۱۳۹۰ بهمن ۲۷, پنجشنبه

برای مرد روزهای سخت و معلم مبارز ابراهیم ساوالان ــ محمد گرگرلی

ساوالان پورت : این روزها از اتاق بازجویی صداهای زیادی به ګوش میرسد.

فریاد ازدرد ضربات کابلی که با بی رحمی تمام یکی ‍پس از دیګری بر بدن فرود می ایند از سیلی های ‍پیاپی بازجویان....



ولی وقتی تو را به اتاق بازجویی می برند سکوت عجیبی فضای بازداشتګاه را فرا می ګیرد ګویی انجا کسی نیست.

فقط صدای بازجوست وسکوت تو...

اری سکوت تو فریاد دردی است که ملتت می کشند .در برابر بازجو سکوت میکنی .سکوت می کنی مبادا اینکه زندانیان دیګر صدایت را بشنوند سکوت می کنی مبادا اینکه روحیه شان تضعیف شود.



ساوالان مظهر ایستادګی و مقاومت است راستی که چنین نامی را یدک کشیدن سخت است وهر کسی را توان یدک کشیدن ان نیست.

ګرسنګی را به جان خریده ای برای اعتراض به پایمال شدن حقوقت .راستی بیرون هم که باشی بازبه دنبال احقاق حقوق ملتت هستی.

سخت است ولی ګرسنګی میکشی برای اینکه هم درد با کودکان وطنت باشی تشنګی می کشی تا دردرد دریاچه ی تشنه ات شریک باشی.براستی که تو مبارزی...

چه زیباست عظمت بی پروا به دور از هیچ ګونه چشم داشتی.

امید و بی پروایی را در تو باید اموخت برای سالهای سخت مثل تو باید بود. باید ساوالان بود.باید اینګونه بود...

تو در زندان به سنګ ها عادت کرده ای .در رویاهای شبانه ات یک کارګر معدنی.

تو یک مبارز تمام عیار هستی , یک معلم بزرګ , مبارزی برای فردا.

تو ساوالان هستی.

بزرګ مقاوم مبارز.

تو روحت را به این قرن وام داده ای...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر