ساوالان پورت : بازار کارگری جنسی در ایران در مواردی
پذیرای دخترکان ۱۵ تا ۲۰ سالهای است که دیگر بیسواد نیستند و برای امرار
معاش کار نمیکنند بلکه برای از بین بردن نابرابریهای طبقاتی و تجربه
برخورداری از امکانات دختران طبقه مرفه دست به این کار میزنند. جدیدترین
آمار و مطالعات درباره زنان روسپی حکایت از این واقعیت دارد که دخترانی با
سن کمتر و تحصیلات بالاتر وارد بازار کارگری جنسی میشوند که دیگر مهاجر
نیستند. آنها اغلب نیازهای اساسی و اولیه زندگیشان را با شغل اول تامین
میکنند و کارگری جنسی را به عنوان شغل دوم برای از بین بردن نابرابریهای
اجتماعی خود با دیگر دختران هم سن و سالشان انتخاب میکنند.
سعید
مدنی تحلیلگر مسایل اجتماعی در اولین کنگره روانپزشکان ایران با اعلام
اینکه بر اساس تغییر شاخصهای مشکلات اجتماعی امروز شاهد کاهش میانگین و
دامنه سنی زنان کارگر جنسی هستیم، گفت: «در سال۴۷ میانگین سن زنان کارگر
جنسی ۳۰ سال و دوره تغییر از ۱۹ سال تا ۲۷ سال گزارش میشد اما در سالهای
اخیر میانگین ورود زنان به بازار کارگری جنسی بهشدت کاهش پیدا کرده و به
کمتر از ۱۵ و ۱۴ سال رسیده است. این آماری است که بر اساس گزارش مقایسه
وضعیت کودکان و بزرگسالان روسپی در مجله اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی در
دانشگاه تهران به دست آمده است.
به عقیده مدنی دخترانی که وارد بازار
کارگری جنسی میشوند به این آگاهی رسیدهاند که باید اقدامات پیشگیری انجام
دهند تا دچار گرفتاری تشکیل خانواده نشوند. همچنین در آمار اخیر سهم ورود
دختران مجرد و ازدواج نکرده بیشتر شده است. این تحلیلگر مسایل زنان در
سخنرانیاش با اشاره به نگاه مجرممابانه به این افراد از سوی مسوولان
تاکید میکند: «اگر بخواهیم به عنوان مجرم به این افراد نگاه کنیم باید گفت
که مجرم اصلی مشتریان هستند و آمار نشان میدهد بیشتر مردان در رده سنی ۳۰
تا ۵۰ سال مشتری زنان کارگر جنسی هستند و بعد جوانان قرار دارند. با گذشت
زمان هر روز دامنه تغییر در میان مشتریان بیشتر میشود که حل این مساله را
پیچیدهتر و مداخله را سختتر میکند. البته بخشی از این تغییرات محصول
تغییرات اجتماعی است و تا حدی اجتنابناپذیرند چرا که در هر صورت این
مشکلات رخ میدهند و مهم این است چطور باید برای آن برنامهریزی کرد تا در
مسیر درست هدایت شوند. در چند سال اخیر مداخلات یا مسکوت مانده یا به صورت
غلطی پیگیری شده است.»
او ادامه میدهد: نقش عوامل کلان امروزه
به شدت بیشتر احساس میشود چرا که فقر و نابرابریهای اجتماعی یک عامل
تشدیدکننده این اوضاع است. اگر در گذشته زنانی که وارد بازار کارگری جنسی
میشدند برای تامین حداقل نیازهای زندگی خود دست به این کار میزدند اما
امروزه بخش قابل توجهای از دخترانی که وارد این بازار میشوند برای کاهش
نابرابریهای اجتماعی است یعنی تامین حداقل نیازهای اساسی و اولیه صورت
گرفته و با انتخاب شغل دوم به عنوان کارگری جنسی سعی دارند کاهش
نابرابریهای اجتماعی میان خود و دیگر دختران از طبقههای دیگر را مرتفع
کنند.
مدنی اظهار میدارد: «شاخص مشکلات اجتماعی
در ایران نشان میدهد روند مشکلات اجتماعی در کشور روند مطلوبی نیست و
جامعه ایران نشانههایی از یک کشور بیمار را دارد چرا که نظام برنامهریزی
در ایران یا غلط بوده یا نسبت به روند مشکلات اجتماعی که روز به روز در حال
رشد است بیتوجه شده است.» به عقیده این تحلیلگر مسایل اجتماعی از بین
بردن منطقه خاک سفید در تهران یکی از نمادهای پاک کردن صورت مساله و ظاهر
مشکل است نه بررسی و مطالعات اجتماعی: «یک رویکردی که به کارگری جنسی وجود
داشته که بر وضعیت امروز کشور تاثیرگذار است اینکه روسپی یک موجود شیطانی
است و به عنوان یک انسان از حداقل حقوق اجتماعی محروم است، مقابله با این
افراد به صورت تهاجمی بوده و یک عمل کاملا جرمانگارانه محسوب میشده است و
افراد در آن مجرم بودند و نه قربانی.»
کمبود تخت روانپزشکی در کشور
وجود تنها ۱۰هزار تخت در مقابل نیاز به
۵۰هزار تخت روانپزشکی و فعالیت یک هزار و ۲۰۰ متخصص روانپزشک در شرایطی
که به ۱۲ هزار نیروی متخصص نیاز است، امروزه بار منفی ناشی از مشکلات
روانپزشکی را در کشور افزایش داده است. در بخش دیگری از کنگره جامعه
روانپزشکان کشور فربد فدایی، روانپزشک با ارایه آمار و با اشاره به اینکه
بروز جرایم خشن در کشور زیر متوسط نرم جهانی است از کمبود نیروی متخصص
اعصاب و روان و تختهای روان پزشکی در کشور خبر داد. به گفته او یکی از
عواملی که باعث افزایش بیماران دچار بیماریهای شدید روانی در زندانها شده
عدم درمان این بیماران و کمبود تختهای روانپزشکی است: «در این مورد
اولین مثال جامعه آمریکاست که در آن جامعه زمانیکه تختهای کافی روان
پزشکی داشت تعداد زندانیان بسیار کم بود اما در حال حاضر که تختهای
روانپزشکی نسبت به زمان اوج خود که ۵۶۰هزار تخت بود به ۵۰هزار تخت رسیده
است، تعداد زندانیان ۱۰برابر شده است. دلیل این امر این است که بیماران
شدید روانی از آسایشگاهها و بیمارستانهای بزرگ روانی به خارج منتقل شدند
بدون اینکه امکاناتی برای زندگی آنها در نظر گرفته شده باشد و این بیماران
شدید روانی هم برای گذران زندگی مجبور به ارتکاب جرم هستند. درنتیجه به جای
اینکه وارد سیستم پزشکی شوند وارد سامانه عدالت قضایی میشوند.»
به گفته او این نکتهای است که ما باید در
ایران هم مراقب آن باشیم: «در حال حاضر تعداد تختهای روانپزشکی در کشور
ما در مجموع ۱۰هزار تخت است این در حالی است که حداقل به ۵۰هزار تخت
روانپزشکی در کشور احتیاج داریم. همچنین تعداد روانپزشکان یعنی متخصصان
اعصاب و روان که باید در حدود ۱۲هزار نفر باشد در حال حاضر فقط یکهزار و
۴۰۰ نفر است. در اینجا باید تاکید میکنم که روانپزشک به عنوان یک پزشک که
میتواند بیماران را درمان کند مدنظر است که این موضوع هم نباید از نظر
برنامهریزان وزارت بهداشت پنهان بماند.»
به اعتقاد فدایی با افزایش تعداد تختهای
روانپزشکی و درمان مناسب و بهموقع بیماران شدید روانی به آنها کمک
میکنیم که بتوانند به شکل صحیح به جامعه برگردند و نداشتن تختهای کافی
روانپزشکی موجب میشود که این بیماران که از خانوادهها رانده شدهاند و
راهی برای گذران زندگی ندارند مجبور شوند دست به سرقت، ورود به عنف و
پرخاشگری برای گذران زندگی بزنند. او با اشاره به اینکه گفته میشود که در
ایران آمار ارتکاب جرایم خشن بالاست، تاکید میکند که این موضوع در قیاس با
ایالات متحده آمریکا آمار پایینتری را نشان میدهد یعنی در آمریکا که
چهار برابر ایران جمعیت دارد نزدیک به ۱۵برابر بیشتر از ایران قتل عمد
اتفاق میافتد. تعداد موارد قتل عمد در آمریکا ۳۴هزار نفر در سال است و در
ایران این تعداد دو هزار و ۲۰۰ نفر در سال است. بنابراین ما ضمن اینکه راضی
نیستیم همین مقدار هم در جامعه اتفاق بیفتد ولی میبینیم که در قیاس با
معیارهای جهانی این میزان در حد پایین متوسط است. البته همین میزان هم
میتواند به وسیله فراهم آوردن بسیاری از امکانات از جمله درمان برای
بیماران شدید روانی که در حال حاضر مکانی ندارند کاهش پیدا کند.
این روانپزشک تاکید میکند: «در ایالات
متحده آمریکا نزدیک به یکهفتم زندانیان در زندانهای آمریکا را بیماران
شدید روانی تشکیل میدهند که به علت نبودن امکانات درمانی است که این تعداد
از هر کشوری در جهان بیشتر است. جمعیت این افراد حدود دو میلیون و ۳۰۰هزار
نفر برآورد میشود که این تعداد در ایران ۱۴۰هزار نفر است اما در بین همین
افراد هم تعداد زیادی هستند که مشکلات روانپزشکی باعث ورود آنها به سیستم
قضایی شده است. در صورتی که اگر امکانات کافی روانپزشکی وجود داشت این
اتفاق نمیافتاد.»
روزنامه شرق- لیدا ایاز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر