Pages

۱۳۹۲ تیر ۷, جمعه

نگاهی به مزخرفات سیدجواد طباطبایی در تبریز- کؤلگه قیرمیز



با به گل نشستن جنبش ارتجاعی سبز و ظهور روحانی بعنوان میوه ندانم کاریهای نخبگان فارس بعنوان مصلح نظام حتی خوشبینانه ترین تحلیل گران را هم به این نتیجه میرساند که امکان اصلاح در حکومت حداقل به مدت هشت سال به صفر رسیده است. دوره هشت ساله تدارکاتچیگری روحانی نیز تنها با حرافی به سر خواهد آمد و تنها نتیجه واقعی آن گسست بیشتر ملل غیر فارس خواهد بود چرا که اطرافیان روحانی شخصیت های شناخته شده در عرصه اعمال سیاستهای شوونیستی میباشند و در طی این هشت سال کشمکشهای اساسی بین ملل غیر فارس و حاکمیت شوونیستی رخ خواهد داد.
اگر تا به امروز بخش عمده ای از نخبگان فارس و فارس محور همواره مشوق حکومتها در اعمال این نوع سیاستها بودند، این روند حتی تشدید خواهد یافت چرا که این عده از درک واقعیتهای روز بی بهره بوده و با ابزار دیروزی سعی در تعمیر سیستمی امروزی دارند.
ملت بزرگ آزربایجان، مثل هر ملت تحت استعمار دیگر، زخم تازیانه فرزندان ناخلف خود را بارها چشیده است. فرزندانی که در اثر تبلیغات دشمن تاریخی ملت هویت خود را گم نموده و همواره بر آزربایجان تاخته اند و میتازند.
یکی از این فرزندان که تابحال حتی جمله ای در نقد سیستم شوونیستی قرن اخیر بر زبان نرانده است سید جواد طباطبایی می باشد. ایشان اخیرا در دانشگاه تبریز سخنانی رانده اند که میتوانید از اینجا آنها را مطالعه بفرمایید.
یکی از اساسی ترین اشکالاتی که بر سخنان ایشان وارد اصت همان اشکالاتی است که نخبگان فارس و فارس گرا همواره از جواب دادن به آن طفره رفتند و میروند. این حضرات حکومت های دوره امپراطوری را با حکومتهای عصر ناسیونالیسم قاطی نموده و تا جایی که وسعشان اجازه میدهد مارک ایرانیت بر برخی از این امپراطوریها میزنند! مثل امپراطوری ساسانی یک حکومت ایرانی محسوب میشود در حالی که حتی یک سند در مورد ایرانی نامیده شدن آن امپراطوری از آنزمان وجود ندارد. طرفه اینکه پرشین را ایرانی ترجمه میکنند هر جا اسناد یونانی حرف از پرشین میزند که به مذاقشان خوش بیاید آنرا جزو اسناد ایرانیت جا میزنند!
ايران به‌رغم پذيرش اسلام هرگز در متن عربيت محو نشد و كوشيد فرهنگ و زبان خود را در اين ورطه حفظ كرده و از آن پاسداري كند.
تا قرن چهارم بعد از هجرت یعنی تا سیصد سال پس از فتح ایران توسط اعراب زبانی به اسم فارسی در این منطقه وجود نداشت و کم کم این زبانی که امروز به اسم فارسی نامیده میشود از افغانستان و تاجیکستان به ایران وارد شد و توانست زبان پهلوانی (یا با اسم با کلاسش زبان پهلوی) را در طی چهار قرن از میان بردارد. زبان عربی تا قرن پیش یعنی تا زمان مشروطیت یکه تاز میدان ادب و علم در ایران و کل منطقه بود و فارسی گویی و فارسی نویسی نشان از ابتذال داشت و فضیلتی محسوب نمیشد. ابوریحان بیرونی سخن نغزی دارد که می گوید این زبان تنها بدرد بیان قصه ملوک میخورد. و الحق هم که حق مطلب را ادا کرده است. شعرای فارسی گو به مدد تحفه سلاطین تورک کارشان رونق یافت. این شعرا غیر از مجیز سلطان گویی و تحفه گیری هیچ حرکت سیاسی یا اجتماعی را ایجاد نکردند. یک اثر انتقادی در این زبان ظاهر نشد و تنها قصه بود و شعر و تحفه گیری. به عنوان نمونه این غزل حافظ را بخوانید:
قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع که نیست با کسم از بهر مال و جاه نزاع
شراب خانگیم بس می مغانه بیار حریف باده رسید ای رفیق توبه وداع
خدای را به می‌ام شست و شوی خرقه کنید که من نمی‌شنوم بوی خیر از این اوضاع
ببین که رقص کنان می‌رود به ناله چنگ کسی که رخصه نفرمودی استماع سماع
به عاشقان نظری کن به شکر این نعمت که من غلام مطیعم تو پادشاه مطاع
به فیض جرعه جام تو تشنه‌ایم ولی نمی‌کنیم دلیری نمی‌دهیم صداع
جبین و چهره حافظ خدا جدا مکناد ز خاک بارگه کبریای شاه شجاع
وي يادآور شد: بسياري از كشورهايي كه اسلام را پذيرفته بودند، در متن عربيت حل شدند و فرهنگ خود را نيز از دست دادند. اين باعث شد كه در حال حاضر از آنها به‌عنوان بخشي از جهان عرب كه هم هويت زباني و هم هويت فرهنگي عربي دارند ياد شود.
عرب شدن این ممالک تنها بدلیل برتری زبان عربی نسبت به سایر زبانهای سامی مصطلح در آن مناطق بود. خود زبان عربی هم فی الواقع صورت تکمیلی آن زبانهای سامی بود. بارها شوونیستها ادعا کردند که دلیل عرب نشدن ایران اشعار فردوسی بود. گو این که در زمان فردوسی صدا و سیمای ایران هر روز اشعار ایشان را پخش میکرد! در زمانه ای که افراد تا ده بغلی هم در کل عمرشان نمیرفتند اینها دنبال گسترش زبان با اشعار میگردند! اگر فردوسی نگذاشت ایران عرب بشود پس چرا ایران در طی آن سه چهار قرن قبل از فردوسی عرب نشد؟
ايران برخلاف بسياري از كشورهاي آن زمان كه اسلام را پذيرفته بودند زبان محلي خود را نه تنها از دست نداد
زبان ایران در آن زمان فارسی نبود و تقریبا تمامی زبانهای محلی این منطقه نه بدست زبان عربی بلکه با هجوم زبان فارسی از بین رفتند.
ذكر اين نكته شايد قابل توجه باشد كه اگر زباني جز زبان فارسي در اين تقابل فرهنگي وجود مي‌داشت، در مقابل اين فرهنگ تمدني ديگر يا از ميان مي‌رفت و يا حيات آن دست‌خوش وضعيتي مي‌شد كه نمي‌توان به ادامه آن اميدوار بود.
زبان فارصی نه ساختار داشت و نه کلمه. از هر زبانی کلمه ای میگرفت و گاها حتی جملات عربی را هم بدون هیچ تغییری در زبان فارصی استعمال میکردند. در واقع زبان فارسی تمامی کلمات و جملات عربی را قبول میکرد ولی متکلمش از رعایت هر گونه قواعد گرامری معاف بود. زبان پاکی و صد ها زبان هندی دیگر هم این خاصیت را داشتند و کلا مناطقی که زبانشان سامی نبود عرب زبان نشدند.
آنها شايد به لحاظ ملتي ايراني نباشند، اما تفكر و فرهنگ ايراني در آن سيطره دارد كه از عثماني تا هند گسترده شده است.
فرهنگ یک منطقه از فاکتورهای متنوعی تاثیر میگیرد ولی زدن مهر یکی از آن فاکتورها بر پیشانی آن منطقه تنها نشان از یک سیاست شوونیستی دارد. جای شک نیست پارسیان هم در فرهنگ منطقه تاثیر داشتند مثلا حجاب یکی از یادگارهای فرهنگ پارسیان میباشد که هنوز در خاورمیانه میدرخشد.
در مقطعي از تاريخ حتي شاه عثماني هنگام مكاتبه با ياران به رغم آن‌كه مي‌توانست به زباني تركي مكاتبه كند اما به دليل جايگاه ارزنده زبان فارسي به زبان فارسي نامه‌نگاري مي‌كرد تا نشان دهد نسبت به آن فرهنگ تسلط دارد و بر ابعاد زباني آن مسلط است.
همیشه دربار به زبانی غیر از زبان مردمان مکاتبه میکند تا متفاوت بودنش را نشان بدهد. کل دربارهای اروپایی زمانی به لاتین و زمانی به فرانسه مکاتبه میکردند ولی بعد ها که حس ملی در اروپا شدت یافت زبانهای خودشان را استفاده کردند و حتی زبان انگلیسی زبان فرانسه را از نفس انداخت.
وي با طرح اين نكته كه ما از يك تاريخ غني و پايدار برخورداريم، افزود: اين واقعيتي است كه ما در كنار همسايگاني زندگي مي‌كنيم كه تاريخ منسجمي ندارند و با جعل تاريخ مي‌كوشند براي خود هويت دست و پا كنند.
شما فقط یک شانس داشتید آن هم این بود که با ظهور کمونیسم سیر ناسیونالیسم در ملل غیر فارس با کشتارهای رضاشاه در لرستان و عربستان و آزربایجان و سایر مناطق غیر فارس متوقف گردید. شما از یک تاریخ غنی و پایدار برخوردار نیستید بلکه وارثان یک امپراطوری هصتید که با کمک دولت فخیمه حیات خود را تا قرن بیست و یکم ادامه داده اصت ولی دیگر نای ندارد و نفسهای آخرش را میکشد!

۱ نظر: