۱۳۹۲ تیر ۱۹, چهارشنبه

چگونه نمیتوان ازوحدت سرزمینی ایران دفاع کرد؟- دکتر عباس جوادی



از تمام مصاحبه چنین بر میاید که یک نگرانی جدی دکتر طباطبائی عبارت از «وحدت سرزمینی ایران» است. درک این نگرانی مشکل نیست. اما بنطر بنده طرزی که آقای دکتر در مورد زبان ها و فرهنگ های غیر فارسی ایران از جمله ترکی آذربایجان و کُردی سخن گفته اند، بجای آنکه به وحدت و برابری ملی ایران و ایرانیان کمک کند، ناخواسته از طریق توهین و تحقیر نسبت به زبان های اقلیت ها، جرقه  نفاق به خرمن زندگی مشترک اقوام ایران میاندازد.

 یک مثال:
«کمتر کسی را پیدا می‌کنم که حس ترک بودن را بر احساس ملیت ایرانی ترجیح دهد. البته ترک را به مسامحه به کار بردم. آذربایجانی‌ها ترک نیستند، بلکه ایرانیانی هستند که به یکی از شاخه‌های زبانی مشتق از ترکی سخن می‌گویند؛ مهاجرانی ترکی یا ترکمانی که به تدریج در مناطق روستایی آذربایجان ساکن شده بودند به تدریج با ساکنان اصلی در هم آمیخته و در آن مستحیل شده‌اند. حتی امروزه رگه‌های ظاهر ترکی را در ساکنان برخی روستا‌ها می‌توان دید، اما در شهرهای بزرگ چنین نیست.»
اینکه آذربایجانی ها را میتوان «ترک» نامید یانه میتواند مورد بحث روشنفکری باشد. خود آقای طباطبائی در همین مصاحبه زبان مادری خودشان را گاه «آذری» و گاه فقط «ترکی» مینامند. تا جائیکه من میدانم مردم آذربایجان مثل خود آقای طباطبائی زبانشان را «ترکی» («تورکی») مینامند و خودشان را «ترک» («تورک»، در برابر «فارس» یعنی فارسی زبانها) که بنظرم این خودش نشانه آن است که در اینجا تعابیر ترک و فارس، زبان نخست و یا مادری این دو گروه را مشخص میکند و نه قومیت و ملیت و نژاد آنها را. بنظر بنده یک اشتباه جدی دکتر طباطبائی در اینست که تعبیر«ترک» را در مورد آذربایجانیان ایران (درست مانند پان ترکیست هائی که در این مصاحبه آنها را مورد انتقاد قرار میدهند) بمعنای «نژاد» و ظاهر فیزیکی میگیرند و نه زبان و حتی در آخر این جواب از «رگه های ظاهر ترکی» (!) بعضی ساکنان روستاهای آذربایجان سخن میگویند در حالیکه مردم شهر ها «با ساکنان اصلی در هم آمیخته مستحیل شده اند.» اولا آن فرض نخست درک «نژادی» از تعبیر «ترک» بنظر بنده غلط است. ثانیا باین ترتیب من به جرات میتوانم ادعا کنم که نگاه دکتر طباطبائی به کلیت ایرانیان و ملت ایران نه «شهروند بنیاد» بلکه «نژاد بنیاد» است چرا که گویا آنان که «ظاهر ترکی» دارند ساکنان اصلی نیستند، از ما نیستند و بیگانه اند در حالیکه کسانی که مستحیل شده اند «خودی» هستند و از ما هستند.
آقای دکتر، با عرض معذرت، این نگاه شما اولا از بیخ و بن غلط است. همه اعضای این ملت صرفنظر از «ظاهر ترکی» و یا «رگه هائی از آن» و یا ظواهر دیگری از قبیل رنگِ سیاه پوست و شکل چشم و دماغ و غیره شهروند های برابر حقوق ایران هستند، و یا باید باشند، کشوری که همه آنها و در راس آنها آذربایجانیان و اقوام ترک زبان در تاریخ ایران یکجا با دیگران ساخته و حراست کرده اند. بفرض که ظاهر یک عده هم بیشتر عربی و یا آسیای مرکزی و یا بور است. میخواهید آنها را هم تفکیک و با معیار های ظواهر و رگه های خود ارزیابی بفرمائید؟ اصلا مشخصات «ظاهر ایرانی پاک» که فرضی است که این حرفهایتان را بر آن مبتنی میکنید کدامند؟ خود آن ظاهر کدام «رگه» ها را دارد که شما نمی پسندید؟ ثانیا اینکه این نگاه تفرقه افکنانه و دشمنی برانگیز است و اگر وسعت گیرد و از طرف حکومت هم مستقیما و یا تلویحا تائید و حمایت شود، میتواند خدای نکرده نزاع داخلی را سبب گردد که حتما شما خواهان آن نیستید.
و بالاخره دکتر طباطبائی قبول میکنند که در ایران همیشه زبان ها و اقوام مختلفی وجود داشته اند، اما:
«زبان‌های محلی ایران، اعم از زبان‌های ایرانی و غیر ایرانی، آذری یا کردی و… زبان‌های فرهنگی مهم نیستند. از آذری آذربایجان شمالی واژه‌های فارسی را حذف کرده‌اند، اما ناچار روسی وارد شده است. شاهکار زبان آذری کنونی‌‌ همان حیدر بابایه سلام است و بیش از آن نمی‌توان بسطی به آن زبان داد. می‌توان مجبور کرد که آذربایجانی‌ها فارسی را فراموش کنند و جز به زبان آذری تحصیل نکنند، اما روسی یا انگلیسی جای فارسی را خواهد گرفت.»
بگفته آقای طباطبائی حتی در دوران حکومت چندین صد ساله ترک زبانان در ایران هم نه ترکی، بلکه فارسی مورد تشویق و ترغیب حکومت ها بوده است (که درست است) و نتیجه گیری میکنند که در ایران با وجود کثرت زبانها هیچوقت و هرگز تعارضی و زوری در ممنوعیت زبانهای غیر فارسی نبوده و ملت خود فارسی را بعنوان تنها زبان تحصیل و تدریس ترجیح داده است.
تعارضی وجود نداشته است که بخواهد برطرف شود. اما اینکه برخی می‌گویند شما تحت ستم بوده‌اید و نمی‌دانستید که دارند به اجبار زبان فارسی را در مدارس به شما می‌آموزانند، مسأله جدیدی است که پشتوانه فرهنگی و تاریخی ندارد و نشات گرفته از ایدئولوژی‌های جدید است. گمان نمی‌کنم برخی کسانی که این سخنان را می‌پراکنند مجانی این کار را می‌کنند. من یک بار گفتم که در ایران همه چیز و همه کس متولی دارد، جز ایران. من در میان دوستان آذری خارج که برخی از آن‌ها حتی از امپریالیسم فارسی و غیره سخن می‌گویند هیچ یک را ندیده‌ام که به بچه خود ترکی هم یاد بدهد. اما همین‌ها از پاریس و لندن و نیویورک شعار می‌دهند که بچه‌های تبریزی باید ترکی درس بخوانند. مگر در زبان آذری چه منابع اساسی فرهنگ بشری وجود دارد که اینان می‌خواهند مدرسه آذری درست کنند و زبان امپریالیستی فارسی را تعطیل کنند؟ کل منابع ادبی موجود آذری را می‌توان در دو ترم در دانشگاه برای پان‌ترکیست‌ها تدریس کرد. من مخالفتی با این تدریس ندارم و ضروری نیز هست. حیدر بابای شهریار یک اثر بزرگ ادبی است. من اگر فارسی زبان می‌بودم و دانشجوی سال دوم دانشگاه، در چنین کلاسی شرکت می‌کردم و یاد می‌گرفتم. اما ادعاهای پان‌ترکیست‌ها از سنخ دیگری است.
صرفنظر از اینکه  دکتر طباطبائی طبق معمول روش شرقی و ایرانی همه گناه ها را بگردن «خارجیان» میاندازند بدون اینکه در خود ما گناهی ببینند، بنظرم آقای دکتر یا واقعا از تاریخ همین 90-100 سال اخیر بی اطلاع هستند و یا اینکه از روی احساسات دانسته های خود را کتمان میکنند. هیچ شکی نیست و در این مورد بارها و بارها نوشته شده و گفته شده که ممنوعیت تحصیل و تدریس و انتشارات بزبان ترکی و کُردی و غیره چیزی است که از زمان رضا شاه شروع شد و نه بصورت غیرمستقیم بلکه مستقیما و همراه با بخشنامه و دستور و مجازات اجرا گردید. تا رضا شاه چنین چیزی نبود زیرا نظام مرکزی آموزش و پرورش، دادگستری و اداری نبود و به یک «زبان رسمی» نیازی هم نبود. حتی بنظر بنده این را هم میتوان فهمید که برای تحکیم دولت – ملت جدید ایران بعد از بیرون آمدن از جنگ اول و تبدیل ایران به یک دولت متحد و مرکزی، به یک «زبان واحد» و مشترک رسمی برای کلیت یک ملت نیاز بود همچنانکه همین کار با شدت بمراتب بیشتری بعد از تاسیس جمهوری ترکیه بدست کمال آتاترک در مورد ترکی هم انجام گرفت و در حالیکه هزارسال ترکی و زبانهای دیگر امپراتوری عثمانی از نظر تحصیل و تعیلیم آزاد بودند، بعد از اعلام جمهوری حتی (بر خلاف ایران) صحبت کردن در ملاء عام به کُردی و دیگر زبانهای غیر ترکی ممنوع شد. آیا آقای دکتر طباطبائی واقعا از اینها اطلاعی ندارند؟
گیرم که اطلاعی ندارند و یا بنا به احساساتی که دارند و نگرانی از «وحدت سرزمینی ایران» که شخصا بنظر بنده یک نگرانی فوق العاده جدی است، آنرا کتمان میکنند. اما چرا به زبان و فرهنگ ترکی و کُردی و غیره توهین میکنند که اینها قابلیت بیشتر از «حیدر بابایه سلام» را ندارند؟ واقعیت اینست که در دوران تا اوایل قرن بیستم یعنی دوره پهلوی و دولت و اداره مرکزی و رواج چاپ و رسانه ها، یعنی از همان ابتدای آغاز ادبیات بعد از اسلام فارسی و ترکی تا اوایل قرن بیستم تعداد و حجم ادبیات فارسی (و عربی) در مقایسه با ترکی بطور بسیار چشمگیری بیشتر است. کسی این را انکار نمیکند. اما رشد اصلی و گسترش چاپ، مطبوعات، تحصیل، تعلیم و در نتیجه رشد زبان فارسی از نظر فرهنگ لغات، استاداردیزاسیون (واحد شدن از نظر لهجه ها و گویش ها) و مدرنیزاسیون (یعنی انطباق با پیشرفت های علمی و تکنولوژی و ترجمه آثار) در قرن بیستم شروع شده است یعنی در همین قرنی که ترکی و کردی و دیگر زبان های اقوام در ایران «ممنوع التحصیل» شده اند.
شما تصور کنید اگر بفرض محال از زمان رضا شاه فارسی را ممنوع میکردند و بجایش مثلا انگلیسی زبان رسمی میشد، امروز وضع زبان و فرهنگ و لغات فارسی چگونه میبود؟ از آنچه که دکتر طباطبائی «سطح حیدر بابایه سلام» مینامند چه فرقی داشت؟ بنظر من در آنصورت امروز در مورد فارسی از «سطح باباطاهر عریان» صحبت میکردیم و میگفتیم که در مقایسه با انگلیسی، فارسی «نیم زبانی بیش نیست.» ولی فارسی که ما همه آنرا دوست داریم و ارج مینهیم اگر چه به درجه انگلیسی رشد نکرده، اما بسیار خوب پیشرفت کرده است. اما به ترکیه هم نگاه کنید که ترکی در آنجا چقدر پیشرفت کرده و حتی ادبیات ترکی صاحب جایزه نوبل هم شده است.
پس آیا این توانمندی و یا ناتوانی ترکی است یا امکاناتی که به ترکی در جائی داده شده و در جای دیگری متکلمین آن از ابتدائی ترین حق انسانی یعنی تحصیل به زبان مادری محروم گشته اند. نخیر، اقای دکتر، آنها خود خود را از این حق محروم نکرده اند، از طرف دولت پهلوی محروم شده اند و این وضع با وجود یکی دو بند نا روشن قانون اساسی جمهوری اسلامی هنوز هم ادامه دارد.
بنده در جای دیگری هم عرض کرده بودم. اگر هم توجیهی برای ایجاد یک زبان رسمی و واحد برای دولت مرکزی ایران در 90 سال پیش بود و اینکار به انسجام و وحدت ملی کشور در آن شرایط کمکی کرده است، هم حقوق ابتدائی بشرامروزه هر ملت و کشوری را ملزم میکند حق تحصیل بزبان مادری اتباع خود را تامین کند و هم اینکه در شرایط کنونی این حق یکی از کلید هاو پیش شرط های اتحاد ملی است و بی آن «وحدت سرزمینی» ایران  دچار خطری جدی خواهد شد. نگاهی به ترکیه و کوشش های آن دولت بعد از 90 سال برای قبول حق تحصیل بزبان مادری (از جمله کردی) بکنید تا به جدیت مسئله واقف شوید.
حالا بفرض که شما حق تحصیل به هر زبان ملی را بجز زبان رسمی و مشترک یعنی فارسی قبول نمیکنید. این نظر شماست و حق شماست که اینگونه بیاندیشید. در ترکیه و آلمان و سوئد هم هستند کسانی که میخواهند تحصیل فقط بزبان رسمی و مشترک کشور باشد. هر كسى كه مخالف باشد كه جرمى مرتكب نميشود. اما اين نگاه و تفكيك و ارزش دهى نژاد-بنياد چرا؟ چرا به زبان مادری گروهی از ملت خود که اینهمه آن را دوست دارید توهین میکنید و مدعی میشوید که این زبانها قابل مقایسه با فارسی نیستند و آن توانمندی فرهنگی و زبانی را ندارند؟
آیا این تند گوئی، این لحن خصمانه شایسته یک فرد دانشگاهی است؟
مصاحبه کننده ها چندین بار در باره «لحن تند» دکتر طباطبائی هم میپرسند و یادآوری میکنند که «بعضی ها» به این موضوع ایراد میگیرند. که بالاخره دکتر طباطبائی جواب میدهد
بله؛ گیرم که لحن من تند است. این ایراد بسیار گرفته می‌شود، چون نوعی فرار از درگیر شدن در اصل بحث است. اگر لحن تند است و یک بار گفته شد، از این حیث بحث تمام شده است. وقتی این را گفتیم و مسلم شد که لحن تند است، باید به اصل بحث هم پرداخت.
بنده هم اتفاقا از این نقطه نظراین چند نکته را خاطرنشان کردم تا دور از های و هوی و شعار و غیره به اصل بحث بپردازیم. اما باز گیرم که این لحن شماست و شما نمیتوانید آنرا تغییر دهید. آیا واقعا فکر نمیکنید که با این حرف ها و اندیشه ها درست بر ضد آن «وحدت سرزمینی ایران» اقدام میکنید که باور دارم دغدغه جدی شماست؟



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر