Pages

۱۳۹۲ خرداد ۷, سه‌شنبه

مصاحبه ی سایت سعید متین پور با عطیه طاهری همسر «سعید متین‌پور»

 اشاره: بسیار می‌شنویم و می‌خوانیم که بیمار است. بایدجهت مداوا به پزشک متخصص مراجعه کند. به دلیل گذراندن بیش از نصف محکومیتش، حق آزادی مشروط دارد ولی در پنجمین سال دوران محکومیتش همچنان بدون مرخصی است. حق هیچگونه تماس تلفنی ندارد. دیدار حضوری با نزدیک‌ترین اعضای خانواده نیز، حدودا به سالی یک بار می‌رسد یعنی این نیز تقریبا ممنوع است. طی سال‌های گذشته فقط دقایق محدود صحبت‌های پشت کابین در روزهای دوشنبه او را با دنیای بیرون مرتبط می‌کند.

«سعید متین‌پور» روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر تُرک علیرغم این محدودیت‌ها، ممنوعیت‌ها و فشارها، به طور غیرمنتظره‌ای از حق آزادی یک زندانی بیمار در اوین دفاع می‌کند و اعتصابش مؤثر واقع گشته، چند روز بعد از اعتصاب غذای او (و چهار زندانی دیگر) این فعال کارگری آزاد می‌گردد. و این یعنی سعید متین‌پورعلیرغم بیماری‌های جسمی، همچنان به صورت جدی مبارزه می‌کند.
با وجودی که طی سا‌ل‌های اخیر مبارزین آذربایجانی به صورتی جدی‌تر مطالبات ملت آذربایجان را پیگیری می‌کنند، دستگیری‌هاو احکام صادره نیز بیشتر شده است. ولی در این میان برخی از این فعالین هزینه‌ها وسختی‌های مضاعفی را متحمل می‌شوند.
«عطیه طاهری» همسر این زندانی آذربایجانی از شهرزنجان در سالروز دستگیری همسرش در 4 خرداد 86 که منجر به حکم 8 ساله شد -حکمی که تاکنون نیز ادامه داشته است- در مورد وضعیت جسمی و نقض قانون و حقوق انسانی وی با ماسخن می‌گوید.

- از لحظه دستگیری «سعید متین‌پور» شروع کنیم. او را چگونه بازداشت کردند؟
- ابتدا سلام‌های گرم سعید را به تمام دوستان ابلاغ می‌کنم و امیدوارم روزهای پر از خیر و برکت برای همه‌مان در پیش باشد.
«سعید متین‌پور» نیمه شب چهار خرداد 1386 در وسط خیابان در زنجان بدون اینکه حکمی مبنی بر بازداشت به او نشان دهند، بازداشت شد. چشمانش را بستند و دستانش رادستبند زدند و وسط خیابان تفتیش بدنی‌اش کردند و سوار ماشینش نمودند. یکی از بازداشت کننده‌ها با بی‌ادبی تمام گفت: برای بازداشت امثال شما هیچ نیازی به ارائه‌ی مدرک نیست...
بعد از اینکه سعید را دستگیر کرند، او را تحویل دادند و 4 - 5 نفر از آنان بدون ارائه‌ی حکمی جهت ورود به منزل، از ساعت دوازده و پانزده دقیقه بعد از نیمه شب(12:15) تا نزدیکی‌های 6 صبح مشغول تفتیش و فیلمبرداری از خانه شدند. بماند که آفتاب طلوع کرد و آنها هنوز در خانه‌ی ما بودند. صبح که شد، افراد آنچنان خسته بودند که نای نگاه کردن به کتابهای داخل کارتونها را نداشتند و فله‌ای سه کارتونرا به عنوان حسن ختام تفتیش در کنار همه آنچه که در طول شب جمع کرده بودند، ازخانه‌ی ما ربودند. اینکه می‌گویم ربودند دلیل دارد. این آقایان آن قدر کاست، سی‌‌‌‌‌دی،عکس، مجله، روزنامه و کتاب -که همگی مجوز انتشار از وزارت ارشاد جمهوری اسلامی را داشتند- از خانه‌ی ما بردند که حوصله‌ی صورت برداری از آنها برای ارائه‌ی رسید به ما را نداشتند و هنوز هم که حدود 6 سال از آن ماجرا می‌گذرد به جز تعدادی عکس وکاست و شناسنامه هیچ یک از اقلام را پس نداده‌اند.
از نیمه شب 4 خرداد 1386 تا کنون که سعید در حال گذراندن پنجمین سال از حکم ناعادلانه‌ای است که به جفا محکومش شده، لحظه لحظه به تهی شدگی و ابتذال واژه‌ی قانون در نظام جمهوری اسلامی را شاهد بوده‌ام که به یکی- دو مورد اشاره گشت و تنها به چند مورد از هزاران مواردی که شاهدش بوده‌ام نیز خواهم ‌پرداخت.

- دستگیری سعید چه مدت به طول انجامید؟ بعد از دستگیری وی، شما چگونه از محل نگهداری یا وضعیت جسمی او مطلع ‌شدید؟ آیا توانستید روزهای بعد از دستگیری با او ملاقاتکنید؟
- از زمان دستگیری سعید ،یعنی دقیقا از 4 خرداد 1386، من به مدت 7 ماه تمام هرگز نتوانستم سعید را ملاقات کنم. هیچ ارگان قضایی و امنیتی در زنجان و تهران نیزاز محل نگهداری سعید خبری به ما نمی‌گفت. در طول این هفت ماه، سعید فقط چند بارتماسهای ثانیه‌ای داشت و می‌گفت: «حالم خوب است و حال شما چطور است؟» همین و بس!
پس از پایان هفت ماه، ما اجازه پیدا کردیم هفته‌ای یک مرتبه با سعید در اوین از پشت شیشه ملاقات داشته باشیم. و 2 ماه نیز به این منوال گذشت.
نه ماه انفرادی در مملکتی که طبق قوانین تهی شده‌اش نمی‌توان متهم را بیش از24 ساعت در بازداشت موقت نگه داشت، یعنی شکنجه کردن متهم 270 برابر آنچه در قانون پیش‌بینی شده است.
9 ماهی که لحظه لحظه‌اش برای سعید همراه با شکنجه بوده، چنان بلایی بر سرشآورده بودند که به سختی می‌توانست از آن لحظه‌های انسانیت زدوده سخن بگوید.

- و بعد از نه ماه چگونه آزاد شد؟ آیا دادگاهی برای وی تشکیل گردید؟
- پس از سپری کردن 9 ماه بازجویی‌های سنگین و نفس‌گیر در انفرادی‌های اداره‌ی اطلاعات تهران و زنجان به قید وثیقه 500 میلیون تومانی در هشتم اسفند 86 آزاد شد.هرگز به سعید اجازه داده نشد در دادگاهی عادلانه از خود دفاع کند و قاضی «صلواتی»تنها و تنها بر اساس گزارش‌های بازجویان و تنها در چندین دقیقه خیلی کوتاه، سعیدرا به تحمل هشت سال حبس تعزیری محکوم کرد.
من باید این نکته را یادآوری و تاکید کنم که بازجو در همان روزهای اولبازجویی به سعید گفته بود «8 سال اینجا هستی.» این یعنی سعید به عنوان متهم بازداشت نشده بود بلکه بعنوان محکوم بازداشت شد تا ابتدا در انفرادی‌های زنجان وتهران 9 ماه شکنجه شده، سپس 8 سال محکومیت از پیش برنامه‌ریزی شده را که در روزهای اول توسط بازجو به وی ابلاغ شده بود را متحمل شود.

- بعد از اجرای حکم، سعید باید مطابق قانون آزدی مشروط، آزاد گردد. پیگیری‌های شما یا وکیل پرونده چگونه بوده است و چرا وی را آزاد نکردند یا حداقل مرخصی ندادند؟
- این حکم از تاریخ 20 تیر 1388 اجرا می‌شود. اکنون سعید در حال سپری کردن پنجمین سال از هشت سال محکومیت ناعادلانه خود در بند 350 اوین است. طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران اگر متهمی برای اولین بار محکوم می‌شود، پس از سپری شدن نیمی از دوران محکومیتش این امکان برایش فراهم می‌شود که از آزادی مشروط برخوردار شود.
تمام تلاش‌های وکیل سعید برای مطالعه‌ی پرونده‌ی کزایی در شهریور ماه 1391 کهحکم سعید به نیمه رسیده بود، بی‌نتیجه ماند. وکیل را تهدید کردند که بی‌خیال این پرونده شود. سوال من این است که اگر این پرونده، محتوایی علیه زندانی دارد چرا باید از تسلیم آن به یک وکیل خودداری کرد؟
در حالی که سعید بیش از نیمی از دوران محکومیت خود را سپری کرده، نه تنها باآزادی مشروط وی مخالفت شده، بلکه او هرگز نتوانسته از حق مرخصی که از حقوق مسلم هرزندانی است برخوردار شود و همواره درخواستهای سعید و ما برای مرخصی، آن هم جهت درمان بی‌جواب مانده است.

- وضعیت جسمی او چگونه است؟
- سعید در سال‌های زندان سه مرتبه دچار حمله‌ی قلبی شد، اما متأسفانه دستگاه قضایی از آوردن وی برای معالجه در بیرون از زندانممانعت به عمل آورد و حالا جدی‌ترین مشکل جسمی سعید کمردرد شدید و مزمنی است کهاز روزهای سخت انفرادی بر جای مانده و هنوز هم سعید را شکنجه می‌دهد.
بعضی روزها کمردرد سعید چنان شدید است که پاهای وی را از رفتن بازمی‌دارد. منهرگز این حجم بزرگ بی‌عدالتی را در دوران بازجویی و زندان در قبال سعید یعنی درقبال یک انسان درک نکرده‌ام.

- حتی برای درمان نیز مرخصی نمی‌دهند؟ ما شاهد هستیم که برخی از زندانیان درمرخصی‌های ادامه‌دار به سر می‌برند. لطفا پیگیری‌هایتان جهت مرخصی برای درمان ویرا دقیق‌تر بیان کنید.
- سعید در حال گذراندن ‌5-اُمین سال از محکومیت سر تا پا غیر قانونی در اویناست. زندانی حق مرخصی دارد. حق برخورداری از ملاقاتهای حضوری در هر ماه. حق برخورداری از درمان مناسب. و سعید تا حالا که 47 ماه از اجرای حکمش می‌گذرد هنوزاز حق مرخصی حتی برای درمان برخوردار نشده است.
حداقل هر 2 ماه یک بار برای دادستان که کلیه امور زندانی‌های سیاسی را دراختیار دارد نامه نوشته‌ایم که زندانی ما نیاز به درمان در خارج از زندان دارد.اما هرگز جوابی نگرفته‌ایم و حالا هم مدتی است دادیار ناظر زندان می‌گوید مرخصیو ملاقات حضوری حق زندانی سیاسی نیست بلکه لطفی است که شامل بعضی‌ها می‌شود و شامل بعضی‌ها نه!!

- سعید متین‌پور یک خبرنگار و فعال حقوق بشر آذربایجانی است. آن گونه که گفتید وی به درمان فوری و مراقبت‌های ویژه تحت نظر پزشکان متخصص نیاز دارد. ولی مسئولان زندان و دادستان مخالفت می‌کنند. رفتار دیگر روشنفکران و فعالان مرکز چگونه بودهاست؟
- سعید در عین حال که از حقوق پایمال شده‌ی تمامی فعالین دفاع می‌کرد و به این سبب فعال حقوق بشری می‌تواند باشد و اخبار فعالین بازداشت شده‌ی در حاشیه و نادیده گرفته شده را منتشر می‌کرد و به این صفت یک خبرنگار می‌تواند باشد.
او همواره همه‌ی خواسته‌هایش را در چارچوبی دموکراتیک مطرح کرده است و فهمدموکراتیک در عرصه‌ی سیاست جدی‌ترین دغدغه‌ی اوست. سعید خواستار زندگی بخشیدن بهزبان مادری –ترکی- در مدرسه و دانشگاه است. خواستار حق تحصیل به زبانمادری یعنی زبان ترکی در مدرسه‌ها و دانشگاه‌هاست.
اگر زبان من به عنوان یک انسان، به عنوان یک شهروند زیسته نشود –یعنی وارد عرصه‌ی نمادین نشود-، این منِ انسان هستم که زیسته نمی‌شوم. نادیده انگاشته می‌شوم، درجه چندم می‌شوم نسبت به او که از بختیاری زبانش به حکم استبداد رسمی شده و این یعنی مرگ من و من‌های فراوانی که در زیر پای استبدادبه سختی نفس می‌کشیم. استبداد همه چیز را یکدست و در اختیار می‌خواهد. یکدستی و دراختیار بودن زبان نیز یکی از جدی‌ترین خواسته‌های استبداد است. متأسفانه بسیاریاز روشنفکران در این عناد با استبداد هم‌پیمان شده‌اند و از این خواسته‌ی طبیعی فعالین هویت طلب غفلت می‌کنند. البته که تاریخ سرزمین من انباشته از غفلت‌های روشنفکران است، غفلت‌هایی انباشته از نادیدن‌هاست. انباشته از خزیدن‌ها به لانه‌هایی که برای خود ساخته است. انباشته از نادیدن غیر از خود، نادیدن دیگری‌هاییکه از بودنشان جان می‌گیریم.


انتشار این مصاحبه تنها با ذکر منبع بلامانع است


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر