای واقعا موجود را برای به زیر کشیدن رژیم جمهوری اسلامی از سریر قدرت فراهم آورد.

دوم: در صورت عدم شکل گیری چنین تغییری، این رشد و گسترش جنبشهای سیاسی متعلق به ملیتهای غیرفارس، بویژه جنبش ملی دمکراتیک متعلق به خلق ترک است که به تدریج جامعه سیاسی فارس را در مقابل این واقعیت کلان و اجتناب ناپذیر به عقب نشینی وادار کند.



در غیراین صورت و با مقاومت جامعه سیاسی فارسی در مقابل پذیرش واقعیت کلان ایران چند ملیتی و تن ندادن به حق تعیین سرنوشت خلقها از سوی آن جامعه، چشم انداز سیاسی در ایران را میتوان به دو بخش تقسیم کرد:



یک: چشم انداز سیاسی ایران با شرط عدم پذیرش ایران به مثابه یک کشور کثیرالملله، در شرایط حاکمیت جمهوری اسلامی، بهره برداری این رژیم از این تفرق و تشتت و استمرار حیات ننگین اش در شرایط تقابل دو بلوک سیاسی جامعه فارس و بلوک سیاسی جامعه غیرفارس در ایران خواهد بود.



دوم: صورت زشت دیگر استمرار این تقابل و تضاد در میان این دو بلوک سیاسی (فارس و غیرفارس) در شرایط بحران سیاسی و احتمالا سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، ایران را بسوی یک جنگ داخلی خواهد کشاند. جنگی که مسئولیت سنگین و هولناک آن حتی از امروز بر دوش رهبران سیاسی جامعه فارس در ایران سنگینی میکند.



من گاه تضادهای موجود در ایران را با تضادهای سیاسی موجود در یوگسلاوی سابق مقایسه میکنم  و عملکرد احتمالی رهبران سیاسی جامعه فارس در ایران را تا حدودی در سمت و سوی عملکرد رهبران سیاسی صرب در یوگسلاوی سابق می بینم. به بیان دیگر استمرار عناد و انکار حقوق برابر اتنیکی برای ملیتهای ساکن در ایران، میتواند این کشور را به راحتی بسوی یوگسلاویزه شدن پیش ببرد. آیا مسئولیت بروز چنان وضعیتی بر دوش رهبران ملیتهای تحت ستم در ایران است که برای حقوق برابر و عدالت خواهی مبارزه میکنند؟ یا این مسئولیت بر دوش رهبران سیاسی جامعه فارس در ایران است که با عناد و لجبازی میخواهند همچنان نظام استعمار داخلی و سیاست برتری ملیتی بر ملیتهای دیگر در ایران پیش ببرند و با این روش بر طبل جنگ داخلی بکوبند و کشور را بسوی یک فاجعه انسانی بکشانند؟



مانع دیگر پیش روی خلقهای غیرفارس برای رسیدن به حقوق برابر اتنیکی در ایران، افکار عمومی آلوده به برتری جویی، شونیسم و حتی نژادپرستی جامعه فارس و بخش های آسیمیله شده جوامع غیرفارس در ایران است. این آلودگی محصول سیاست نژادپرستانه و استعماری رژیمهای پهلوی و جمهوری اسلامی در هشتاد و اندی سال گذشته است. آلودگی که تحقیر و تبعیض علیه ملیتهای غیرفارس ارکان اصلی آن را تشکیل میدهد.



شیوه برخورد با این آلودگی در فضای افکار عمومی تلاش برای روشنگری در جامعه ایران است. رفع این آلودگی ابدا نباید و نمیتواند با تکیه بر خشونت و یا عصبیت و یا عکس العمل استوار باشد. چرا که حاصل این آلودگی همان جهلی است که انسانهای آلوده به آن را در موضعی واکنشی قرار میدهد. بنابراین روشنگری با توسل به مئدیا، مطبوعات و رادیو و تلویزیون میتوان فضای آلوده کنونی را بسوی یک فضای انسانی، دمکراتیک و عادلانه رهنمون شود. تمامی خلقهای ایران همسایه دائمی همدیگر خواهند بود چه در داخل ایران و چه احیانا در خارج از آن. بنابراین برای پاسخ به آیندگان مناسبت ترین را برای تمامی نیروهای سیاسی تامل، تن دادن به حقوق شناخته شده بین المللی و از آن جمله منشور جهانی حقوق بشر و کنوانسیونهای الحاقی آن و فراهم کردن همبستگی انسانی و سپس همبستگی سیاسی برای آرمانهای دمکراتیک تمامی خلقهای ساکن ایران است.



البته موانع فرعی دیگری نیز در این مسیر وجود دارد. اما بخشی از این موانع با رفع موانع اصلی خود به خود از میدان خارج میشوند و یا با توسل به تاکتیک ها و تکنیک های مدرن میتوان به رفع و رجوع آنان پرداخت.



در نهایت هر انسان سیاسی و یا هر نیروی سیاسی که در خدمت مانع اصلی یعنی رژیم جمهوری اسلامی و یا مانع فرعی که همانا آلودگی فضای افکار عمومی به برتری جویی و قیم مآبی و.. قرار گیرد بایستی به روشنترین و مستدلترین وجه افشا شود. به بیان دیگر افشای کسان و یا جریاناتی که مستقیم و یا غیرمستقیم در خدمت رژیم جمهوری اسلامی قراردارند، میتواند دامنهء روشنگری در کل جامعه ایران را گسترش دهد.



Yunes.shameli@gmail.com

20121023

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر