۱۳۹۱ تیر ۱۸, یکشنبه

آزربایجان در محاصره آذری ها!

ساوالان پورت : در فاصله کمتر از چند روز مانده به آغاز لیگ برتر فوتبال و شروع ماراتن تیم تیراختور در فصل جدید و جنگیدن در دو میدان نبرد داخلی و آسیایی دوباره بوی نامطبوع انسانهای دیو صفت مشام هر آزربایجانی واقعی را آزار می دهد. 


همواره در وصف تیراختور و آزربایجان و تورک و دریاچه ارومیه و زبان مادری و ... هزاران موضوع دیگر در این سایت و سایت های دیگر در این چند سال قلمفرسایی های بی شماری شده است چه دلسوزانه و چه مغرضانه، اما دوستان امروز روی صحبتم ابتدا با خودم است و بعدا با شما کاربران دنیای مجازی!

یاد اولین دیدار لیگ برتر تیراختور در استادیوم سهند افتادم و آن پارچه قرمز رنگ که رویش با حروف بسیار بزرگ نوشته بودند: WELLCOME TO HELL!. و چه تشبیه دردناکی که در فاصله شاید 3 سال از آن روز اینجا یعنی همان باغ عدن از نگاه اکثریت تاریخ شناسان در فاصله بین غرب و شرق آهسته آهسته که نه، با سرعتی بی رحمانه تبدیل به همان جهنم شده است جهنمی از نمک. بازی با کلمات است اگر خواسته باشیم بدان عروس زیبا نامی به غیر از شوره زار و کویر نمک بگذاریم. دیگر بس است هر چه نمایش بازی کردیم و خودمان را گول زدیم بس است. چشم امید به که یا چه دوخته ایم؟؟؟

به تیراختور! کی چوخداندی اولوپ تراکتورسازی ایران!

به یاشاسین آزربایجان! بونودا چوخداندیر بوغازلاردان سیلمیشیخ...

به تورک دیلینده مدرسه! یولداش بیر موبایلیوین ایچینه یاخشی باخ گور نچه دانا تورکی اس ام اس یازمیسان ایندیه جان یا نچه دانا تورکی موزیکین وار او موبایلیندا!

....

می خواهم لیستی از چیزهایی که از دست داده ایم را بنویسم آنقدر زیاد هست که بسنده کنم به همین چند مورد شاید آنهایی که خوابیده اند بیدار شوند اما به چه دردی می خورد بیدار شدنمان بهتر است بخوابیم هنوز زود است. فایده اش چیست وقتی همگی مان میدانیم چه چیزهایی را از دست داده ایم ولی برایمان آن چیزهایی با ارزش است که به دست آورده ایم: مهاجم برتر، مربی خارجی، بازیکن های پولکی که با ماشین های مدل بالا از کنارمان عبور کنند و ژست های ناشیانه بورژوازی به خود بگیرند و صد البته که ناکس کس نگردد بدین بالانشینی ها. فراز کمالوند نوحه خوان یا امیر قلعه نوعی بچه هیئتی یا ...

برای منِ نوعی، فوتبال و تمام محتویات آن مرده و تمام شده است و یکی از دلایلی که حاضر نبودم در هیچ سایتی بنویسم همین بود که شاهد دعوای بچه گانه دو یا سه نفر با مدیر این سایت در هفته گذشته نباشم. تا به کی باید نقاط ضعف ما غرایز حیوانی ما باشد؟؟؟ خانم یا آقایی که هنوز در این عصر بدنبال جنس مخالف خود در سایت و اینترنت و ... به هر قیمتی می گردی! شب بخیر. کجایند آنهایی که ادعای 35 میلیون تورکشان گوش خلق را کر کرده بود؟ به چه دردمان می خورند این همه کور و کر و لال و الکن؟حیدربابا مرد اوغوللار دوغ گونان...

ای کاش اقلیت بودیم ولی لااقل وقتی به هم میرسیدیم با افتخار تورکی حرف میزدیم. ای کاش آن دانشجوی تورک ساکن مرکز وقتی پدر، مادر، خواهر یا برادرش به او زنگ میزد از ترس آبرویش که الان مجبور است در بین هم کلاسی های فارس زبان خود به زبان مادریش حرف بزند گوشی اش را قطع نمی کرد. ای کاش اؤزگه پرست نبودیم. ای کاش دریاچه نداشتیم ای کاش قره داغ مشه لری و آینالی و سونگون مال ما نبود. ای کاش تیراختور نداشتیم و به جایش همان سرخابی که تا چند سال پیش دعوا بود بر سرش باز هم بود.

دیشب کابوسی به سراغم آمد که شاید از هر واقعیتی حقیقی تر بود. سال نمیدانم چند شمسی بود. بیابانی بود پر از تورک ها و آذری ها. عده ای هنوز بر سر این موضوع که ما از نژاد آریایی هستیم و چه و چه بحث می کردند. در آن دورها غوغایی بر پا شد و چند کامیون که بارشان نمک بود سر رسیدند و بسته های نمک محصول دریاچه خشک شده ای به نام ارومیه را بین همه پخش می کردند. و به طعنه می گفتند ببرید مجانی است محصولی است که خودتان کاشته اید نوش جان.

باد روزنامه ای را به پایم چسباند که با تیتر بزرگ زده بود: تراکتورسازی ایران قهرمان آسیا شد.

ای کاش آزربایجان مال ما آذری ها نبود.

- اوجالاسان تبریزیم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر