Pages

۱۳۹۲ شهریور ۲۲, جمعه

ما "پان ترک " نیستیم ، فقط ترکیم، نکند شما پان فارس هستید ؟- دکتر سیمین صبری



گاها به دلیل تخریبات صورت گرفته از طرف نیروهای انحصارگرا و مخالف جنبش هویت طلبی آزربایجان ، یا به دلیل روش های تبلیغاتی غلط برخی فعالین حرکت ملی آذربایجان و نیز حضور برخی نیروهای تندرو و افراطی در این جنبش ، این شائبه در ذهن برخی از دوستان شکل می گیرد که حرکت ملی آذربایجان،حرکتی پان ترکیستی ، افراطی و غیر دموکراتیک می باشد.
این در حالیست که دقیقا بر خلاف این باور غلط ، حرکت ملی آزربایجان چه از نظر ماهوی و چه از نظر شکلی ، حرکتی طرفدار عدالت آزادی و دموکراسی بوده و برای تمامی انسانها اعم از ترک و کرد و فارس ، عرب و عجم ، مسلمان و غیر مسلمان و از هر نژاد و زبان و فرهنگی که باشند ، معتقد به حقوق انسانی برابر و حق تعیین سرنوشت ملی می باشد.

"
مفهوم پان ، اهداف و نتائج حاصله" :
پان و اندیشه هایی که با پیشوند پان در کشورها و جوامع مختلف تبلیغ و ترویج میشوند ،به معنی همه ، عموم ، سرتاسر ،کل و همگانی بوده و اندیشه هایی که با پیشوند پان شکل گرفته اند، خواهان حذف فیزیکی یا هویتی اقوام و ملل دیگر و استحاله یا جایگزینی آنها با قوم و ملت حاکم و یا اتحاد ملل و جوامع دارای ریشه واحد قومی ، زبانی و نژادی می باشند .
این اقدام ضد انسانی عموما توسط قوم ، ملت یا نژاد حاکم و مسلط علیه اقوام و ملل تحت سلطه و با بهره گیری از ابزارهای نظامی، سیاسی ، آموزشی و تبلیغاتی و ... اجرامیشود.

"
حذف فیزیکی" :
نسل کشی و ژنوساید راهکار اصلی حذف فیزیک می باشد که نمونه آن را در جنگ جهانی دوم از طرف آلمانهای نازی علیه یهودیان و در اواخر قرن بیستم در یوگسلاوی از طرف صربها علیه مسلمانان و در روسیه علیه ترکان مسلمان چچن و در فلسطین از سوی صهیونیست ها علیه اعراب مسلمان شاهد بوده ایم . در اکثر موارد به دلیل کثرت جمعیتی جوامع تحت سلطه ، حذف فیزیکی عملا غیر ممکن بوده و با عکس العمل شدید ملل دیگر یا جوامع دیگر یاملل مغلوب و تحت سلطه روبرو شده و به جنگ داخلی یا بین المللی گسترده تبدیل میشود . زیاده خواهی هیتلر و موسیلینی در اروپا و ژاپن در شرق دور که با عکس العمل ملل دیگر روبرو شده ، منجر به جنگ جهانی دوم ( بزرگترین تراژدی تاریخ بشر ) گردید ، از نتائج توسعه اندیشه پان در جوامع فوق بود .
به عبارتی ،حذف قوم و ملت مغلوب و تحت سلطه غیر ممکن یا بسیار پر هزینه می باشد .

"
حذف فرهنگی – هویتی" :
بنابر این رهبران و نخبگان پان و تمامیت خواه قوم و ملت غالب و مسلط ، از روشهای نرم و به ظاهر بدون خشونت یا با ضریب خشونت پایین برای حذف ملت محکوم استفاده میکنند به این شکل که با تکذیب و تخریب تاریخ و زبان و فرهنگ ملت و قوم تحت سلطه ، هویت آن ملت که وجه مایز و شناساننده آن ملت و قوم است را از بین می برند و ملت تحت سلطه به مرور زمان درون ملت حاکم هضم و جذب و استحاله شده و از صفحه تاریخ حذف می گردد .
اینجاست که مفاهیمی چون آسیمیلاسیون ، الیناسیون ، خود کشی فرهنگی و ژنوساید فرهنگی معنی و جایگاه پیدا میکنند .

"
الیناسیون":
به معنی از خود بی خود و بی گانه شدن و فراموش کردن خود و تاریخ ، زبان و فرهنگ خود و نهایتا خود را در قالبی دیگر دیدن است .

"
خود کشی فرهنگی":
نفی و تکذیب به ظاهر ارادی هویت خود و احساس نفرت و دشمنی نسبت به نیاکان و ریشه های تاریخی خود ناشی از حس حقارت و خود کم بینی ملی می باشد .

"
آسیمیلاسیون":
پروسه و پروژه آسیمیلاسیون به معنی شبیه شدن به ظاهر ارادی ( و در اصل غیر ارادی ) اعضای جامعه تحت سلطه به جامعه و ملت مسلط از نظر هویتی در اثر حذف هویت مادری و جایگزینی آن با هویت قوم یا ملت مسلط می باشد .
همچان که اشاره کردم این فرآیندها در ظاهر پروسه ای بوده و به اراده خود افراد رخ می دهد در حالی که عملا پروژه ای است که دقیقا از سوی نحبگان ملت حاکم طراحی و به اجرا گذاشته شده و اعضای جوامع مغلوب و تحت سلطه نه به اراده خود بلکه ناخودآگاه گرفتار شده و در آن مسیر حرکت می کنند.
این پروزه زمانی با موفقیت به پیش میرود که نخبگان جوامع مسلط از تمام ابزارهای رسانه ای ، آموزشی ، سیاسی ،اقتصادی و ... بهره برده و پروژه تخریب ، تحقیر و تکذیب زبان و فرهنگ و تاریخ ( عناصر هویت ساز)ملل و جوامع تحت سلطه ، طبق برنامه اجرا شده و بسترسازی های لازمه رخ دهد .
این بستر سازی در دراز مدت باعث می شود که این پروژه به یک پروسه اجتماعی تبدیل شده و در ناخودآگاه جمعی هر دو طرف ( جوامع مسلط و ملت تحت سلطه ) نهادینه شده به فرهنگ عمومی تبدیل شود . در این حالت حتی اگر نخبگان و حکام جدید نسبت به باور پان بی تفاوت باشند ، به دلیل وجود همین بسترسازی قوی ، جریان حذف هویتی جوامع تحت سلطه ادامه خواهد یافت چرا که باور به برتری و مهتری قوم مسلط و کهتری قوم تحت سلطه به یک باور عمومی تبدیل گشته است و همچون بیماری واگیردار به اپیدمی تبدیل گشته است .
به این ترتیب قتل عام و ژنوساید فرهنگی تبدیل به پروسه و فرآیندی ناخودآگاه گشته و با تداوم آن ممکن است به حذف تاریخی ملل و جوامع  تحت سلطه منجر گردد .
پروسه ای که در جنوب غرب ایران علیه اعراب و در غرب به خصوص کرمانشاه علیه کردها و در شمالغرب به خصوص همدان و قزوین و تاحدودی زنجان علیه ترکها تداوم دارد.
به عبارتی ، وقتی فرهنگ و زبان و تاریخ ملت و قوم تحت سلطه تکذیب و تخریب و تحقیر گردید ، اعضای این جوامع چون احساس و خود کم بینی میکنند و به این باور می رسند که چیزی برای ارائه دادن و افتخار کردن ندارند بیش از پیش دچار عقده حقارت و خود کم بینی عمومی میگردند . نهایتا توسعه و تشدید این حس حقارت و تداوم آن طوی بازه زمانی نسبتا طولانی باعث میشود که اعضای ملت تحت سلطه که عموما از نظر سیاسی و به خصوص اقتصادی نیز محروم و ضعیف نگه داشته شده اند یا تضعیف گشته اند ، بیچارگی و حقارت و ذلالت خود و عدم توسعه خود را ناشی از ضعف و کاستی های فرهنگی و تاریخی و هویتی خود بدانند .

نتیجه معلوم است :
آنان برای اینکه خود را از شر این عامل بدبختی ( که در اصل توهمی ساخته و القا شده از طرف قوم حاکم است ) نجات دهند و از شهروندی بی تمدن و فرهنگ ودرجه دو ( به زعم خود ) به شهروندی متمدن و بافرهنگ و درجه یک تبدیل شوند دست به خود کشی فرهنگی زده و با کنار گذاشتن ( به ظاهر ) ارادی فرهنگ و زبان مادری و نفی گذشته و تاریخ خود ، هویت ملی – قومی خود را از دست داده و به فرهنگ و زبان ملت غالب روی آورده و به جای افتخار به تاریخ و گذشتکان خود به تاریخ ملت حاکم (که خوب یا بد تعلقی به آن ها ندارد یا تعلقشان به آن محدود است ) افتخار کنند بدین ترتیب فرآیند الیناسیون و بیگانه شیفتگی و خود را در بیگانه دیدن دخ داده و به دنبال آن آسمیلاسیون و شبیه سازی هویتی شکل گرفته و نهایتا و به مرور زمان در درون ملت حاکم و مسلط استحاله و هضم و جذب میشوند

بنابر این :
اندیشه پان به ملت یا قوم سلطه گر که داعیه عام بودن و کلی بودن دارد ، برازنده است .

ملت تحت سلطه که در خطر نابودی هویتی است ، چگونه و با چه ابزار و امکاناتی میتواند ملل دیگر را در خود آسیمیله کرده و فرهنگ و زبان و هویت خود را به آنان تحمیل کند؟؟
با رجوع به تاریخ معاصر ایران کاملا شفاف میشود که چه کسانی را پیشوند پان زیبنده است و چه کسانی را نیست . اما در عمل همان اجرا کنند گان این پروژه صفت خود را به دیگران نسبت داده و هویت طلبان ملل مغلوب را به پان بودن متهم می کنند تا هم خود را از فشار افکار عمومی و آزادی خواهان حفظ کنند و هم وسیله ای برای سرکوب هویت طلبان بیابند. تا قبل از به قدرت رسیدن پهلوی در ایران ، این کشور به نام ممالک محروسه ایران شناخته میشد و با وجود اینکه اجداد قاجار ترک زبان بودند ، عملا زبان فارسی بعنوان زبان رسمی مورد استفاده و آموزش و تروج قرار گرفت هرچند که زبانهای دیگر از جمله عربی و ترکی هم آزاد بوده و آموزش داده می شدند .
با قدرت گیری پهلوی، سیاست یک زبان،یک ملت و یک پرچم پیش گرفته شد . روشنفکران و نخبگان و طبقه حاکمه ایران با الگو برداری غلط از ناسیونالیسم قومی اروپاییان پروژه ملت سازی را که در غرب پروسه ای تاریخی – طبیعی و نه اجباری و مونتاژی بود ، پیاده کردند . در این راستا از الگوی آلمانی ملت که به زبان و فرهنگ و دین و تاریخ مشترک برای ایجاد دولت – ملت تاکید داشت تاکید کردند در حالیکه برای جامعه کثیر الملله و چند فرهنگی ایران اصلا مناسب نبود و از الگوی فرانسوی دولت – ملت که به اراده و خواست عمومی مردم برای ایجاد دولت - ملت تاکید میکرد ، غافل شدند و چون با حقیقت کثیر اللگی ایران روبرو شدند ، به ناچار سیاست حذف ملل غیر فارس به خصوص ترکان و اعراب را پیش گرفتند .
و در کمال وقاحت درنوشته های خود به صراحت اعلام داشتند که باید زبان ترکی و عربی حذف گردد و ترکان و اعراب ایرانی ، فارسیزه شوند .
(
در اینخصوص مراجعه شود به کتابهایی چون «ناسیونالیسم در ایران» و «قتل اتابک» و «نشریه آینده» و نیز کتب کسروی و نوشته های محمود افشار و تقی زاده و ...)
انان در ارائه راهکارهای فاشیستی تا بدانجا پیش رفتند که اعلام کردند باید کودکان خانواده های ترک زبان از خانواده هایشان گرفته شده به دست خانواده های محترم فارسی داده شود تا از کودکی به فارسی تربیت شوند ( کتاب قتل اتابک نوشته شیخ الاسلامی ) .
در مدارس صندوق جریمه گذاشتند که هر کودکی به ترکی سخن گوید جریمه شود و سخن گفتن به زبان مادری همچون دزدی ، عملی شنیع و جرم محسوب شده و مستوجب مجازات بود .
از سوی دیگر به تحریف تاریخ دست زده و اعلام داشتند که آذربایجان قبلا فارسی زبان بوده و تحت تاثیر حمله مغول و ترکان ، ترکیزه شده است و نگفتند که این ترکان که از نظر آنان وحشی و بربر بودند و از دانش و علم و کتاب و آموزش و رسانه های جمعی از قبیل رادیو و تلیزیون بی بهره ، با کدام ازار فرهنگی و آموزشی و رسانه ای موفق به ترکیزه کردن میلیونها آزربایجانی گشتند در حالیکه دولتهای فارسگرا در طول صد سال اخیر با دهها ابزار و میلیاردها تومان هزینه ، موفق به تغییر زبان آزربایجانیان ترک زبان نگشته اند .
آنان اسامی تاریخی و ترکی مناطق ترک زبان را حذف کردند و اسامی بی ریشه و بی معنا و ساختگی فارسی برایشان گذاشتند، سرشماری ازربایجان را خرشماری" نام نهاند و ترکان را حقیر و احمق و در حد حیوانات کم شعور و نفهم و زمخت معرفی کردند و" ....
این سیاستها ( تخریب و تکذیب و تحقیر ) دقیقا در راستای ژنوساید و قتل عام فرهنگی صورت گرفت تا ترکان آزربایجان دست به خود کشی فرهنگی زنند و نهایتا پروژه الیناسیون و آسیمیلاسیون با موفقیت پیش برده شده ، ملت ترک زبان آزربایجان در میان ملت فارس استحاله شده و جزئی از آنان گردند .

مراحل حذف غیرفیزیکی ترکان در ایران :
1-
تخریب و تکذیب هویت ترکان 2 - الیناسیون و از خود بیگانگی 3 - خودکشی فرهنگی 4 - آسیمیلاسیون و استحاله درمیان فارسیان
پیش برندگان پروژه فاشیستی و ضد انسانی حذف ترکان و اقوام تحت سلطه در ایران کمی انصاف و شرف داشته باشند

اگر دین نداریم لااقل آزاده باشیم

دوباره تکرار میکنم آنان پان فارسیست هستند یا هویت طلبان مظلوم ترک و کرد و عرب که چیزی جز حفظ فرهنگ و تاریخ و زبان خود نمی خواهد ؟؟؟
فعالین ملی آزربایجان کی و کجا خواستند که برادران فارسی زبان و یا دیگر هموطنان غیر ترک زبانشان ترکیزه شده و در میان ترکان استحاله شوند ؟؟؟
هویت طلبان آزربایجان به تمام ملل و اقوام ایرانی با هر فرهنگ و زبان و هویتی که دارند و به هر دین و آیینی که معتقدند و از هر جنس و قشر و طبقه ای که هستند، احترام میگذارند چراکه اساس قضاوت و داوری را بر انسانیت انسان گذاشته اند و فرهنگ و زبان و هویت هر انسانی را جزیی از انسانیت آن انسان دانسته و نه در کلام که در عمل به آن احترام گذاشته اند .اگر از انسان تاریخ و گذشته نیاکانی اش ، زبان و فرهنگ و آداب و سنن اش و هویت انسانی اش را بگیریم ، فرق انسان با ماشین و کامپیوتر یا حیوان در چه خواهد بود ؟؟
فقط در تولید مثل و خوردن و خوابیدن و ... خور و خواب و خشم و شهوت ، این است نشان آدمیت ؟؟؟
ضمنا این حرکت که برای احقاق حق تعیین سرنوشت انسانها تلاش میکند دقیقا به خاطر همین اندیشه انسان محورانه اش ، ذاتا طرفدار دموکراسی و حقوق بشر است . مگرخواست اساسی دموکراسی چیزی جزحق انتخاب و تعیین سرنوشت و برابری است؟
حرکت ملی آذربایجان طرفدار کثرت گرایی ،پلورالیسم و تمرکز زدایی می باشد همان چیزی که دولتمردان ما به اجبار جهت جلوگیری از توسعه بحرانهای اقتصادی و اجتماعی و ... در صدد عملیاتی کردن آن می باشند .

این حرکت به هیچ وجه در صدد حذف و نفی هیچ قوم و قشر و گروه دیگری نیست و با انحصار گرایان توتالیتر و تمامیت خواه ضد دموکراسی و نژاد پرست مخالف بوده و هست .
مخلص کلام اینکه اندیشه پان چه به شکل پان ترکیزم و چه به شکل پان فارسیسم یا پان عربیسم به خاطر اینکه به حذف ملل دیگر می اندیشد و خواهان سلطه و غارت دیگران است فاشیستی و ضد انسانی بوده و غیر قابل قبول و مردود است .
این اندیشه نژاد پرستانه یا قوم گرایانه افراطی و شووینیستی در طول تاریخ جز جنگ،بدبختی ، ویرانی و تباهی چیزی به ارمغان نیاورده و همواره عامل اصلی دشمنی و عداوت میان ملل و اقوام گشته و آتش جنگ و خشونت را شعله ور کرده است. حمله صدام دجال به ایران در راستای همان اندیشه احمقانه پان از نوع عربیستی شکل گرفت که نتیجه اش کشته شدن دو میلیون انسان و آواره و زخمی شدن میلیونها اسنان و وارد شدن چند هزار میلیارد دلار خسارت به هردوکشور گردید سرمایه عظیمی که میتوانست صرف عمران و توسعه این جوامع در حال توسعه گردد .صدام نهایتا به خاطر حمله اش به کویت که باز از زیاده خواهی اش نشات میگرفت ، به دست ظالمی دیگر سرنگون و توسط همین مردم عراق (که ظاهره ادعای تعالی و توسعه اش را داشت )، به دار مجازات آویخته شد و برای ملت عراق نیز جز ویرانی و بدبختی چیزی به ارمغان نیاورد .
هیتلر نیز برای آلمان ارمغانی بهتر نداشت . در جنگ جهانی دوم بیش از شش میلیون آلمانی کشته شدند و در کل نزدیک به شصت میلیون انسان به کام مرگ رفتند و خود هیتلر(که مظهر و رهبر و مروج پان ژرمنیسم و وفاشیسم ونژادپرسنی بود) پس از شکست به دست خود به حیات منحوسش پایان داد و زمین از شر و جودش پاک شد .
 
عاقبت کار میلوشویچ و دیگر تجاوزگران پان نیز چیزی جز بدبختی و ویرانی و نابودی برای ملت خود و دیگر ملل جهان نبود.


فعالین حرکت ملی آذربایجان و هویت طلبان اقوام ایرانی که یک قرن تحت ظلم و جور پان فارسیسم و ناسیونالیسم تجاوزگر فارسگرا بوده اند و طبعا تبعات اندیشه های نژادپرستانه را دیده اند ، نه تنها از این اندیشه پیروی نمی کنند بلکه بزرگترین دغدغه شان رفع ستم قومی و پان فارسیسم و رفع تبعیض و ایجاد عدالت و برابری میباشد . مردم سالاری و دموکراسی،محوراصلی حرکت ملی آذربایجان است تاریخ گواه برادعاست که آذربایجان مهد دموکراسی و آزاداندیشی بوده و هست .
ملت آزربایجان که فرزندان ستارخان و بابک خرمدین اند، تاریخ خود را خوب میشناسند و همواره علیه تجاوز و استعمار بیگانه و استبداد و دیکتاتوری داخلی جنگیده اند خیابانی ، ثقه الاسلام ، محمد تقی خان پسیان ، انجمن غیبی و مجاهدان راه مشروطه و انقلاب 57 و هزاران شهید و جانباز و آزاده دفاع مقدس بخشی از مجاهدات این ملت در راه آزادی و رهایی کشور و رفع تبعیضات نسبت به تمام اقوام و ملل و اقشار و طبقات می باشد هم اکنون نیز تنها راه نجات خود و کشور را در دموکراسی و مردم سالاری میدانند وباور دارند که تامین عدالت، آزادی ، حقوق بشر و نهایتا توسعه پایدار و رشد همه جانبه ملل در سایه قدر نهادن به انسان و انسانیت است نه نفی و تخریب و تحقیر هموطنان خود یا دیگر ملل و اقوام جهان .
بنابر این ، حرکت خود را در راستای حفظ هویت و ارزشهای ملی و بومی ، عدالت و سلطه خارجی و تبعیض و استبداد داخلی جهت تحقق دموکراسی به پیش برده ، دشمنان دموکراسی و طرفداران توتالیتاریسم و پان فارسیسم و رایسیسم را بزرگترین دشمن خود و دیگر ملل ایرانی میدانند .
من پان ام؟ یا تو؟

وقتی نژادپرستی تا حدی است كه من مجبورم در دانشگاه و مدرسه
فارسی بخوانم و بنویسم...من پان ام؟ یا تو؟
وقتی اسم ماشین! بانك! موسسه! مدرسه! پارك! هتل! ... در آینده نیز واحد پول را پارس صدا می كنی...من پان ام؟ یا تو؟

وقتی منه آزربایجانی تورك زبان را، آذری ایرانی صدا می زنی، ولی جك «یه تركه» بیشترین آمار در جكهایت را كسب میكند...من پان ام؟ یا تو؟

وقتی زبان 35 میلیون تورك آزربایجانی این گونه مضحكه دستت شده...من پان ام؟ یا تو؟
وقتی زبان مادری من، حق من نیست...من پان ام؟ یا تو؟
وقتی اسم شهر و دیارم، كوه ، رودهایم، كه توركی بودند ولی همه فارسی شدند...من پان ام؟ یا تو؟
وقتی اسم توركی را ثبت احوال در شناسنامه ها نمی نویسند...من پان ام؟ یا تو؟
وقتی كمترین بودجه سالانه به شمال غرب ایران تعلق یابد...من پان ام؟ یا تو؟
وقتی معادن من، توسط فارسها به كارخانه های اصفهان منتقل شود و مدل وبر كه سهل است كلهم اقتصاد مهندسی زیر علامت ؟ برود...من پان ام؟ یا تو؟
وقتی دولت نژاد پرست پارس! با طرحهای فاجعه بارش به بهانه ذخیره آب! رگهای آبی دریاچه من را می بندد...من پان ام؟ یا تو؟
وقتی نژاد پرستی بگوید‌«آذربایجانی ها بروند جای دیگری زندگی كنند»...من پان ام؟ یا تو؟
وقتی به جرم حمایت از دریاچه نیمه جان كشته، زخمی و دستگیر شویم...من پان ام؟ یا تو؟
وقتی ....
وقتی...
من پان توركم؟ یا تو پان فارسی؟
من از تو نه، از واژه هایی چون: «فارس»، «پارس»، «ایرانی یك ملت متحد»، «آریایی»، «كوروش و همه پاداش هان زیربطش» تنفر دارم...
از این همه تبعیض چه دولتی چه مردمی ات خسته شدم...
پایت را از گلیم من!
سرزمین آذربایجان من!
از زبان و تاریخ و شعرای با غیرت و.... همه دار و ندارم بكش بیرون...
كه صاحب كشورگشای فارس سالار، این سرزمین مرده، سالهاست ارثیه مان بلا تكلیف مانده:
تكه اش مال تو
تكه اش مال من
آن یكی مال كوردها
و دیگری از آن عربا... و...

...
من هم میخواهم به زبان خودم با اسمهای پیشوند و پسوند توركم... با همه همینی كه هستم زندگی كنم، نه اینكه مجبور باشم با زبان یك بیگانه، با رسم و فرهنگ یك بیگانه زندگی ام را سر كنم...
بیگانه ای... چون كه از 6 سالگی فارسی خواندم و نوشتم، با شاهنامه و حافظ تو بزرگ شدم،
ولی افتخار می كنم كه فارسی حرف زدنم فاجعه است!!!
پس بیگانه است این زبان، و، صاحب این زبان با من و طایفه آزربایجانم....
-------------------------------------------------------------
  • سیاست دولت ایران در قبال ملتهای غیرفارس در این کشور بر اساس بند سی و بند ای ماده دوم کنوانسیون مصوب سازمان ملل تحت عنوان "پیشگیری و مجازات جنایت نسل کشی" نسل کشی تعریف شده است.


Convention on the
Prevention and Punishment
of the Crime of Genocide

Adopted by Resolution 260 (III) A of the United Nations General Assembly on 9 December 1948.
The Contracting Parties confirm that genocide, whether committed in time of peace or in time of war, is a crime under international law which they undertake to prevent and to punish.
In the present Convention, genocide means any of the following acts committed with intent to destroy, in whole or in part, a national, ethnical, racial or religious group, as such:


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر