۱۳۹۰ دی ۹, جمعه

در چرایی هک شدن سایت یئنی آذربایجان!

ساوالان پورت: درتاریخ 25 دسامبر هکرها به سایت روزنامه آذربایجان نوین حمله کردند . این روزنامه همانطور که از نام آن پیداست ارگان حزب آذربایجان نوین

است. همانطور که می دانیم حزب آذربایجان نوین (یئنی آذربایجان) حزب حاکم می باشد. حزبی که در طول حاکمیت به موفقیت های فراوانی رسیده است.
حزب آذربایجان نوین در سال 1992 توسط حیدر علی اوف تاسیس شد. این حزب پس از روی کار آمدن تاکنون پیوسته بر سر قدرت بوده است و کشور آذربایجان

را از لحاظ اقتصادی و علمی به اولین ها در قفقاز و کشورهای استقلال یافته از شوروی مبدل نموده است.
از موفقیت های چشمگیر کشور آذربایجان انتخاب به عضویت غیر دائمی در شورای امنیت ، برترین کشور از نظر اجرای برنامه های اقتصادی در سال 2008 و میزبانی

 مسایقه ی بزرگ یوروویژن می توان نام برد.
اما چرا باید سایت روزنامه ی وابسته به این حزب باید هک شود. سایتی که همیشه خبرهای خوشی از پیشرفت و پیروزی های کشور کوچک آذربایجان شمالی را منتشر

می کند و موجب افتخار تمامی آذربایجانی ها در دنیا می شود.
این موضوع زمانی جالب توجه تر می شود که در خبر ها خوانده می شود آی پی هکرها به منطقه ایران تعلق دارد.!
آیا این نکته به حاکمیت ایران مرتبط است؟! البته این سوال چندان هم نا به جا نمی نماید. زیرا این کار نمی تواند کار یک گروه ماجراجوی ایرانی باشد. هک کاری

است وقت بر و بهتر بگوئیم کاری است سخت و گروهی که عمل هک را انجام می دهد باید از انگیزه ی کافی برخوردار باشد.
در هر حال آدمی وسوسه می شود با آن تاریخچه ی تهدیدات و چوب لای چرخ کشور آذربایجان گذاشتن حکومت ایران این اتهام را به حاکمیت تهران روا دارد.
البته ایران به هیچ وجه استقلال آذربایجان را که به رهبری فقید ابولفضل ائلچی بی به وقوع پیوست باور نکرد و نمی خواهد باور کند، بماند که این جمهوری کوچک با

سرعتی باور نکردنی رشد می کند و ایران با تحریم های جهانی روبرو می شود و رشد اقتصادی که شاید بگوئیم معکوس زیاد هم بی راه نگفته باشیم.

آرازنیوزو سورعتله اوخویون !

وب سیته میزی سورعتله اوخویون (سریع ترین راه استفاده از وب سایت)
گونئی آذربایجاندا سایقی دئیر اوخوجولاریمیزین ایستکلری اساسیندا کی وب سیته چوخ حیزسیز چالیشیر دئیه. سیتمیزده سیزین ایستکلرئیزه اویغون سون گونجلله مه یاپیلدی.
لوتفن سایفا باشلیغیندا اولان "شکیل" دویمه سینی تیخلایین خبرلرده اولان شکیللر یوکلنمدن سیته یه داها سورعتلی اولاشین.

حورمتله:

"آرازنیوز" وب سیته سینین فنی مودورو

۱۳۹۰ دی ۸, پنجشنبه

سوریه پایگاه جدید پ.ک.ک

ساوالان پورت : دولت بشار اسد برای این منظور چراغ سبز نشان داده است. خبر ها حاکی از آن است که رهبریت گروه پ.ک.ک از کوههای قندیل واقع در شمال عراق به خاک سوریه تغییر مکان خواهند داد.

به گزارش روزنامه ی وطن چاپ ترکیه ماموران اطلاعات ترکیه در این باره معلوماتی به دست آورده اند.
در حال حاضر رهبریت گروه تروریستی پ.ک.ک را مراد کارایلان در دست دارد که بعد از حمله تروریستی در ایلات کازان و حکاری در ترکیه که با پاسخ شدید نیروهای ارتش ترکیه مواجه شدند که ضربه های سختی بر بدنه ی این گروه وارد شد.

دولت ترکیه و حکومت خود مختار شمال عراق اخیرا روابط خود را گسترش داده اند و این نیز شرایط را برای گروه پ.ک.ک در این منطقه سخت تر نموده است.
گفتنی است اخیرا اشخاص نزدیک به رهبریت گروه پ.ک.ک مذاکرات خود را مبنی بر استفاده از خاک ایران و سوریه با ماموران اطلاعات این دو کشور آغاز کرده بودند که سازمان مخفی المخابرات حکومت بشار اسد با انتقال این گروه از خاک عراق به سوریه چراغ سبز نشان داده است.

هم اکنون این گروه تروریستی در در منطقه "راس العین" سوریه در نزدیکی مرز ترکیه در جنوب شهر "شانلی اورفا" مستقر شده است.
حکومت بشار اسد با ادعای کمک دولت ترکیه به نیروهای مسلح سوریه ی آزاد که از طرف مخالفان بشار اسد سازماندهی می شود ، به ورود گروه پ.ک.ک به خاک سوریه موافقت نموده است که به احتمال زیاد هدف از این کار ایستادن در مقابل ترکیه و جنگ علیه ترکیه به واسطه ی پ.ک.ک می باشد.

ترکیه پیش از این به سوریه درباره بازی با کارت پ.ک.ک هشدار داده بود. سوریه از سال 1978 از این گروه تروریستی حمایت می کند
حکومت بشار اسد مخالفان خود را به شدت سرکوب می کند و تا کنون پیش از 4000 نفر از مخالفان خود را کشته است. پیشتر نیز سران ترکیه کشتار مخالفان سوری حکومت بشار اسد را محکوم و تحریم های بر ضد دولت سوریه به تصویب رسانده بودند.

حافظ اسد پدر بشار اسد نیز پیشتر با جای دادن گروه تروریستی پ.ک.ک در خاک سوریه به مدت 16 سال از این تشکیلات ترور علیه دولت ترکیه استفاده کرده بود.

۱۳۹۰ دی ۷, چهارشنبه

محاکمه فله‌ای معترضان آذربایجانی


۲۲ آذر ماه دادسرای تبریز پرازدحام‌ترین روز کاری خود را در برگزاری محاکمه معترضان آذربایجانی سپری کرد. ۱۲۸ نفر از دستگیر شدگان اعتراض‌های خیابانی نسبت به روند خشک شدن دریاچه ارومیه، در این روز به همراه خانواده‌ها و دوستانشان به دادسرا آمده‌اند تا به جرم حمایت از محیط زیستشان محاکمه شوند.

به گزارش رادیو زمانه، در اقدامی کم سابقه از سوی قوهٔ قضائیهٔ ایران ۱۲۸ نفر از حامیان محیط زیست در یک روز، در یک دادگاه و در عرض ۵ساعت محاکمه شدند.

دستگیری فله‌ای، محاکمه فله‌ای

دریاچه ی اورمیه بزرگترین دریاچه ی ایران و دومین دریاچه شور جهان هر روز کوچک و کوچک‌تر می‌شود در عوض پرونده طرفداران محیط زیست که در تلاشند تا از خشک شدن این دریاچه جلوگیری کنند هر روز ضخیم‌تر شده و نیز بر تعداد افرادی که به همین جرم در آذربایجان دستگیر، زندانی و محاکمه می‌شوند افزوده می‌شود.

برخی از این ۱۲۸ نفر در تظاهرات اعتراضی به خشک شدن دریاچهٔ اورمیه که ۱۲شهریورماه در تبریز برگزار شد، دستگیر شده بودند. همچنین دستگیری برخی از آن‌ها پس از مسابقهٔ تراکتورسازی و استقلال اتفاق افتاد که با برد تیم آذربایجانی به پایان رسید و موجب شد مردم برای شادی به خیابانهای تبریز بریزند.

این شادی که تبدیل به تظاهرات علیه سیاست‌های دولت در عدم رسیدگی به روند خشک شدن دریاچه اورمیه شد. اعتراضات منجر به درگیریهایی بین نیروهای امنیتی و مردم در سطح شهر تبریز شد که در پی آن تعدادی از معترضان دستگیر شدند.

دستگیری و انتقال این معترضان به زندان تبریز به گفته شاهدان عینی، با خشونت همراه بود . به طوری که یکی از زندانیان تبریز، در تماسی با بیرون از زندان گفته است: " زندانیان از دیدن عده زیادی که شب‌هنگام با سر و صورتی خونین به زندان تبریز آورده شده بودند شوکه شده بودند."

سرکوب تظاهرات ۱۲شهریور نیز همانگونه با شدت و حدت همراه بوده به طوریکه شاعر و نویسنده تبریزی فرانک فرید در همین تظاهرات دستگیر و با ضرب و شتم شدید ماموران امنیتی به زندان منتقل شده بود.

دادگاه فله‌ای

تدبیر قاضی شعبه ۱۰۴عمومی تبریز برای محاکمهٔ فله‌ای این ۱۲۸ نفر یعنی برگزاری دادگاه در محل نمازخانه دادسرا به نتیجه نرسید و وی مجبور شد آنان را در گروهای ۳۰نفره به اتاق فراخوانده و محاکمه نماید.

قاضی شکوه همه این افراد را متهم به اخلال در نظم عمومی از طریق شرکت در تظاهرات غیر قانونی کرده وهمگی این ۱۲۸ نفر نیز این اتهام را رد کردند و اعتراض به خشک شدن دریاچهٔ اورمیه را حق طبیعی خود می‌دانند...

پروندهٔ تعداد ی از این افراد به دلیل نرسیدن به سن قانونی به دادگاه اطفال ارجاع داده می‌شود که از جمله آن‌ها دختری ۱۵ ساله است.

یک هفته پس از برگزاری این دادگاه، حکم افراد فوق مشخص شد. تعدادی یه یک سال حبس تعزیری محکوم شدند. عده‌ای به ۶ ماه و بقیه به ۹۱ روز حبس تعزیری و ۳۰ضربه شلاق محکوم شدند. در عین حال چند نفر نیز از اتهام وارد شده تبرئه شدند.

با این حال این تنها دادگاه فله‌ای فعالین محیط زیست آذربایجان نبوده است. بلکه اواخر شهریور و اواسط آبان ماه نیز ۲۸ نفر از افرادی که ۲ شهریور ماه در مراسم افطاری که با موضوع راهکارهای قانونی برای اعتراض به روند خشک شدن دریاچهٔ اورمیه در تبریز تشکیل و شرکت کنندگان در این مراسم دستگیر شده بودند، به همین شکل در دادگاه انقلاب تبریز محاکمه شدند که ۱۵نفر از آنان محکوم به ۲۰ ماه حبس تعلیقی و ۴ ماه حبس تعزیری گردیدند. دادگاه ۱۳ نفر دیگر در دو جلسه برگزار و جلسه سوم نیز به بهمن ماه موکول شده است.

اواسط مهر ماه نیز دادگاه انقلاب تبریز رقیه حسن‌زاده را که در تظاهرات ۱۲شهریور دستگیر شده بود به جرم اخلال در نظم عمومی به ۹۱ روز حبس و ۲۰ضربه شلاق محکوم کرد.

همچنین دادگاه فرانک فرید نیز که در همین رابطه دستگیر شده بود، ۲ اسفند ماه و در شعبه اول دادگاه انقلاب تبریز برگزار خواهد شد.

با وجود همه اعتراضات خیابانی که از شهریور ماه ۹۰ تا کنون به دلیل اعتراض به روند خشک شدن دریاچه ارومیه، در شهرهای مختلف آذربایجان وجود داشته و تعداد زیادی نیز دستگیر، زندانی و محاکمه شده‌اند و حتی تعدادی نیز در تظاهرات شهر اورمیه کشته شدند، اما هنوز اقدامی از طرف دولت و مسئولان جهت حل مشکل دریاچهٔ اورمیه صورت نگرفته است.نگرانی بسیاری از معترضان خشک شدن دریاچه اورمیه عنوان شده است.

طبق گزارشی که از دو استان آذربایجان شرقی و غربی به زمانه رسیده نام برخی از کسانی که دادگاه آن‌ها در روز ۲۲ آذرماه در دادسرای تبریز برگزار شد، به قرار زیر است:

اکبر شفیع اصل ، پیمان قربانی ، رضا بردبار ، فرخ تقی لو ، اصغر لطفی ، وحید برزگری ، الهوردی قربانی ، نورالدین زارع پور ، سعید حسن زاده ، مسعود پیدایی ، میکائیل عباسی ، وحید شاهدی ، علیرضا نقشی ، علی جبرائیل زاد، -محمد محمدپور ، حامد نیکنام ، امیر اکبری ، علی محمدی ، مرتضی صباغ ، عادل دانا پور ، رامین قلی پور ، نجف خندانی، سید مرتضی موسوی پور ، امیر بوذری ، سیامک لندرودی، نادر عامری ، بهرام فراوانی ، مسعود جلیل زاده ، چنگیز خرسندی ، سامان جهان پور ، محمد احمدی ، فرمان فتحی ، مهدی زارع، عبدالحسین تنهاگو ، یوسف اصغری شربیانی ، احمد حضرتی ، مهدی محمدپور ، نادر نوروزی ، سعید ذاکری، صابر محمدزاده ، رضا صمصامی ، جمال انداز، حسین مقتدر ، هادی دادادش پور ، کاوه رستم پور، حامد شهابی ، مهدی شریف ، مجید زیرک ، سعید ابراهیم زاده ، علی اخلاقی ، علی زادباقر ، حسن زادباقر، ناصر فتحی ، پرویز سعدیان ، محسن علیشاهی ، قدرت الله یوسفی ، سعید شریفی ، ابوالفضل بخشی پور، علی حسن زاده ، پیمان آتش ، رضا شیری ، محمد پاشازاده ، امید ابراهیم پور ، شهریار کبیر ، محمد خبازی، اصغر احمدی زاده ، میرعلی اصغر مختار پور ، محمد اسماعیلی ، رضا خوش بهار ، بهنام علی محمدی ، وحید غلام پور گلزار ، علی پورحیدر ، مقصود شریفی ، علی ابرلو ، ستار احمدی فر ، مهریار قربانی، حسن قنبری ، محسن گلستان ، ناصر نوری ، بهنام چمنی ، بهراد خدایاری ، مرتضی قربانی ، علیرضا اظهری ، تقی مولوی ، جعفر پوربیگ، زهرا نوری ، منیره اکبر پور (شاعر و نویسنده تبریزی ) و عاطفه طائبی

 منبع : رادیو زمانه

اقتصاد آذربایجان 83 درصد از اقتصاد قفقاز جنوبی را تشکیل می دهد

ساوالان پورت : اقتصاد آذربایجان 83 درصد از اقتصاد قفقاز جنوبی را تشکیل می دهد

"اقتصاد آذربایجان 83 درصد از اقتصاد قفقاز جنوبی را تشکیل می دهد"، این بخشی از مصاحبه رئیس جمهور آذربایجان الهام علی اوف با تلویزیون دولتی روسیا"rossiya" می باشد که دیروز در برنامه ای با نام "فرمول حاکمیت"که به الهام علی اوف اختصاص داده شده بود، حضور یافته بود.
مجله ی خبری ساوالان پورت قسمت هایی از متن مصاحبه میکائیل قوسمان و الهام عالی اوف را که به نظر مخاطبانش از اهمیت برخوردا می باشد ،به تحریر درآورده و به الفبای عربی برگردانده ، در اختیار خوانندگان قرار می دهد.

  پرئزيدئنت ايلهام علی ائو: آذربايجان موسلمان شرقينده ايلک دئموکراتيک رئسپوبليکا(جمهوریت) قوران، ايلک دئموکراتيک پارلامئنت(مجلس) يارادان، قادينلارا سس وئرمه حوقوقو وئرن ايلک اؤلکه دير. يعني، موعاصيرليک و معاريف چيليک عنعنه لري بيزيم اؤلکه ميزده چوخ درين کؤکلره ماليکدير. بيز ده موعاصير دؤولتيميزي بو بونؤوره اوزرينده قوروروق. من اؤلکه ميزي موعاصير، دئموکراتيک، عالي قانونوئريجيليک و چوخ گوجلو سوسيال سيياسته ماليک، ايقتيصادي جهتدن اينکيشاف ائتميش و رئگيوندا(منطقه) گوجلو مؤوقع توتان اؤلکه کيمي گؤرورم. منيم دئديکلريمين اکثريتينه آرتيق نايل اولونوب. 
  ميخايل قوسمان: آذربايجانين هم صنايعده، هم ايقتيصادياتدا، هم کند تصروفاتيندا، هم ده بين الخالق عالمده اوغورلاري خوش تاثورات يارادير. سيزين فيکرينيزجه، بو اوغورلارين اؤزگي(علت اصلی-عنصر) نده دير؟ 
  پرئزيدئنت ايلهام علی ائو: من پرئزيدئنت وظيفه سينه باشلاياندا، حتّي اوندان اول، سئچکي قاباغي دؤورده ده بيلديرميشديم کي، اگر منه اعتيماد گؤستريلرسه آتامين سيياستيني داوام ائتديره جگم. آتام آذربايجاني خاوتيک حاديثه لر، حاکيميتسيزليک و فاکتيکي اولاراق پارچالانما گيردابيندان چيخارميشدير. قبول اولونان مهم قرارلارا گلينجه، من آذربايجانين استراتئژي اينکيشافينا تاثير گؤسترنلري قئيد ائتمک ايسترديم. بو، ايلک نؤوبه ده، اؤلکه نين رئگيونال(منطقه ای) اينکيشاف(پیشرفت) پروقراميدير. بو، منيم ايلک سياسي آدديملاريمدان، تشببوثلريمدن(ابتکار) بيري ايدي. چونکي پايتاختلا رئگيونلار آراسيندا فرقي آزالتماق و آرادان قالديرماق ضرورته چئوريلميشدي. 
* سون 8 ايل عرضينده آذربايجانين ايقتيصادياتي 300 فايز، صنايع ايستحصالي 300 فايز آرتيب، 950 مين يئني ايش يئري آچيليب. 

  پرئزيدئنت ايلهام علی ائو : نهنگ آرتيم پروسئسي باشلايان کيمي، اينئرسييا(حرکت-جنبش) قوووه سي ده ايشه قوشولدو. يعني آرتيق يئرلردن يئني تشببوسلر مئيدانا چيخدي، جمعيتده تاماميله نادير ياراديجيليق روحو ياراندي. يعني بئله بير ايجتيماعي جانفشانليق بيزه چوخ کؤمک ائدير. 
  مئهريبان خانيم علی ائوا: اينسان، سيياستچي و دؤولت باشچيسي آراسينداکي بئله بير علاقه  شوبهه سيز کي، گؤز قاباغيندادير. بو معنادا البتته کي، رئگيونلارا صفرلر، ايلهامين ان موختليف پئشه صاحيبي اولان اينسانلارلا صميمي صؤحبتلري باره ده دانيشماق اولار. همين آداملارين ايلهاما اولان صميميليگي، سئوگي دويغولاري البتته کي، اورکدن گلير. بو، تام صميمي دويغولاردير. 
* 2011-جي ايل. آذربايجان... آدامباشينا دوشن عومومي داخيلي محصول 6 مين دوللار تشکيل ائدير. اهالي نين پول گليرلري 19 فايز آرتيب. پئنسييالارين(حقوق بازنشستگی) مبلغي اورتا امک حاقي نين 40 فايزينه برابردير. 
  ميخايل قوسمان: بو ياخينلاردا آذربايجان ب.م.ت تهلوکه سيزيليک شوراسي نين غئيري-دايمي عوضوو(عضو غیر دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد) سئچيلميشدير. سيز آذربايجانين تهلوکه سيزليک شوراسي نين غئيري-دايمي عوضوو کيمي وظيفه لريني، ايمکانلاريني نده گؤرورسونوز؟ 
  پرئزيدئنت ايلهام علی ائو: بو غلبه(پیروزی) موستقيل آذربايجانين بوتون تاريخي عرضينده بلکه ده ان واجيب، ان اهميتلي و سانباللي(تامل برانگیز) غلبه دير. بو غلبه بيزيم هم اؤلکه داخيلينده، هم ده بين الخالق عالمده گؤردويوموز بوتون ايشلري عکس ائتديرير. موستقيلليگين 20 ايلي عرضينده بيز بونا نايل اولموشوق کي، 155 اؤلکه گرگين(سخت) موباريزه ده بيزيم ناميزدليگيميزي دستکله ييب. امينم کي، نفوذ، ايميج خاراکتئريندن علاوه ، بيزيم تهلوکه سيزليک شوراسيندا عوضولوگوموزون پراکتيکي ثمره سي اولاجاقدير. اؤزو ده تکجه اؤلکه ميزين ماراقلاريني تامين ائتمک اوچون يوخ، او جومله دن بيزيم اوچون ان مهم و چتين مسله اولان داغليق قاراباغ موناقيشه سي نين تنظيملنمه سي مسلسينده ماراقلاريميزي تامين ائده جکدير. بيز بو مؤضوع نو دايم تهلوکه سيزليک شوراسي نين ديقت مرکزينده ساخلاياجاغيق. لاکين بيز هم ده صولحون، تهلوکه سيزليگين، امکداشليغين مؤحکملنمه سي ايشينه تؤهفه ميزي وئرمه يه چاليشاجاغيق. 
  ميخايل قوسمان: باشا دوشدويومه گؤره، سيز آغريلي، ان چتين سياسي پروبلئمه - داغليق قاراباغ پروبلئمينه توخوندونوز. فيکرينيزجه، بو پروبلئمين دويونونو آچماق مومکوندور، ياخود بوتون ايپلري کسيب-دوغراماق داها مقبولدور؟ 
  پرئزيدئنت ايلهام الييئو: سيز سوالينيزي وئررکن چوخ دوزگون اولاراق ديقتي مؤوجود يوللار اوزرينده جملشديردينيز. حقيقتن ده يالنيز ايکي يول واردير. موناقيشه نين نيظاملانماسي يولو يالنيز بين الخالق حوقوق نورمالاري، ايندي بيزيم عوضو اولدوغوموز ب.م.ت تهلوکه سيزليک شوراسي قرارلاري نين يئرينه يئتيريلمه سي اوزريندن کئچير. بو قرارلار يئرينه يئتيريلمه ليدير. دؤرد بئله قرار واردير. هاميسي دا عئيني طلب ايره لي سورور: آذربايجانين اراضي بوتؤولوگو برپا اولونماليدير. بو، بيزيم سووئرئن(مسلم) حوقوقوموزدور. دؤولتيميزين اراضي بوتؤولوگونون تکجه سياسي واسيطه لرله دئييل، آچيق دئسک، حربي واسيطه لرله ده برپا ائديلمه سينه بيزيم سووئرئن حوقوقلاريميز وار. بو، ب.م.ت نیظامنامه سينه تام اويغوندور. سادجه اولاراق، بيز بوندان ايستيفاده ائتمک ايسته ميريک. 
  ميخايل قوسمان: سيز اؤلکه نين بؤلگه لرينه تئز-تئز باش چکيرسينيز. منجه، هر هفته رئگيونلاردان بيرينده اولورسونوز. باشا دوشورم کي، بو رئگيونال سيياسته نئفت رئنتاسي کؤمک ائدير. بس بو گون ماگيسترال (اصلی) هدف ندن عيبارتدير؟ 
  پرئزيدئنت ايلهام علی ائو: البتته، نئفت عاميلي بيزه چوخ کؤمک ائديب. آخي بو دا بيزيم خيدمتيميزدير. نئفت چوخ يئرلرده وار. بعضي اؤلکه لرده بيزده کي ندن ده قات-قات چوخدور، لاکين رئسورسلاردان(منابع) دوزگون ايستيفاده ائديلمه سي، خالقين ثروتي نين عدالتلي بؤلگوسو، هابئله وسايتلرين خرجلنمه سينده و آککومولياسيياسيندا(انباشتگی) ماکسيموم شففافليق ائله وضعيته نايل اولماغا ايمکان وئريب کي، واليوتا احتياطلاريميز ايل به ايل آرتير و 8 ايلده يوخسوللوق سويييه سي 5 دفعه  آزالاراق 49 فايزدن 9 فايزه دوشوب. گلن ايل بيز آذربايجانين ايلک تئلئکوممونيکاسييا پئيکيني (ماهواره) بوراخاجاغيق. بيز کوسميک صنايع ياراديريق. يعني، بيز، بعضيلري نين فيکرينجه، آذربايجانين باخمالي اولدوغوندان چوخ-چوخ اوزاغا باخيريق. 
  * 2011-جي ايل... آذربايجانين واليوتا احتياطلاري 11 ميليارد آرتاراق 40 ميليارد دوللاري کئچدي. نئفت ايقتيصادياتي 8،2 فايز، کند تصروفاتي 7،8 فايز آرتدي. 
  ميخايل قوسمان: آذربايجان موستقيلليگي نين برپا ائديلمه سي نين 20 ايلليگيني  " ائوروويسيون " دا قازانديغي بؤيوک اوغورلا بايرام ائتدي... 
  پرئزيدئنت ايلهام علی ائو: يعني، بو، حقيقتن ده بؤيوک غلبه دير. بوتون آوروپا بيزه سس وئردي. بيز ده بؤيوک بير فرقله غاليب گلديک. البتته، بو، بيزيم ايفاچيلاريميزين غلبه سيدير. آما بورادا همين غلبه، هم ده، داها گئنيش معنادا قبول اولونور و خالقي صفربر ائدير. 
  مئهريبان خانيم علی ائوا: جانلي ياييم گئديردي و باکي نين کوچه لري گؤستريليردي، تکجه گنجلر دئييل، ان موختليف ياشلاردان اولان اينسانلار بايراقلارلا کوچه لرده ايديلر، گؤزلرينده سئوينج گؤرونوردو. ايندي بيز آرتيق زيروه ني فتح ائتميشيک، غاليب گلميشيک. آما، بو، او دئمک دئييل کي، بيز دايانماليييق. ايندي بيز 2012-جي ايلين  " ائوروويسيون " اونو باکيدا کئچيرمه يه حاضيرلاشيريق. 
  پرئزيدئنت ايلهام علی ائو: من، همچنين، ايدمانداکي غلبه لري قئيد ائدرديم. بو ساحه ده ايدمانچيلاريميزين هر بير غلبه سي بؤيوک ميللي بايراما چئوريلير. بيزيم اوليمپييا، دونيا چئمپيونلاريميز وار. ايدمان ساحه سينده کي  غلبه لر سانکي بوتون جمعيتده ايره ليگه دوغرو بير تکان يارادير. 
  لئيلا خانيم الييئوا: تعجوبلودور کي، او، آذربايجانين ايشتيراک ائتديگي هر بير ياريشدا غلبه يه ائله سئوينير، ياخود مغلوب اولاندا ائله مأيوس اولور کي، بلکه ده، هئچ ايدمانچيلار اؤزلري بئله مأيوس اولمورلار. 
  پرئزيدئنت ايلهام علی ائو: منيم دئديگيم غلبه لرين چوخ بؤيوک اهميتي واردير. بوتون بونلار يئني يول، يئني مکتب، صونعي پئيک، يئني قاز کمري و ساير دئمکدير. 
  ميخايل قوسمان: دوشونورم کي، سيز بونو هئچ واخت گؤرمميسينيز، هرچند، سيزه حصر اولونوب. بو، طلبه ايلهام حئيدر اوغلو الييئوين شخصي ايشيدير. دوشونمورم کي، سيز اونو نه واختسا گؤرموسونوز. 
  پرئزيدئنت ايلهام الييئو: بو، مخفي سنددير. 

  ميخايل قوسمان: بورادا سيزين بارنيزده ماراقلي، بوتؤولوکده موثبت اولان چوخ معلوماتلار واردير. بيليرسينيز کي، هر بير کورسدان سونرا خوصوصي آتتئستاسييا وئريرديلر. عوموميتله، سيزي هميشه تعريفله ييبلر. آما موعليملر بيرينجي کورسدا سيزين تئز-تئز درس بوراخماغينيزدان شيکايتله نيرديلر. اونا گؤره ده سيزه بئله بير عادي سوال وئرمک ايسته ييرم: طلبه ايلهام علی ائو موسکوادا، موسکوا دؤولت بين الخالق موناسيبتلر اينستيتوتونون هله کؤهنه بيناسيندان هارا گئديرميش؟ 
  پرئزيدئنت ايلهام علی ائو: قئيد ائتديگينيز کيمي، بو، يالنيز بيرينجي کورسدا اولوب. 
  ميخايل قوسمان: ايکينجي کورسدا داها ياخشيدير. دوزونو دئييرم، بورادا هر شئي يازيليب. بورادا رسمي سندلر، مؤهورلر، ايمضالار، موعليملرين سويادلاري وار. 
  پرئزيدئنت ايلهام علی ائو: ظنيمجه، 10 ايل باکيدا اوخويان گنج اينسان اوچون موسکوا کيمي بؤيوک بير شهرده يئني موحيطه دوشرکن، خوصوصن بيرينجي کورسدا گؤرمه لي يئرلرله تانيشليق اوچون اؤز واختيندان ثمره لي ايستيفاده ائتمه سي طبيعيدير. آما سيزين قئيد ائتديگينيز کيمي، بو حاديثه  موسکوادا، موسکوا دؤولت بين الخالق موناسيبتلر اينستيتوتونون کؤهنه بيناسيندا باش وئرديگينه گؤره، هارا گئتديگيم آنلاشيلار. بيليرسينيز کي، کوچه نين او بيري طرفينده قورکي آدينا مدنيت و ايستيراحت پارکي يئرلشيردي. بيز ده اورايا... 
  ميخايل قوسمان: يني اورا موسکوادا ان سئويملي يئر ايدي. 
  پرئزيدئنت ايلهام الييئو: بلي، بو، اينستيتوتا ان ياخين يئر ايدي. 
  ميخايل قوسمان: اورايا قاچماق اولاردي. 
  پرئزيدئنت ايلهام الييئو: اورايا قاچماق و قاييتماق اولاردي. بونا گؤره ساغ اولون. 
  ميخايل قوسمان: بيليرم کي، گنجليک ايللرينيز يادداشينيزدان سيلينمه ييب. سيز بوگونکو گنج نسلي ده گؤرورسونوز. فيکرينيزجه، بوگونکو گنج نسلي سيزين گنجليک ايللرينيزله موقاييسه ائتسک، هانسي موثبت و منفي جهتلر وار؟ 
  پرئزيدئنت ايلهام علی ائو: حساب ائديرم کي، اينديکي گنجليک، البتته، داها موستقيل، داها موتيواسييالي(پرانگیزه) و داها پئشکار(پرتلاش و حرفه ای)دير. بيزيم اؤلکه ده باش وئرنلره اساسن گؤرورم کي، اينديکي گنجلرين اوغور قازانماق آرزوسو چوخ بؤيوکدور. اونلار تاماميله باشا دوشورلر کي، بو، يالنيز ياخشي تحصيل آلماقلا مومکوندور. منه چوخ خوشدور کي، بيزيم گنجلر اؤز کؤکلرينه چوخ باغليديرلار. قلوباللاشمايا، بوتون يئني فيکيرلره باخماياراق، بيزيم گنجلرين چوخ بؤيوک قيسمي آذربايجان موسيقيسيني دينله يير. 
  مئهريبان خانيم علی ائوا: موغام موطلق اولاراق خوصوصي ماراق دوغورور. چونکي، بو، زنگين موسيقيدير. بو موسيقيده بلکه ده چوخ چتين ايضاح ائديله بيله جک روح واردير. خالقين، تاريخين، عنعنه لرين روحو... باخ، بئله. بيز موغام کونسئرتلري، موغام موسابيقه لري کئچيرمه يه باشلاديق. گئتديکجه داها چوخ گنج بو موسيقي ايله ماراقلانماغا باشلادي. 
  ميخايل قوسمان: بو قوولوق(پوشه) سيزه تانيشدير؟ 
  پرئزيدئنت ايلهام الييئو: يوخ. 
  ميخايل قوسمان: بو، سيزين ديسسئرتاسييانيزدير(پایان نامه). بو، اونون رئفئراتيدير. بو ديسسئرتاسييا بؤيوک بريتانييادا ايلکين مرحله ده موحاريبه  علئيهينه حرکاتا و سياسي پارتييالارين اونا موناسيبتينه حصر اولونوب. 
  پرئزيدئنت ايلهام الييئو: بو مؤضوع ياديمدادير. 
  ميخايل قوسمان: بونونلا علاقه دار هر حالدا سواليم سيزه پئشه جهتدن ياخين اولان خاريجي سيياستله باغليدير. آذربايجان نادير گئوسيياسي مؤوقئعيه ماليکدير. گئوسيياسي عاميللر سيزين سيياستينيزه نئجه تاثير ائدير؟ 
  پرئزيدئنت ايلهام علی ائو: البتته، بيز رئگيونون بير حيصه سيگيک و البتته کي، ايستر-ايسته مز رئگيوندا باش وئرن پروسئسلر بيزه تاثير ائدير. آما، پرئزيدئنت کيمي منيم وظيفم رئگيون خاراکتئرلي حاديثه لرين آذربايجانا تاثيريني آزالتماق و عکسينه، آذربايجانين رئگيونال پروسئسلره تاثير ايمکانلاريني ماکسيموم درجه ده آرتيرماقدير. ايقتيصادياتا گلينجه، آذربايجانين ايقتيصادياتي جنوبي قافقاز ايقتيصادياتي نين 83 فايزيني تشکيل ائدير. گله جکده ده بو رقم يالنيز آرتاجاقدير. بو گون آذربايجانين ايشتيراکي اولمادان هئچ بير لایحه مومکون دئييلدير. نه انرژي، نه نقليات، نه ده خاريجي سيياست. 
  ميخايل قوسمان: روسييا آذربايجانين قونشوسودور. سيزين روسييانين هم کئچميش پرئزيدئنتي پوتين له و حاضيرکي پرئزيدئنت دميتري مئدوئدئوله چوخ ياخشي سياسي، پئشکار(حرفه ای) علاقه لرينيز(ارتباط) واردير. بو مؤضوع دا موسکوا دؤولت بين الخالق موناسيبتلر اينستيتوتو(موسسه) کيمي زنگين تجروبه نيز واردير. روسييا ايله آذربايجان آراسيندا هانسي امکداشليق پئرسپئکتيولريني گؤرورسونوز؟ بورادا هانسي آغريلي نقطه لر، آچيلمايان دويونلر وار، ديگر طرفدن بو اينکيشافين پئرسپئکتيولري نده دير؟ 
  پرئزيدئنت ايلهام علی ائو: منه ائله گلير کي، پئرسپئکتيولر چوخ موثبتدير. قئيد ائتديگينيز کيمي، منيم هم روسييا پرئزيدئنتي ايله، هم ده باش نازيرله چوخ سيخ علاقه لريم واردير. دئمه لييم کي، روسييا ايله آذربايجان آراسيندا موناسيبتلرين يئني مرحله سي محض 2000-جي ايللرين اولينده، روسييايا ولاديمير پوتين باشچيليق ائدنده باشلاييب. ائله او واخت روسييا پرئزيدئنتي آذربايجانا ايلک رسمي صفر ائديب. بو 10 ايل عرضينده چوخ ايش گؤرولوب. ايکي طرفلي موناسيبتلرين بوتون آغريلي و چتين مسله لري حل اولونوب. هاميسي. سونونجو پروبلئم پرئزيدئنت دميتري آناتوليئويچ مئدوئدئوين آذربايجانا سون سفري زاماني حل اولونوب. همين واخت دؤولت سرحدي حاقيندا سند ايمضالانيب. 
  ميخايل قوسمان: قئيد ائتديگيميز کيمي، سيز موسکوا دؤولت بين الخالق موناسيبتلر اينستيتوتوندا چوخ گؤزل تحصيل آلميسينيز. آما سيياست، ديپلوماتييا، حياتا باخيش، دونيايا باخيش ساحه سينده اساس درسلري سيز حئيدر علی ائودن آلميسينيز دئسم، يقين کي، سهو ائتمرم. نئجه دئيرلر، سيز حئيدر علي ائوين هانسي درسلريندن بو گون ايستيفاده ائديرسينيز؟ 
  پرئزيدئنت ايلهام علی ائو: هر کس اوچون آتا ياخين، دوغما اينساندير. من بو اينسانا، عئيني زاماندا، سونسوز حؤرمت، اعتيماد و ايفتيخارلا ياناشيرديم. چونکي اونون بوتون حياتي، موباريزه سي، طالعيي و ديانتي هامي اوچون اصل نمونه دير. يقين هامي خاطيرلايير کي، حياتي نين سون دؤورونده کورسانتلار قارشيسيندا چيخيش ائدرکن حالي پيسلشدي، ييخيلدي، سونرا چيخدي، قاييتدي، چيخيش ائتدي، يئنه ييخيلدي، يئنه چيخدي و يئنه اوچونجو دفعه  قاييتدي. اؤز نيطقيني ده باشا چاتديردي. دوشونمورم کي، اونون ياشدا و وضعيتده اولان داها کيمسه بونو ائده بيلردي. آخي 80 ياشلي بو اينسانين 8 قابيرغاسي سينميشدي. آما، فيکريمجه، او، باشقا جور ائده بيلمزدي. اونون ايراده سي ده ائله بوندادير. بو، مردليک، ديانت و البتته کي، بيزيم هاميميز اوچون نومونه دير. هم منيم اوچون، هم ده بوتون آذربايجانليلار اوچون. 
  ميخايل قوسمان: اگر تصوور ائتسک کي، سيز هانسيسا زامان ماشينيندا کئچميش حاديثه لره قاييدا بيلرسينيز، اوندا هانسي حاديثه لري بير داها دويماق ايستردينيز؟ 
  پرئزيدئنت ايلهام علی ائو: دوشونورم کي، يقين من ايسته مزديم. چونکي ياشانان حاديثه لر، حتّي، نه قدر سئوينجلي اولسا دا، اولکي تاثيري گؤسترميه جک. اگر ايمکان اولسايدي، من ايره لي، دئيک کي، هئچ اولماسا 10 ايل ايره لي گئدرديم. باخارديم کي، دوشوندوکلريم باش توتوب، يوخسا يوخ و نه درجه ده آلينيب؟ باخ بونو بؤيوک ممنونيت له ائدرديم. کئچميشه گلينجه ايسه، اگر مومکون اولسايدي، من آنامين و آتامين يانينا قاييدارديم. 
  ميخايل قوسمان: ايلهام حئيدر اوغلو، ايستر-ايسته مز آرتيق 50 ياشا چاتميسينيز. چوخ ايش گؤرولوب. اوغورلارا گوونمک اولاردي. سيزي تانيديغيما گؤره دئيه بيلرم کي، بو، سيزين طبيعتينيزه اويغون دئييلدير. شخصن سيز اؤز قارشينيزدا نؤوبتي ياريم 
 عصر اوچون هانسي وضعيفه لري قويورسونوز؟ 

  پرئزيدئنت ايلهام علی ائو: آچيغيني دئييم کي، حياتدا من قاباقجادان قارشيما هئچ بير وظيفه قويمورام. آما، پرئزيدئنت کيمي، بونو اؤزومه روا گؤره بيلمرم، چونکي اگر گله جگي دوشونمه سه م، بو گونون پروبلئملريني حل ائتمک چوخ چتين اولاجاقدير. بيزيم بو گون حل ائتديگيميز پروبلئملر گله جگه يؤنه ليبدير. دونيا ترققي ائدير. بيز ده اونا چاتماليييق. ياخين اونيلليکلر عرضينده دونياني کيملر ايداره ائده جک؟ يقين کي، عاغيللي اينسانلار. 
  ميخايل قوسمان: بس سيزين فيکرينيزجه، گله جکدن دانيشارکن کئچميشدن نه گؤتورمک ايستردينيز و سيزي هميشه نه موشاييعت ائدردي؟ 
  پرئزيدئنت ايلهام علی ائو: لياقتي کئچميشده قويماق اولماز. هئچ بير حالدا. ادب-ارکان هيسسيني، اينسانلارا خوش موناسيبت هيسسيني، وطنپرورليک هيسسيني. منه ائله گلير کي، هر بير کس، هامي بو اساس مقاملاري اؤزو ايله ايره لي آپارماليدير. هميشه اؤز وته نيني سئومک لازيمدير.

۱۳۹۰ دی ۶, سه‌شنبه

آلبوم قاراباغ،جانیم منیم منتشر شد

ساوالان پورت : ووصال زامانوف برگزیده ی مسابقه ی تلویزیونی موغام، تک نواز تئاتر موغام دولتی، و عضو گروه سه نفره ی موسیقی موغام "آی پارا" می باشد که به تازگی آلبومی با نام قاراباغ، جانیم منیم را با همکاری عدالت بهبودوف(تار) و پرویز فرهادوف(ناغارا یا کمانچه) منتشر کرده اند.
پرویز فرهادوف در مصاحبه با لنت.آز در رابطه با آلبوم سخن گفته و از ترانه های محلی و تصنیف هایی که در این آلبوم ایفا کرده اند خبر داده است.
همچنین گفتنی است ووصال زاماونف فارغ التحصیل هنرستان ملی و کالج موسیقی است و از شاگردان عارف بابایوف می باشد.
عدالت بهبودف و پرویز فرهادوف نیز دانشجویان هنرستان ملی هستند و در کلاس درس های استادانی چون ائلچین هاشیموف و ائلنور احمدوف موسیقی را فرا می گیریند.

مصاحبه یک بسیجی با مسئول حزب الله تبریز

به گزارش اؤیرنجی برگرفته از وبلاگ تک توران این مصاحبه توسط فردی بسیجی به نام سید هادی سید شاطری با مسئول حزب الله تبریز انجام گرفته است در زیر متن مصاحبه را می توانید مشاهده کنید .
در گفتگو با مسئول انصار حزب الله تبریز عنوان گردید:

از حمله احتمالی به سفارت جمهوری آذربایجان

تا جریان انحرافی

زبان مادری و مطالبه اصل 15 قانون اساسی ایران



مقدمه اول: این مصاحبه قرار بود در نشریه خوش خبر که بنده مسئول تحریریه آن هستم چاپ گردد، از آنجایی که خود سانسوری و واهمه های واهی در آذربایجان بی داد می کند این مصاحبه پس از درگیری جزئی لفظی با مدیر مسئول چاپ نشد به همین منظور تلاش کردم به عنوان خبرنگاری که تنها به خداوند منان وابسته است و از هیچ قدرت و حزب و جریان خاصی خط نمی گیرد ، در جهت اطلاع رسانی به عموم ملت بزرگ آذربایجان این مصاحبه چاپ و منعکس شود اما در نهایت تلاش ها برای چاپ این مصاحبه بی نتیجه ماند و در این بین با یک خبرگزاری بی طرف و یک هفته نامه محلی هم برای چاپ این مصاحبه مذاکراتی شد که در نهایت جواب قانع کننده ای برای عدم انتشار این مصاحبه دریافت نشد! قبل از شروع مقدمه دوم این مصاحبه مجددا خاطر نشان می شوم که اینجانب سیدهادی شاطرموسوی به عنوان یکی از روزنامه نگاران استان آذربایجان شرقی به هیچ گروه و نهاد دولتی و غیر دولتی وابسته نبوده و همواره در تلاشم با افراد دولتی و غیر دولتی و حزبی و ... گفتگوهایی در جهت صرفاً اطلاع رسانی به مردم داشته باشم.امید است ملت غیور آذربایجان این اندک تلاش ها را در جهت وظیفه ذاتی اطلاع رسانی بنده دانسته و با نقطه نظرات خود بنده حقیر را یاری نمایند.در صورت تمایل با اشتراک گذاری این مطلب موجب اطلاع رسانی هر چه بیشتر شوید. این بار هم رسانه شمایید...



مقدمه دوم: در پی وجود شایعاتی مبنی بر احتمال حمله انصار حزب الله تبریز به سفارت آذربایجان و بررسی تحولات منطقه به سراغ مسئول انصار حزب الله رفیتم. ایشان در گفتگویی صریح و صمیمی که بیش از یک ساعت به طول انجامید ، ضمن رد انجام هرگونه عملیات برای تصرف سفارت جمهوری آذربایجان در تبریز ، اظهار داشتند که فقط پیش بینی می کنند در صورت ادامه روند فعلی برخی از اعمال اسلام ستیزانه دولت آذربایجان این کار دور از ذهن نخواهد بود.ماحصل این گفتگو به شرح زیر است:



- برای مقدمه وضعیت فعلی کشور جمهوری آذربایجان را چطور ارزیابی می کنید؟



آذربایجان بدبخت ترین کشور دنیا است ، 20 درصد آن کشور توسط ارمنستان در آن سالها با خون ریزی تصرف شد و مابقی 80 درصد را اسرائیل برنامه ریزی کرده که با اشغال گری نرم تصرف کند ، ارمنستان در آن سالها با اشغال گری سخت و با جنایت هایی که در قره باغ انجام داده و انجام کارهایی از قبیل نگهداری خوک در مساجد آنجا ، آن بخش از کشور آذربایجان را به تصرف خود در آورد و امروزه دولت آذربایجان که با برخی تصمیماتش تبدیل به سازمان اجرایی موساد اسرائیل شده است،  دست به اعمال نامتعارفی زده که در نتیجه برخی سیاست ها، اسرائیل در آن منطقه پایگاه نظامی داشته و در تمامی مسائل اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی نقش پر رنگی دارد.حجاب و تبلیغ تشیع و حتی عزاداری هم ممنوع شده است! و در کل باید گفت همان کارهایی که ارمنستان با آذربایجانی ها کرده ،  اسرائیل نیز به طریق دیگر دست به چنین اقداماتی زده است و هم اکنون عده ای از جوانان جمهوری آذربایجان در کشوری که دم از آزادی می زنند به خاطر عزاداری به امام حسین (ع) در بازداشت به سر می برند.



-شنیده شد شما نامه هایی در همین راستا به دکتر احمدی نژاد رئیس جمهوری نیز ارسال کردید، از علل ارسال این نامه ها بفرمایید؟



آن نامه، نامه ی دوم من بود ، نامه اول من نامه خیلی ملایم به لحاظ نگارشی بود و در نامه دومی که به دکتر احمدی نژاد ارسال کردم ، نوشته شده  که ارمنستان و آذربایجان اسلام ستیزی می کنند ، ارمنستان در مساجد خوک نگهداری کرده و دولت آذربایجان مسلمانان را تحت فشار قرار داده است و با توجه به اینکه کشور ما جمهوری اسلامی است باید از حقوق مسلمانان در کشور های همسایه نیز دفاع کنیم . همچنین نامه دوم را در شرایطی نوشتم که شبکه ماهواره ای گوناز تی وی برنامه های خود را بر اساس دعوای ترک و فارس برنامه ریزی کرده بود اما هم اکنون این شبکه با گستاخی هر چه تمام به قرآن ، خدا ، پیامبر و ائمه توهین کرده است و به بهانه ی اینکه نویسنده مرتد آذربایجان "رافیق تقی" که ارتداد وی از طریق مراجع صادر شده بود، ارسال کردم.



به عقیده بنده عامل قتل این نویسنده نیز سازمان موصاد است و دلیل آن را هم اسلام ستیزی می تواند باشد.  از وقتی هم که این نویسنده کشته شده بیشترین اهانت ها به اسلام شده و گستاخی را به حدی رسانده اند که می گویند قرآن یک کتاب عادی است. و همه این ها در شرایطی است که  این شبکه از باکو پخش نمی شود اما تحت حمایت رژیم آذربایجان و اسرائیل و آمریکا می باشد.



این شبکه قبل ها با راه اندازی یک سری جریان های ساختگی عده ای از جوانان را قریب داده و در اختیار خود می گرفت و با سرنوشت آن جوانان بازی می کرد و در این بین نیز عده ای از جوانان فدای تصمیمات آن شبکه می شدند و این درحالی بود که به آنانی که در آن سوی مرزها نشسته اند ، اتفاق خاصی نمی افتاد! این شبکه  در اقدام جدید خود و در ماه محرم  قدرت حضرت ابوالفضل را زیر سوال می برد و منم متاسفم که آنانی که دم از حقوق بشر می زنند و می گویند نباید توهین شود ، خود به این نوع کار ها دست می زدند!!



با مطلع شدن از این اهانت های بی شمار آنان،  به دولت احمدی نژاد که یک دولت ارزشی و دولت اسلامی است  نامه نوشته و تمامی مسائل را در آن نامه ها توضیح دادم و خواستار رسیدگی به این موارد شد. باید گفت ما در زمان انتخابات  در ستاد های انتخاباتی دولت های نهم و دهم حضور داشتیم و بنده سابقه حضور در ستاد دکتر احمدی نژاد به عنوان معاون فرهنگی در انتخابات نهم و در دور دهم نیز مسئول ستاد تبریز بودم .



 ما عاشق چشم و ابروی احمدی نژاد نیستیم بلکه ما به خاطر تشکیل دولت اسلامی از وی حمایت می کنیم اما این دولت اسلامی باید دیپلماتیک اسلامی داشته باشد و زمانی می بینیم که دیپلماتیک ایشان غیر اسلامی می شود بر اساس امر به معروف و نهی از منکر و فتوای صریح حضرت امام (ره) که فرموده اند اگر دیدید امر به معروف نیاز به ادبیات تند نیاز دارد آن کار را نیز انجام دهید، من طبق این فتوا نامه ی تند تری نوشتم . و  تعجب می کنم که صدای من را در آن سوی مرز شنیده اند اما در کشور ما شنیده نشده است. در این نامه بیشتر به مسائل سیاسی خارجی اشاره شده و درخواست شده که موضع گیری های خود را اصلاح نموده و بر اساس دیپلماتیک اسلامی تر باشد تا دیپلماتیک غربی!  و در آن نامه نوشته ام که اگر شما برخوردی نکنید و سیاست ها به همین منوال ادامه یابد ماجرای قلهک تکرار خواهد شد. جریان قلهک در حالی صورت گرفت که انگلستان هر کاری که دوست داشت در کشور انجام می داد ، الان هم آذربایجان همین کار ها را انجام می دهد و شما نیز می بینید چقدر از جوانان ما در دام جریانات تجزیه طلبی و پان ترکیسم افتاده اند ، چقدر از جوانان از دست داده ایم خلاصه همه اینها به خاطر سیاست دیپلماتیک ضعیف دولت است و اگر دولت اسلامی تر برخورد می کرد هیچ گاه این اهانت ها نمی شد.



-شما مسئولیت حمله به سفارت آذربایجان را خواهید داشت ؟



ما نگفته ایم که ما اینکار را انجام خواهیم داد بلکه پیش بینی کرده ایم ، من به عنوان تحلیلی گفته ام و طرح عملیاتی مطرح نکرده ام و گفته ام که آقای احمدی نژاد اگر این کار ادامه داشته باشد تکرار خواهد شد . ما به کنسولگری به چشم نماد مردم آذربایجان نگاه نمی کنیم به نماد دولت آذربایجان نگاه می کنیم و به سیاست های دولت آذربایجان اعتراض داریم و مجددا می گویم که فقط یک پیش بینی است ! همان گونه که یک تاجر پیش بینی می کند که فلان جنس در آینده می تواند گران و ارزان می شود ، الان ما نیز در محدوده خود این پیش بینی را داریم . تشخیص می دهم که در آینده صد در صد این کار اتفاق خواهد افتاد ، تبریز ، شهری شیعه نشین است که در زمان شاه در بازار قیام کردند در مقابل این کار کنسولگری که چیزی نیست فقط عزاداران آنجا را محو می کنند. سفارت آذربایجان هم در برابر سفارت انگلستان قابل قیاس نیست.



-موضع شما برای جریان انحرافی چیست؟



در آن نامه نوشته ام به هخامنشی اعتراض نشده بلکه اعتراض برای رعایت مسائل اسلامی است و به آقای مشایی هم اعتراض کردم. ما جریان انحرافی را از دولت نهم تشخیص داده و درگیر آن هستیم و تمامی انتصابات دولت نهم صورت گرفت مخصوصا در این استان شد اکثرا از جریان انحرافی  خط گرفت و ما از آن زمان اعتراض داشتیم . سرآغاز جریان انحرافی از شمال ایران بود  و از زمان دولت نهم در استان انتصابات موفقی ندیده ایم .



- شما به مراجع ذی صلاح در این باره اعتراض نکردید؟



ما از طریق ستاد خیلی اعتراض ها کردیم و مدیران هم از من شکایت کردند و کل مدیران استان در یک سمت و جریان مردمی و حزب الله در سوی دیگر قرار گرفتند و حکمی هم علیه بنده صادر شد اما اجرایی نشد و همه این ها برای حذف من صورت گرفته بود. فلسفه ی اینکه مردم به احمدی نژاد روی آورند این بود که برخی مدیران حذف شود و این کار نتنها نشد بلکه عمر برخی از مدیران ادامه دارد و حتی بعد از احمدی نژاد نیز ادامه خواهد داشت و اگر دوران طاغوت بود آنان نیز بودند و برای این عده اسلام و غیر اسلام فرق نمی کند و چون به فکر میز و پست های خود هستند و بعضی از آنها  بازمانده دولت های هاشمی و خاتمی است.



- در ورزشگاه ها شعار مدرسه ترکی و اصل 15 در خواست می کنند و حال سوای برخی ها که از دشمنان خط می گیرند و این موضوع که هر کشور کوچک و بزرگ نیز در دنیا برای خود دشمنی دارد ، دید شما به اصل 15 قانون اساسی چه می تواند باشد؟



در دیدگاه اسلام ترک و فارس و عرب فرقی ندارد و در قرآن آمده که ما شما را قوم قوم آفریدیم و دلیل این کار را برای شناخت قوم ها بود و در ادامه آمده است برترین این ها قوم نیست بلکه انسان های با تقوا برتر هستند . جریان پان ترکسیم در شمال غرب ایران توسط اسرائیل ایجاد شده و همچنان که مقام معظم رهبری گفته اند آذربایجان سر ایران است ، اسرائیل در تلاش است این سر را از بدن خود جدا کند اما نمی داند که خیلی ضعیف هستند و نمی توانند کاری از پیش ببرند اما متاسفانه این کار به جریان فکری تبدیل شده و آنها بر روی افراد کم سن و سال تلاش دارند که آنها را منحرف کنند ، اما در مورد زبان مادری نیز باید گفت هر چیزی که با اسلام و قانون منافاتی داشته باشد ، مشکلی ندارد . اتفاقا نماینده رهبری در استان هم اولین مطالبه ایشان در ورزشگاه تختی از آقای احمدی نژاد این بود که زبان مادری در مدارس و دانشگاه ها تدریس شود. و موضع ما هم موضع رهبری است ، چون اشکالی ندارد اما کدام دست ها که نمی گذارند این کار انجام شود و کدام دست ها هستند که از عدم این کار استفاده می کنند به عقیده من به یک نکته بر می گردد که یک طیف ماموریت دارند این فکر را ایجاد کنند که بر مردم تبعیض صورت می گیرد و یک تعداد هم هستند که بر این باورند در مقابل این تبعیض باید واکنش نشان داد. از لحاظ بودجه شهری و استانی وقتی نگاه می کنیم می بینیم از هر لحاظ پیشرفت داشته مخصوصا در دولت نهم و دهم کارهای خوبی شده و آذربایجان شرقی پیشرفت زیادی داشته است. و واقع بینانه نگاه کنیم می بینیم تبعیض نیست ، گاها مسئولان بی لیاقتی می کنند و نمی توانند کار را صحیح انجام دهند. در جریان شکایت ها آقای شهردار نیز بود ، با اینکه آقای شهردار کارهای زیادی انجام داده اند و سرعت پیشرفت آنها خوب است اما ما به ایشان انتقادات زیادی داریم . مسئولان اگر محکم کار کنند مطمئناً بخش بزرگی از این جریان های تجزیه طلب حذف می شود.



- با استناد به سخن شما که نماینده مقام رهبری نیز بر اجرای اصل 15 قانون اساسی تاکید دارند ، چرا تاکنون این امر محقق نشده؟



 نماینده مقام رهبری بله مطرح کرده اند اما باید قشری پیگیر این موضوع باشد ، آنانی که این موضوع را می خواهد  می توانند پیگیر خواسته نماینده رهبری در استان باشند در این بین نحوه مطالبه هم مهم است که به چه شکلی باشد. این مطالبه در راستای فکر ترویج فکر ضد انقلاب مطرح شده است ، ورزشگاه هم محل مطرح کردن این خواسته نیست که آنجا را به محل و متینگ سیاسی تبدیل کنند که با این نحوه مطالبه گری نتیجه نگرفته خواهد شد و در این بین سرنوشت بعضی جوانان خراب می شود.

          

الان آن شبکه ماهواره به ائمه و خدا توهین می کند و جریان تجزیه طلب تبدیل به یک فرقه منحرف ضد دینی شده و در پی زیر سوال بردن مسائل دینی است. مطمئن مردم شیعه این شهر نمی گذارند که به قرآن و ائمه اعتراض شود چه برسد به توهین.



اگر افرادی خواسته خود را از طریق گوناز تی وی مطرح می کنند این شبکه در کنار آن به خدا و پیامبر توهین می کند و ما وقتی این دو موضوع را در کنار هم قرار می دهیم به راحتی وجود دست های ضد دینی و افکار صهیونیستی نمایان می شود. اگر خواسته زبان مادری در مسیر درست خود پیگیر باشیم و به جای اینکه از طریق گوناز تی وی و برخی بر فرهنگی مطرح کنیم، برویم از نماینده رهبری این موضوع را بخواهیم مطمئناً نتیجه بخش خواهد بود.



-با استناد به سخنان شما ، هدف اسرائیل در این منطقه چیست؟



اسرائیل به دنبال ذبح ایران است و ذبح ایران با جدا کردن سر ایران آغاز می شود و این کار امکان پذیر نیست و تنها در شکل خواب و خیال است . جوانان نباید در دام این افراد بیفتند و مطالباتی هم اگر دارند در مسیر خود پیگیر باشند. ما هم وقتی مثلا پیگیر عدالت می شویم ، موانغ زیادی در راه خود می بینیم و دلیل اعظم آن را این است که مطالبه گری صحیحی عده ای ندارند و این مطالبه آنها به شکل ضد انقلابی مطرح شده است. ما باید بر مطالبات خود اولویت قرار دهیم. برای ما اگر اولویت زبان مادری است بله پیگیر شویم اما وقتی می بینیم قوانین اسلامی در خطر است ، اسلام برای ما مهم تر باید باشد. نظام تا قیام حضرت مهدی پا برجا خواهد بود و این انقلاب تحول حضرت امام زمان (عج) خواهد شد و عده ای باید خیال خام را از ذهن خود خارج کنند ، کشورهای همسایه ای که در اختیار آمریکا و اسرائیل است بهترین الگو و درس عبرت برای خیلی ها است. و همه کار انجام می دهد تا دولت هایی مثل عراق و افغانستان را ضعیف کند تا به منافع خود برسند.



- به عنوان آخرین سوال ، گفته می شود از نظر ظاهری جنابعالی شبیه سید حسن نصرالله هستید ، نظر شما در این باره چیست؟



کارها در یک راستا است و من شباهتی از نظر ظاهری نمی بینم شاید خاک پایشان باشم اما به خودشان شبیه نیستم اما اهداف و برنامه ها بر همدلی جهت نابودی اسرائیل است.

گفتگو از : سیدهادی شاطرموسوی

منبع : سایت اؤیرنجی

۱۳۹۰ دی ۵, دوشنبه

بيانيه شماره 13 هواداران تراختور آزربايجان ــ دعوت از آزربايجانيهاي شهر قم براي بازي صباي قم ، تراختور

نيم فصل مسابقات ليگ برتر با فراز و نشيبهاي بسياري براي تيم محبوب آزربايجان به اتمام رسيد . در اين مدت هواداران فهيم تراختور چه خون دلها كه نخوردند اما هواداران با درايتي كه داشتند توانستند تا حدودي حاشيه هاي ايجاد شده از طرف دشمنان تراختور آزربايجان را مديريت كنند . اكنون فرصتي چند ، تا شروع نيم فصل مسابقات نمانده است .تراختور در روز 16 دي ماه اولين مسابقه خود را كه شايد يكي از حساس ترين مسابقات فصل اخير باشد را در شهر قم به ميزباني تيم صبا انجام خواهد داد
.
اهميت اين بازي از چند جهت قابل تامل است ، اول اينكه تيم صباي قم در اولين بازي از نيم فصل اول توانست با كمك فدراسيون فاشيستي فوتبال ايران در ورزشگاه بدون تماشاگر سهند تبريز 3 امتياز مهم از تيم تراختور بگيرد . از طرفي ديگر اهميت اين بازي به جهت شروع نيم فصل دوم براي روحيه گيري تيممان و انتقام گيري از بازي رفت بسيار مهم است . لذا از تمامي هواداران تراختور به خصوص از آزربايجانيهاي شهر قم ميخواهيم يك بار ديگر تعصب و غيرت آزربايجاني خويش را به رخ حريفان تيم محبوب آزربايجان كشيده و در روز مسابقه تيممان را تنها نگذارند .
بي شك حضور پر تعداد و پر شور شما هوادران فهيم سبب خواهد گرديد بازيكنانتيم با روحيه بالايي مقابل حريف ظاهر شوند . همچنين حضور شما باعث خواهد شد دشمنان تراختور نتوانند هر كاري كه دلشان بخواهد بر سر تيم مظلوم آزربايجان بياورند .
از هم اكنون نياز به تبليغ در شهر قم ضروري و لازم مي نمايد .

وعده ديدار ما روز جمعه شانزدهم دي ماه 1390

ساعت ديدار : 15

هواداران تراختور آزربايجان

5/10/1390

در دفاع از زنوزی(لطفا بی تفاوت و...نباشیم) ــ یونس زارعیون

ساوالان پورت : اخیرا چند سایت خبری و در راس ان بنگاه خبر پراکنی بی بی سی  که هموراه منافع خود را با منافع قدرتمندان گره زده است .

و رویه کاری خودرا سیاست های روباه پیر ، از اغاز تاسیس ان قرار داده . وهمچنین تلوزیون من وتو که مشی فاشیستی ان بر همگان روشن است. مقاله ها و برنا مه های بر عیله اقای زنوزی ، کار افرین تبریزی ، تدارک دیده و با تمام توان و بدون مدرک بر علیه وی جو سازی میکند. جو سازی ها بر علیه اقای زنوزی تا جایی پیش رفته که سایتها و تلوزیون بی بی سی و.. با در حاشیه قرار دادن اختلاص 300 میلون دلاری و اختلاص های بانک اصفحان و کانون بازنشستگی ، سعی در بزرگ وغیر قانونی جلوه دادن کار های گروه زنوزی دارند.



 مقاله فوق در صدد است تا با مقایسه کارهای انجام شده توسط زنوزی و هم مقایسه او با خط ومشی اختلاص گران و  مطرح نمودن موارد اتهامی بر علیه وی. در پی یافتن پاسخ به چرایی حمله بر علیه وی می باشد.



سایتها و تلوزیونهای بی بی سی وبر نامه من وتو ، با خطاب قرار دادن زنوزی با نام (سرمایه دار تبریزی)سعی در تعریف و پیش برد اهدافی بر علیه وی را دارند



ایااطلاق نام سرمایه دار به زنوزی صحیح است؟.

ایا او از رانت استفاده نموده و در واقع اختلاص گر است؟



 کارخانه های زنوزی چه هدفی را دنبال میکنند؟ ایا کسی که از بانک اختلاص میکند مبلغ اختلاص شده را در صنایع زیر بنایی سرمایه گذاری میکند؟ ایا خاوری با پول اختلاص شده از بانگ در شهر خود کارخانه تاسیس کرده و جوانانی را به کار مشغول نموده است؟



پس زنوزی چگونه انسانی است که با اختلاص کارخانه تاسیس میکند ؟ تیم ورزشی را ه اندازی میکند و در اقتصاد منطقه وکشور نقش مثبتی ایفا میکند؟ ایا تعاریف اختلاص ودزدی با کارهای وی همخوان است؟



پس اگر اینگونه است خاووری کیست؟



 یک انسان مومن ومتا هد که پول دزدی را در یک کاخ واقع در امریکا برای رضای خدا سرمایه گذاری کرده است؟ پاسخ به سوالات فوق حقایقی را برایمان روشن خواهد کرد . تا در وحله اول و به نظر من همشهری ها و هم وطنان خود را به این مساله متوجه کنم .که با ذهنیت وداده های خود به انالیز مسایل بپردازیم نه از طریق اطلاعات بی بی سی وسایر شبکه های وابسته به لابی های قدرت.



طرح سوال اول.



زنوزی کیست ؟ طرز تفکر و اهداف او چیست؟



محمد رضا زنوزی .مالک وموسس حدود 10 مجموعه بزرگ و زیربنایی صنعتی مهم در شمالغرب کشور ، در استان اذربایجانشرقی میباشد. شرکت سرمایه گذاری گسترش فولاد تبریز – مجتمع فولاد بناب – مجتمع تولیدی فولاد عجب شیر- کارخانجات گروه صنعتی درپاد تبریز- گروه کارخانجات یاقوت صنعت تبریز- گروه صنعتی توانگران سهند- کارخانه بنیان دیزل تبریز- گروه صنعتی الماس تبریز- مرکر اموزش سرمایه گذاری فولاد گستر کوثر- موسس باشگاه فرهنگی ورزشی گسترش فولاد تبریز- گروه صنعتی ایران خودرو تبریز- هواپیمایی اتا ایر



کارخانجات وی در بخش فولاد هم اکنون سالانه 5 میلیون تن نورد – 5/4 میلیون تن ذوب و 3 میلیو.ن تن احیا را تولید و عرضه مینمایند. در کارخانجات تاسیس شده توسط زنوزی برای 7500 نفر شغل مستقیم ایجاد شده و گروه وی در نظر دارد تا پایان سال 91برای 20000 نفر به صورت مستقیم شغل ایجاد کند.



زنوزی در حالی تولید وانت پیکان را در تبریز اغاز نمود که تا چند سال پیش تلاش صنعت گران تبریزی برای تولید خودرو در شهر تبریز که طبق امار رسمی 80 درصد قطعات ان در تبریز تولید میشود بی نتیجه مانده وبد. و صنعت خودرو کشور در استانهای تهران – اصفحان – کرمان – مشهد .، متمرکز شده بود و ایران خودرو ترجیح داده وبد تا خودرو پژو 206 را در مشهد تولید نماید .  در حالی که درخواست کننده اصلی این امتیاز شهر تبریز بود. این خبر را استاندار وقت اذربایجانشرقی با اعلام تاسف از برخورد مسولین ایران خودرو در شبکه استانی اعلام نمود.همراه نیز پی گیری مسولین برای تولید خودرو از طرف مافیای خوردرو کشور با شکست مواجه میشد.



اقای زنوزی علاوه بر ایجاد صنعت و اشتغال ، که در واقع کارخانجات وی تا یک سال بعد حدود 80000 نفر را تامین خواد نمود(با در نظر گرفتن اینکه هر گارگر در کارخانجات وی اگر به طور میانگین به غیر از خود تامین کننده مخارج یک خانوار 4 نفری باشد ) جمعیتی 80 هزار نفری از فعالیت های اقتصادی وی بهره مند خواهند شد! علاوه بر فعالیت های فوق قسمتی از سرمایه خود را در ورزش اذربایجانشرقی سرمایه گذاری نموده است . تیم شگفتی ساز گسترش فولاد تبریز ، که در سال گذشته تا فینال هم پیش رفت. از علاقه و کارهای اقای زنوزی برای ورزش اذربایجان حکایت دارد.



راه یابی تیم گسترش فولاد به لیگ برتر از طرف فدراسیونی که، کارنامه درخشانی در سنگ اندازی برای تیم های تبریزی دارد . سد شد. و جواب فدراسیون به مجموعه گسترش فولاد ، پاسخ قابل تاملی بود (صلاح نیست در تبریز، بیش از دو تیم در لیگ برتر باشد) اما این صلاحیت را چه کسی از تبریز صلب میکند وان را در اختیار تیم های کرمانی قرار میدهد ؟



با مقایسه رفتار سازمان ملی مس ایران در ورزش اذربایجان به عمق حق کشی و بی اعتنایی مسولین ، حتی به ورزش اذربایجان ودر روی دیگر سکه کار بزرگ اقای زنوزی پی خواهیم برد. اخیرا استاندار اذربایجانشرقی با درگیری لفظی بین رییس سازمان ملی مس ایران از غارت منابع زیر زمنی مس ورزقان از طریق ان شرکت و عدم سرمایه گذاری درصنعت و ورزش اذربایجان انتقاد کرده است. پاسخ رییس  سازمان ملی مس ایران ، طبق معمول روسای پیشین جواب سر بالا وبی اعتنایی و درمواردی اتهلام بر علیه استاندار بوده است .



 استان اذربایجانشرقی و مس سونگون بیش از 40 درصد منابع زیر زمینی مس ایران را داراست. در امد مس سونگون را حدود نصف در امد نفتی ایران میدانند.سازمان مس ایران حتی کارگران معدن مس سونگون را از شهر های  استان کرمان به ورزقان اورده است . ودر سرمایه گذاری در فوتبال نیز مبالغ میلیاردی را صرف ساختن ورزشگاه و هزینه تیم های کرمانی کرده است (تیم های مس کرمان و مس رفسنجان)سهم ورزش اذربایجان از منابع مس و پول و در امد حاصل از ان برابر صفر میباشد!؟



حال باید از نویسنده و خبرنگار سایت اینده و تلوزیون بی بی سی و برنمامه( من و تو) پرسید که چرا تا به حال به این مساله و این و این بی عدالتی نپرداخته اند؟ در واقع رانت خوار کیست ؟ کارخانجات ذوب مس که مواد اولیه را از ورقان به کرمان برده و حتی تیم ورزش را در جایی به دور از کارخانه میسازند . و نتیجه عمل فوق این میشود که جوان اذربایجانی که از حقوق اولیه اوست تا در معدن کشف شده در شهر خود مشغول به کار شود. راهی تهران و تبریز شده وبه شغل رفته گری  دست فروشی پخش موادو... مشغول میشود ؟ ایا رویه فوق جنایت در حق جوانان یک کشور نیست؟



کدام خیانت گرند ؟ سازمان ملی مس یا کارخانجات زنوزی که کارخانه را در استان تاسیس نموده و برای مردم منطقه شغل ایجاد میکندد؟



نظر سایت اینده و تلوزیون بی بی سی در این مورد چیست ؟ یا برنامه من و تو که ثروت اقای زنوزی را با ملکه انگلیس مقایسه میکند؟



قدم دوم . زنوزی سرمایه دار کیست؟



در اغاز مقاله اشاره نمودم ف که سایتهای اینترنتی و تلوزیونهای خارجی علاقه شدیدی به معرفی زنوزی به عنوان یک سرمایه دار را زا خود نشان میدهند



ایا او واقعا سرمایه دار است؟



 سایتها و تلوزیونهای خارجی چه هدفی را از سرمایه دار نشان دادن او دنبال میکندد؟ برای رو شن شدن موضوع بهتر است نگاهی به تعریف سرمایه دار داشته باشیم مقایسه تعریف سرمایه دار با عملکرد اقای زنوزی مساله را تا حدی روشن خواهد نمود.



سرمایه دار کیست؟



سایتهای   اینترنتی و تلویزونهای خارجی زنوزی را سرمایه دار معرفی مکینند . اما ایا او واقعا یک سرمایه دار است؟



 هدف از خطاب او به عنوان سرمایه دار چیست؟



 برای روشن شدن موضوع بهتر است ، نگاهی به تعریف سرمایه دار داشته باشیم .



سرمایه دار کیست؟ تعریف فوق در متن سوال نهفته است. سرمایه دار کسی است که صاحب سرمایه است . کارکرد یک سرمایه دار از طریق در اختیار گذاشتن ، مقداری پول در اختیار دیگران برای مدت معین و باز پس گیری اصل پول به اضافه مبلغ سود که در زمان در اختیار گرفتن پول ، از طرف شخص ثالث محاصبه میشود است.                                               سرمایه دار هیچ نیازی جهت کنترل مجموعه زیر نظر یا کار ،انجام شده توسط کسی که از او پول نزول میکند را ندارد . بلکه وی با ابزار و مدارکی که در دست دارد در موعد مقرر ، از طرف مقابل پول و سود انرا طلب می کند . و در صورت دیر کرد نیز مبلغ دیر کرد ان را دریافت میکند . این در حالی است که کسی که برای ایجاد اشتغال اقدام میکند. در واقع کار افرین است. باید دارای علم مدیریت جهت نظا رت بر سیستم زیر نظر خود باشد. شخص کار افرین اگر یک هفته مجموعه خود را به حال خود رها کند. چه بسا ضرر های سنگینی متوجه کار او شده و تا مرز ورشکستگی هم پیش میرود. پس سرمایه دار با کار افرین تفاوتهای اساسی داشته، وشخص کار افرین با ایجاد اشتغال به اقتصاد و پیشرفت اقتصادی و صنعتی جامعه خود کمک مینماید .اما سرمایه دار با کسب نامشروع خود نه تنها به اقصاد کمکی نکرده بلکه خانواده هایی را نیز چه بسا به نابودی و فروپاشی میکشاند. در مرحله ملی نیز دولت با کمک به افراد کار افرین یعنی کسانی که به پیشرفت و صنعت علاقه دارند موجبات پیشرفت کشور را فراهم میکند . مدل فوق جامعه را به عدالت نسبی نیز رهنمون میشود . چرا که قدرت یک کارخانه دار همواره از قدرت دولت کمتر بوده . و اعمال فشار کمتری را نسبت به کارگران میتواند داشته باشد. د رموقع اعتراض نیز قوه قضاییه و نهاد های دیگر در جهت احقاق حق کارگران بیشتر حساسیت نشان میدهند چرا که با یک نهاد دولتی طرف نیستند. دو لت برای ایجاد رضایت همواره در جهت حل مشکلات کارگران اقدام خواهد نمود.قرار دادن سرمایه در اختیار  افراد علاقه مند به پیشرفت و صنعت کاری است که دولتهای دیگر همواره از ان پشتیبانی نموده اند و این کار تنها در کشور ما انجام نمیشود . ناراسایی نسبی در کار کرد بنگاهای زود باز ده اقتصادی که از طرف دولت احمدی نژاد برای اولین بار در کشور انجام شد . متوجه افرادی است که نه به صنعت و نه به پیشرفت علاقه ای دارند . دولت با در اختیار قرار دادن پول در اختیار افراد بی علاقه به کار صنعتی . موجبات ناراسایی در امر صنعتی را فراهم اورد . کار و طرح بسایر بزرگی در طول تاریخ ایران انجام شد و نبود تشکلهای مردمی وفعال اقتصادی در کشور . که البته در بروز  مشکل فوق دولت نیز بی تقصیر نبود . چرا که دولتیان در طول دوره های پیشین و اکنون نیز با تشکل های اجتماعی صنعتی و ... مخالف بوده و انرا برای خود تهدید به حساب اورده اند. و همواره درجت تعطیلی ان کوشیده اند . در طرح  فوق نیز با توجه به نبود تشکلاهای اقتصادی پول در اختیار دلالانی قرار گرفت که یا وام خود را فروختند و مبلغی به دست اورده و کل طرح. را به تعطیلی کشانیدند و یا پول وام گرفته از بانک را در کارهای دیگری چون خرید طلا  سرمایه گذاری در ساختمان و ارز به کار انداختند که نتیجه ان تورم لجام گسیخته در جامعه شد. حال اگر در جامعه بودند کسانی مثل زنوزی که کاربلد در تولید و صنعت بودند و این پولها را در تولید سرمایه گذاری میکردند ایا به نظر خوانندگان و البته سایتها و تلوزیونهای خارجی نتیجه بهتری بدست نمیامد؟



در ادامه مقاله با پاسخ به برخی اتهامات بی اساسس  و بچه گانه سایتها و تلوزیون های خارجی و مقایسه عملکرد زنوزی با سایر کار افرینان و برسی عملکرد ریس جمهور در قبال اقای زنوزی . که مورد نقد سایتها قرار گرفته نتیجه گیری نهایی را به وجدان و شعور تک تک خوانندگان مقاله واگذار میکنم.



سایت روز طی مقاله خانم کامدار وبه نقل از سایت اینده  مینویسد   . ( فرد مذکور(زنوزی) از بدهکاران سیستم بانکی میباشد . با بر قراری ارتباط ویژه با برخی از مسولین ملی و محلی توانسته  هم به روند گسترش فعالیت های خود و دریافت وام ها ادامه دهد و هم شرکت های جدیدی را تصاحب کند. جالب اینجاست . که گفته میشود دسترسی این فرد به محمود احمدی نژاد سهل تر از برخی وزرای کابینه است.. و وی میتواند به راحتی با رییس دولت ملاقات و دستورات عجیب در باره خود را دریافت نماید و احمدی نزاد برای افتتاح کارخانجات وی در اذربایجان شخصا به انجا سفر میکند)



در بند اول پارگراف خود خانم کامدارنویسنده مقاله زنوزی را متهم ، به بدهکاری به سیستم بانکی نموده و در تحریف جالبی که بیشتر عقل نویسنده مقاله را زیر سوال میبرد. ادعا نموده وی باارتباط با برخی از مسولین فعالیت های خود را گسترش داده و شرکت های جدیدی را تصاحب نموده است؟



اما پاسخ .



 در هر کجای جهان شخص کار افرین با ارتباط با مسولین که اتفاقا تعریف مسول در واقع خدمت به جامعه و حل مشکلات مردم و مراجعه کنندگان است



. کار های اقتصادی و صنعتی خود را توسعه میبخشد. زنوزی نیز از قاعده فوق کنار نیست . با برسی عملکرد و سرگذ شت افراد بزرگی چون (کیم چونگ دوو- اقای سوزوکی – فورد- رستورانهای مک دونالد- و کارخانجات بزرگ دیگر ) که اتفاقا سرگذشت انان به عنوان افراد موفق نوشته شده ودر کشور ما هم ترجمه شده است. چگونگی بحرانهای مالی این شرکتها و طریق اخذ وام بانکی توسط انها و راه هاایی که به اخذ وام از طریق رابطه و ... انجامیده است را جز، نبوغ انها ذکر کرده اند .؟



 اما در کشور خودمان اگر کسی از همین تبریز چنین کاری برای ایجاد اشتغال همشهری ها و هم وطنانش انجام دهد از طرف سایت ها و البته دوستان قبلی و دشمنان کنونی  دولت به اختلاص متهم میشود . ذکر مثال اقای کیم چونگ دوو مدیر مجموعه های عظیم کارخانجات دوو در مورد اخذ وام بانکی در کتاب سنگ فرش هر خیابان از طلاست . اذهان خوانندگان را اندکی روشن خواهد کرد وی در کتاب خود چگونگی ایجاد دوستی و اینکه هر روز صبح مجبور بود تا در جلوی خانه رییس بانک سبز شود و به بهانه ای او را سر کار برساند . و در اخر نیز اخذ وارم را با موفقیت انجام داده و روش ان را به دیگران نیز توصیه نموده و طریق فوق را به حساب نبوغ خویش میگذارد که البته چنین هم هست.



اما رابطه زنوزی با مسولین ملی و محلی نیز هیچ تعجبی ندارد . در همین دوران با در گذشت استیو جابز مدیر عامل شرکت اپل ریس جمهور ایالات متحده ، در گذشت او را تسلیت گفته و به دوستی اش با وی افتخار میکند ؟ چرا که وی شخصی خلاق و کار افرین است.او باما وی را نماد سخت کوشی و نبوغ امریکایی در جهان مینامد .سرگذشت اقای جابز و چگونگی اخذ وام از بانک و نامه وی به مدیر عامل کوکا کولادر جهت تامین منابع مالی شرکت خود سرگذشتی خواندنی است که البته در امریکا جزو نبوغ و در کشو خودمان رابطه اختلاص و رانت نامیده میشود.



 نویسنده مقاله با نقل از سایت اینده که مطالبش بیشتر توهین به شعور خواننده با بهانه های بچه گانه است چرا که دلایل فوق برای بچه های مدسه ابتدایی نیز نا کافی بوده و حتما انها هم دلایل قانع کننده ای خواهند خواست؟ وی مدعی میشود  . زنوزی با رابطه با مسولین ، هم کارش را توسعه داده و هم شرکت های جدید را تصاحب نموده است. اما باید به نویسنده مغرض این مقاله گفت که زنوزی هیچ شرکتی را تصاحب ننموده بلکه با اخذ وام و سرمایه گذاری کار خانجات جدیدی را تاسیس نموده است؟ شاید نویسنده محترم فرق تاسیس و تصاحب را ندانند. اما خوانندگان مقاله قطعا میدانند که در تبریز . زنوزی کارخانه و شرکتی را تصاحب نکرده اس بلکه اقدام به تاسیس ، ان نموده است. چرا که اصلا کارخانجات زنوزی تا قبل از تاسیس ان توسط زنوزی وجود خارجی نداشته که وی انرا تصاحب کند . برای مثال کارخانجات فولاد بناب و عجب شیر و ایران خودرو اذربایجان همه جز ، کارهای صنعتی گروه اقای زنوزی بوده و تا قبل از ایشان در بناب و عجب شیر کارخانه ای موجود نبوده.



 در ادامه اتهام ، نویسنده مقاله میگوید دسترسی وی به احمدی نژاد اسانتر از بعضی از وزرا و مسولین است.



 مثالی از کشورهای دیگر شاید درک مطلب و در پشت ان نیت نویسنده را بر همگان روشن نماید.



بعد از فرو پاشی اتحاد جماهیر شوروی، ولادیمیر پوتین با لغو کلیه قانونهای به جای مانده از زمان حکومت شوراها، اعلام نمود کشورش با تسهیلات فوق العاده پذیرای سرمایه گذاران سراسر جهان خواهد شد . وی در اقدامی غیر معمول وقتی کار خانه ای در مسکو اتش گرفت.که سرما یه گذار ان یک خارجی بود . با توجه به عدم بیمه نمودن کارخانه از طرف سرمایه گذار پوتین اعلام نمود که کلیه خسارت کارخانه را از طرف دولت پرداخت خواهد کرد.وی با اقدام فوق در جهت تقویت و جذب سرمایه گذاری در کشور خود کوشید.بیشتر کشورهای دنیا هم چنین قوانینی را برای سرمایه گذاری خارجی فراهم نموده اند.و در واقع سرمایه گذار و کار افرین خارجی به راحتی با ریس جمهور و مسولین ارشد ان کشور دیدار و در مورد مسایل اقتصادی تصمیم گیری میکنند. اما در کشورمان ایران ،کسی که برای 20 هزار نفر شغل ایجاد کند دیدارش باریس جمهور کشورش جرم محصوب میشود؟!



اگرنتیجه    متوسط دیدار اقای زنوزی ب اریس جمهور برای 100 نفر ایجاد شغل در پی داشته باشد؟ ایا به نظر نویسنده مقاله و سایرین این دیدارها باید بیشتر شود یا کمتر؟



در مورد دیگر مجموعه زنوزی ، کاری را را انجام داده است که وزارت خانه دولت نیز چنین اماری در زمینه احداث کارحانه در یک منطقه ندارد . برای اشراف به کارکرد تشکلهای مردمی و پی بردن به قدرت بخش خصوصی . نظرتان را به گزارش اقای موسوی لاری وزیر کشور اقای خاتمی جلب می کنم. وی در گزارشی به ریس جمهوری وقت . بیان میکند ، که در تبریز انجمن خیریه  ، کارهای انجام داده است (ساختن بیمارستان- مسکن برای فقیران- تهیه جهزیه نوعروسان کمکهای مالی به خانواده های مریزان زنداانیان و.......) که حتی امار کارهای ان از کارهای انجام شده چند وزارتخانه بالاتر است ؟



 در اخرین بندهای پاراگراف نویسنده مقاله خانم کامدار . اشاره میکند که احمدی نژاد خود شخصا برای افتتاح کارخانجات زنوزی به اذربایجان سفر میکند.



 نمیدانم نویسنده مقاله فوق اندک مطالعه ای در مورد بخش خصوصی و ایجاد امکانات برای ان و نتیجه ان در کشورهای پیشرفته داشته اند ف یا خیر. اما قطعا خوانندگان با تزهای اقتصاد دانان بر علیه اقتصاد دولتی و حمایت اکثریت انان از اقاتصاد ایزاد یا بخش خصوصی اشنا هستند .



 دولت به خاطر عدم توانایی کنترل و هم ایجاد حس پیشرفت در کارکنان مجموعه های صنعتی ،هم مجموعه های صنعتی را به بخش خصوصی واگذار نموده وهم،در جهت ایجاد صنایع خصوصی توسط افراد جامعه تسهیلات لازم را فراهم میاورد. تا در وحله اول با کسب مالیات از مجموعه های فوق در امد مالیاتی خود را افزایش دهد . .هم با برنامه ریزی بیشتر در جهت ایجاد بستر های رشد اقتصادی و صنعتی فعال باشد. ورود به مقوله اقتصاد سیاسی که د ر کشورهای (ژآپن –فرانسه-المان روسیه)عملا      در مقابل اقتصاد دولتی انجام شده است. تجریه ای موفق را در اختیارمان می گذارد



به اعتبار تعاریف و تجربه های کشور های ذکر شده میتوان نتیجه گرفت، که بخش خصوصی  بهتر از بخش دولتی پاسخ گوی نیازهای جامعه بوده و جامعه را به طرف رشد و پیشرفت اقتصادی سوق داده است. و اما در خصوص حضور شخص اقای احمدی نژاد در افتتاح کار خانه های اقای زنوزی ، با برسی عملکرد ریاست جمهمری های کشورهای مختلف و برسی سخنرانی ها و حضور فیزیکی انان در مراکز مذهبی – اجتماعی وصنعتی . حضور ریس جمهور هر کشور در افتتاح یک مرکز صنعتی و سخنرانی و عملکرد ان مقام در جهت بهبود اوضاع اقتصادی نکته مثبت در عملکرد ریس جمهور وقت محصوب میشود. پس حضور اقای احمدی نژاد در یک مجموعه صنعتی از نظر کارشناسان سیاسی و اقتصادی حرکت و امتیاز مثبت برای ریس دولت وقت را در پی دارد تا مساله منفی ؟حال انکه در مقاله فوق نیز به اثرات منفی حضور ریس دولت در افتتاح یک مجموعه صنعتی اشارتی نشده . پس دلایل باید اعلام شود تا خواننده نیز به نکته منفی افتتاح یک مجموعه صنعتی از طرف ریس دولت پی ببرد! اما ذکر یک نکته از باب نمونه که در همین تبریز در دوران سازندگی بیمارستان کلیوی امیرالمومنین که توسط انجمن خیریه ساخته شده بود از طرف ریس  دولت وقت اقای هاشمی افتتاح شد.



در اواخر مقاله نویسنده خود را جای یک کاشف بزرگ قرار میدهد؛ که به کشف و فتح بزرگی نایل امده است . این فتح بزرگ دستور ریس دولت در جهت در اختیار گذاشتن 65 هزار تن فولاد ، در اختیار کارخانجات زنوزی است.



وی با ارایه توضیح در باره این که مابه التفاوت قیمت هر کیلو از این فولاد در بازار ازاد حدود 130تومان میباشد که برای 65 هزار تن معادل هشت ونیم میلیارد تومان میشود. و بیش از 100میلیارد تومان در سال میباشد.



سایت اینده و نویسنده از اقای زنوزی بعد از تهدید و ترعیب میپرسد که ایا مبلغ فوق به عنوان رانت نیست؟



 اما جواب . خیر مابه التفاوت مبلغ فوق هیچ گاه به عنوان رانت نمیتوناند مطرح شود . توجه خوانددگان را به توضیح زیر جلب میکنم.



هموراره در همه جای دنیا قیمت تولید کارخانه،با قیمت بازار متفاوت بوده ، ودر مراجعه به کارخانه یاپخش عمده میتوان جنس مورد نظر را از قیمت بازار به بهای کمتری خرید.اگر هر کس دیگر به غیر از اقای زنوزی به هر کارخانهای مراجعه نماید ایا در قبال چنین خریدی در کیلو 130تومان تخفیف میتواند بگیرد یا خیر؟ با یک مثال عینی نظر خواننده را به قانون عمده فروشی وخریدهای کلان جلب میکنم . هر کس با مراجعه به فروشگاه مثلا لوازم خانگی در قبال مثلا خرید بیش از 2 دستگاه تلویزون یا هر وسیله خانه میتواند از تخفیف برخوردار شود . اکنون هم مشتری با مراجعه به مثلا کارخانه قاینار خزر . بهای کمتری نسبت به قیمت فروش در فروشگاه پرداخت خواهد نمود. در صورت خرید تعاد زیادی یخچال یا بخاری قطعا تخفیف بیشتری را متوجه مشتری خواهد نمود. کشف 130تومان ما به التفاوت کارخانه وبازار ، در قاموس یک مقاله افشاگرانه هیچگاه نخواهد کنجید مگر عمل مغرضانه نویسنده وهدفی که در پشت پرده ان قرار دارد.



در سطرهای پایانی مقاله خانم نازنین کامدار نوشته اند که در همین زمینه ؟



 معلوم نیست البته کدام زمینه ؟((خبر گزاری اذربایجان نیز در گزارشی به نقش مقامات دولتی و نماینده ولی فقیه در اذربایجانشرقی در واگذاری هواپیمایی اتا به زنوزی اشاره کرده، ونوشته است محمد رضا زنوزی مطلق از بزرگترین متهمین رانت خوار شبکه بانکی کشور ومدیر عامل شرکت هواپیما سازی اتا،ایران خودروی تبریز، گسترش فولاد تبریز،گروهصنعتی درپاد، شاهین بناب و ریس هیت مدیره شرکت اتا ایلاین که با وثیقه 500میلیاردتومانیهمینک ازاد است، با حضور بهبانی وزیر سابق راه و ترابری و با همکاری نماینده ولی فقیه و امام جمعه تبریز ،اتا ابرلاین نخستین شرکت هواپیمایی شمالغرب کشور را راه اندازی کرد. بهبهانی وزیر سابق راه در افتتاح اتا ایرلاین گفته بود، نمیخواستیم شرکت اتا ایرلاین را به زنوزی بدهیم،ولی با اصرار و وساطت ایت اله مجتهد شبستری اینکارانجام پذیرفت.زنوزی در اولین سفر این شرکت هواپیمایی به رسم تشکر از اربابان دولت نهم،وبا یک هواپیمای اختصاصی،بیگی استانداراذربایجان و شبستری امام جمعه تبریز ،به اتفاق 30تن از مدیران عالیرتبه استان اذربایجانشرقی را به زیارت مشهد برد.))



در مورد پاراگراف اخر باید به خدمت نویسنده مقاله برسانم ، که مردم اذربایجان و خصوصا تبریز تمام شکایتشان از مدیران غیر متعهد به پیشرفت تبریز و اذربایجان است .دردوره های گذشته، استانداران اذربایجان معمولا به برگشت دادن بودجه تبریز به مرکز و عدم پیگیری مطالبات صنعت گران نارضایتی انان ومردم تبریز را فراهم میاوردند داستان برگشت بودجه سالانه تبریز و اذربایجان شرقی از طرف استاندار وقت پرهیز کار که از طرف مردم تبریز به پرهیز از کار معروف شده بود و هنوز هم مردم تبریز از او به عنوان یک مسوول بی کفایت یاد میکننند موید این مطلب است. اما اکنون که استاندار به کمک امام جمعه طرحی بزرگ را برای تبریز اورده است و به گفته و اعتراف وزیر اصفحانی اصلا قرار نبوده این طرح برای تبریز داده شود . واصرار امام جمعه و پیگیری استاندار باعث ایین کار شده در نظر مردم تبریز کاری بزرگ و مثبت بوده و در خور تقدیر. چرا که همتای وزیر راه و ترابری در دوران اقای خاتمی علی  رغم ،اعتراضات مردم تبریز در جهت ساخت اتوبان تبریز اهر که به جاده مرگ معروف شده و طبق امار بزرگترین تصادفات کشور در این محور به وقوع میپیوندد. و موجبات مرگ هم وطنان را فراهم میاورد. بی توجهی نموده و پول و اعتبارات این وزارت خانه را صرف ساختن اتوبان در کنار اصفحان نمود که با اعتراض مجلسیان و استیضاح و عدم رای اوری وی از طرف مجلسیان مواجه شد . د رمورد سفر مدیران عالی رتبه به مشهد از طرف شرکت هواپیمیای اتا باید به عرض برسانم اگر خانم کامدار این کار ا برای اقای زنوزی انجام داده بود حتما رشوه ای فراتر از مشهد مقدس مطالبه میکرد تا یک سفر زیارتی ؟!



پایان سخن



هنگامی که خاوری و باندش با پول مردم در کانادا دنبال خرید کاخ بود و هنگامی که گروه منصور اریا در لندن اپارتمانهای انچنانی خریداری میکرد . خاوری در ایران چفیه به گردن در خیابانها  خود نمایی میکرد و به امام جمعه رشت میگفت دنبال ایجاد بانکهای زنانه است تا خانم ها راحت تر کار های بانکی را رانجام دهند. و باز هم هنگامی که هیچ کس نمیدانست ، وی تابعیت دوگانه دارد .و در واقع هیچ تعهدی به اب و خاکش ندارد . زنوزی در مصاحبه ای با یک نشریه، از اذربایجانی بودن خویش و اینکه ارزوی پیشرفت کشور و استانش را دارد میگفت . زنوزی پنهان نمیکرد و از محله ای که در ان به دنیا امده بود (شنب غازان) با افتخار یاد میکرد . و از پسوند زنوزی خود میگفت . اری او میگفت ابا اوجداش از زنوز هستند و ارزو دارد تا با ایجاد یک کارخانه دینش را به مردم منطقه اش ادا کند . توهین ها و حمله ها به زنوزی نه از باب دلسوزی که ازباب این مساله است که وی اذربایجانی است و برای 20000 هزار نفر در اذربایجان شغل ایجاد کرده است. باید بدانیم که انهایی که بر علیه وی مینویسند درد مردم را ندارد. بلکه از پیشرفت تبریز و اذربایجان به وحشت افتاده اند چرا که در هنگام بسته شدن کارخانه خودرو سازی وی هیچ کدام از نویسندگان . در طرفداری از 5000 کارگر بیکار شده کارخانه ایران خوردو تبریز اعتراض نکردند. حافظه تاریخی مردم اذربایجان و تبریز پر است از اعمال نفوز ها و حق کشی ها و سو مدیریت های هدایت شده بر علیه تبریز و اذربایجان . اکنون نیز در دنیای کنونی فراتر از منابع زیرزمینی و ثروت های خدادادی به منابع انسانی توجه میشود زنوزی فراتر از هر ثروتی است اگر کارخانه هایش ارا از او بگیرید او باز هم به گفته باز همان سایت که مینویسد زنوزی کارش را با یک سوله 500 متری اغاز کرد. باز اغاز میکند و 5 سال دیگر باز هم میشود زنوزی کار افرین . به جای توهین و موضع گیری بر علیه زنوزی سعی کنیم تا در هر استان شخصیتی چون او شکل گیرد . که کمترین سودش ایجاد کار برای جوانانی خواهد بود که هر لحظه مواد مخدر و.... در کمینشان نشسته است . زنوزی را در یابیم خصوصا تبریزی ها و اذربایجانی ها.قلم هایی که بر علیه وی مینویسند سالم نیستند انان درد پیشرفت اذربایجان و تبریز و حتی ایران را در دوره کنونی ندارد . همه چیز باید به دست انان اتفاق بیافتد . .و به قول دکتر طه حسین نویسنده و پژو هشگر مصری خود کاری انجام نمیدهند و از اینکه کسی کاری انجام دهد ناراحت میشوند.

نخبگان آذربایجانی در سیر تکامل حرکت ملی آذربایجان ــ آراز سهند

 ناسیونالیسم در دنیای غرب محصول تحولات پیچیده ی اجتماعی است که علل و عوامل گوناگونی در شکل گیری آن نقش داشته است.

این مکتب که قریب به دو قرن از تاریخ اروپا را مشغول خود ساخت محصول مدرنیته ای است که مادی گرایی و نگاه عقل گرایانه به هستی را بر نگاه ماوراء الطبیعه گرای گذشته ارجح دانست. با بررسی سیر تحولات تاریخی روی داده در اروپای غربی با گونه ای از ناسیونالیسم مواجه می شویم که انقلاب های آمریکا و فرانسه مبدایی بر گذار این منطقه از جهان به نظمی نوین در نظام هستی است. ناسیونالیسم در این نقطه از جهان پدیده ای بود فرهنگی که هژمونی آن از پایین به بالا و تحت تاثیر دگرگونی های روی داده در اقتصاد به سرانجام رسید. با پیشرفت برق آسای غرب و پیشی گرفتن آن از دنیای شرق روشنفکران شرقی به تامل در علت یابی این پیشرفت عظیم پرداخته و اکثریت ایشان ناسیونالیسم غربی را عامل اساسی پیشرفت غرب بیان داشتند. اما ساختار حاکم بر دنیای شرق بسیار متفاوت از غرب بود. طبق نظریه ی انباشت تاریخی دگرگونی های روی داده در جامعه محصول انباشت تجربیات تاریخی در ناخودآگاه جمعی مردم می باشد. با رجوع به تاریخ دنیای شرق نه از بورژوازی رو به گسترش غرب خبری بود و نه از آثار عقل گرایانه ی بزرگانی چون روسو. آن چه مردمان مشرق زمین در اواخر قرن 19 با آن مواجه بودند نگاه متافیزیکی به هستی و ارجحیت عوامل ماوراءالطبیعه بر واقعیات عینی بود. از این رو در دنیای شرق از یک سو نه از آن انباشت تجربیات غرب خبری بود و نه از زمینه های اجتماعی مناسب برای گذار به ملت – دولت مدرن و از سوی دیگر بنا به اذعان حقیقت تاریخ یگانه راه توسعه ی جوامع بشری در دنیای شرق ظهور ناسیونالیسمی شبیه ناسیونالیسم اروپای غربی بیان می شد. پس سنگینی این مسئولیت تاریخی بر گرده ی نخبگان این جوامع عقب مانده افتاد، تا با فرایند ملت سازی جوامعی که خویش بدان تعلق دارند را وادار به پیشرفت نمایند. برخی از این جوامع با ندای مثبت به فراخوان روشنفکران ملی گرای خویش گام در راه توسعه ای نهادند که اکنون ثمره ی آن را با دارا بودن دولت ملی خویش به عینه می بینند و برخی دیگر از جوامع همچون جامعه آذربایجان جنوبی به دلایل متنوعی که در صدر آن عدم وجود نخبگان ناسیونالیست دولت – ملت گرا در تاریخ خویش می باشد اکنون از قافله ی تمدن بشری عقب مانده است. در نوشتار حاضر پس از بررسی رویکردهای گوناگون به مفاهیمی همچون ناسیونالیسم و نخبگان به نقش نخبگان آذربایجانی در سیر تکامل ناسیونالیسم آذربایجانی خواهیم پرداخت.



عینیت ناسیونالیسم اگرچه تاریخی بس دراز در تجربه ی تاریخی بشر امروزی دارد اما تئوری پردازی در باب آن بخصوص در عرصه ی علومی چون جامعه شناسی و اقتصاد محصول تحقیقات انجام یافته در دو دهه ی اخیر است. با پیشرفت جامعه شناسی در شاخه هایی چون انسان شناسی و مطالعات فرهنگی بحث در باب ناسیونالیسم حالت تخصصی تری به خود گرفت و اندیشمندانی چون ارنست گلنر، هابزباوم، بندیکت اندرسون و آنتونی دی اسمیت اکثر پروژه های تحقیقاتی خویش را معطوف به تئوری پردازی در باب ماهیت ناسیونالیسم نمودند و ناسیونالیسم را در سه عرصه ی پریموردیالیست، مدرنیست و ائتنو-سمبلیست به واکاوی پرداختند. آنچه که نقطه ی عزیمت این اندیشمندان در جدایی نظریه های صادره از سوی ایشان می باشد تعریف ماهیت ملت است. پریموردیالیست ها ملت را امری ازلی می دانند که هماره در تاریخ بشر موجود بوده و ناسیونالیسم جز صفات ذاتی بشر می باشد و بشر به علت بشر بودن لاجرم به صورت فطری دارای حس ناسیونالیستی است. مدرنیست ها ملت را اجتماعی خیالی می انگارند که محصول تحولات روی داده در دوره مدرن می باشد. ائتنو-سمبلیست ها و در راس ایشان اندیشمندی همچون آنتونی دی اسمیت راه میانه ای از این دو نظریه را برگزیده و بیان می دارند که اگرچه صفات ملی د رجوامع گوناگون هماره در تاریخ بشر موجود بوده است اما ناسیونالیسمی که اکنون موجود است مرهون تحولات روی داده در دوره مدرن می باشد.



اگرچه این سه گونه ی مفهوم پردازی ناسیونالیسم در تعریف ملت اتفاق نظر ندارند اما آنچه که مورد توافق تمامی نظریه های ناسیونالیسم می باشد این است که ملت بنیان حاکیمت می باشد. ملتی که در تعریف آن هماره نقش زبان اولویت دارترین عنصر در بیداری خودآگاه ملی و ملت شدگی یک جمع انسانی می باشد. با نگاه با جامعه ی آذربایجان جنوبی و قیاس با حاکمیتی که مردمان آن تحت سیطره ی آن زندگی می کنند به نخستین پارادوکس موجود می رسیم که آیا حاکمیت ایران مشروعیت خویش را با تعلق به یک ملت مدرن کسب می کند یا حاکمیتی است استعمارگر که هنوز خصوصیات جامعه ی پیشامدرن غرب را داراست؟ اظهر من الشمس است که با بررسی تطبیقی نظریات ناسیونالیسم با جامعه ی ایران ملتی بنام ملت ایران موجود نمی باشد تا حاکمیتی مشروع بر بنیان آن بنا نهاده شده باشد. آنچه که وجود دارد چونان دوران پیشامدرن غرب مجموعه ای از ملت هاست که تحت سیطره ی حاکمیتی نامشروع به زندگی فلاکت بار خویش ادامه می دهند. چه از دریچه ی پریموردیالیست ها بنگریم چه از نگاه مدنیست ها بنگریم و چه از واکاوی ائتنو سمبلیست ها یاری بجوییم مفهومی با عنوان ملی گرایی ایرانی در چارچوب عقلانیت و علم موجود بشری محلی برای تعریف شدن ندارد. آنچه که عینیت دارد وجود ملت هایی همچون ترک آذربایجانی، کرد، بلوچ و عرب می باشد. بخصوص ملت ترک آذربایجانی که بزرگترین ملت تحت ستم این حاکمیت نامشروع می باشد.



نقطه ی عزیمت ملت شدگی آذربایجانی زبان مجزای آن از سایر ساکنین ایران می باشد. زبانی که از دیرباز مردمان آن بدان تکلم می کردند و هماره جز صفات ملی ایشان بوده است. اما بارویکردی ائتنو سمبلیست به جامعه ی آذربایجانی درمی یابیم که اگرچه این عامل و عوامل گوناگون دیگری مؤید وجود این ملت در مرزهای ایران می باشد اما به سبب ورود دیرهنگام مدرنیته به ایران و عدم وجود نخبگان ناسیونالیست در صده ی اخیر روند ملت سازی آذربایجان به سه دهه ی اخیر موکول گردیده است. چراکه طبق نظریه ی ساختارگرایانه هیچ گاه نهادهای موجود در جامعه ی آذربایجان چنان سازماندهی نگشته بودند که سبب ظهور طبیعی ناسیونالیسم گردند آن چه که باعث ظهور این فرایند گشت ظهور نخبگان آذربایجانی ناسیونالیست در سه دهه ی اخیر می باشد. که متاسفانه دو دهه ی نخستین آن اگرچه ماهیتی ناسیونالیستی داشته است اما هماره در گیرودار ایدئولوژی چپ سردرگم بوده است و آنچه که امروزه ماهیتی خالصگونه از ناسیونالیسم آذربایجانی را نمایان می سازد مرهون تلاش نخبگان دهه ی اخیر بخصوص تحصیلکردگان و قشر دانشگاهی آذربایجان می باشد. میراسلاو هروش در باب نقش نخبگان ناسیونالیست در فرایند توسعه ی ملت سازی چنین اظهار نظر می کند:



"مبدا مرحله ی جدید فرایند ملت سازی لحظه ای است که نخبگان قومی غیرحاکم به تبیین هویت قومی خود پرداخته شروع به تصور آن به عنوان ملتی در آینده کردند. این گروه ها ملاحظه کردند که ملت آینده دارای برخی نقصان هاست و با تلاش برای اقناع هموطنان خود به اینکه منسوب به ملت خاصی هستند برای رفع این نقصان ها تلاش می کردند."



با نگاهی عینی به تجربه ی حرکت ملی آذربایجان در می یابیم که این تعریف هروش دقیقا منطبق بر ماهیت ارتباط حرکت ملی آذربایجان با ناسیونالیست های کنونی آذربایجان می باشد. سنگینی این حرکت که اکنون گفتمانی مطرح در جامعه ی آذربایجان جنوبی را شامل می شود هماره بر دوش نخبگان ناسیونالیست بوده است. نخبگانی که فراتر از ساختار ذهن جامعه ی خویش تفکر نموده و راه نجات و توسعه ی آن را بیداری و مقاومت ملی ابراز نمودند.



چنگیز چاغلا در کتاب سیاست و ملی گرایی در آذربایجان به تبیین نظریه ی هروش پرداخته و می نویسد:



" هروش بیداری ملی را در فرایند ملت سازی در سه مرحله تبیین می کند. مرحله ی الف؛ مرحله ی توسعه ی پژوهش علمی در مورد فرهنگ ملی است. روشنفکران به پژوهش در مورد خصوصیات و ماهیت تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و زبانی گروه های قومی غیرحاکم می پردازند که نامزد تبدیل شدن به ملت در آینده می باشد."



آثار و تلاش های پروفسور محمدتقی زهتابی، دکتر جواد هیئت، پروفسور نطقی و دکتر محمدزاده صدیق و چند تن دیگر از نخبگان آذربایجانی در این ارتباط نمونه ای از این پژوهش های نخبگان در بیداری خودآگاهی ملی در جامعه ی آذربایجان جنوبی است.



" در مدل هروش مرحله ی ب یک سری فعالیت هایی را شامل می شود که به شکل بیداری خودآگاهی ملی از طریق تبلیغات وطن پرستانه حمایت بخش بزرگی از جماعت قومی را برای یک پروژه ی ملی جلب می کند."



در بررسی تطبیقی با جامعه ی آذربایجان جنوبی و حرکت ملی آذربایجان سازمان هایی همچون گونئی آذربایجان قورتولوش پارتیاسی، گونئی آذربایجان میللی اویانیش حرکاتی(گاموح)، آذربایجان میللی دیره نیش تشکیلاتی(آ م د ت)، جنبش دانشجویی آذربایجان(سایت اؤیرنجی)، سازمان آداپ، فدرال – دموکرات های آذربایجان  و بخصوص تلویزیون گوناذتی وی نهادهایی هستند که برای گسترش ملی گرایی در میان مردم بخصوص نسل جوان آذربایجان جنوبی تلاش می کنند. اگرچه این نهادها با نقصان هایی مواجه هستند اما واقعیت آن است که حرکت ملی آذربایجان به آن از حد از بلوغ خود رسیده است که بتواند با گذار به مرحله ی تشکیلات گرایی امید به آینده را برای فعالان سیاسی آذربایجان نوید دهد.



" هروش در نهایت مرحله ی ج را مرحله ی نهادینه شدن جنبش توده ای می داند. شکل گیری جنبش توده ای سیاسی با همه ی برنامه ها و جریانات داخل آن در این مرحله ظهور می کند. هویت ملی در میان اقشار مختلف جامعه در سطح وسیعی مورد قبول قرار گرفته احزاب، انجمن ها، سندیکاها و دیگر گروهها برای مشروعیت بخشیدن و دفاع از ادعاهای خود شروع به استفاده از استدلالات ملی می نمایند."



به نظر راقم سطور مرحله ی ج مشکل ترین مرحله در میان مراحل پیشین می باشد که جنبش ملی آذربایجان را واقعیتی ابدی در جامعه ی آذربایجان جنوبی می نماید و شواهد حاکی از آن است که حرکت ملی آذربایجان هنوز در اولین گام های این مرحله است. تجمعات توده ای در قلعه بابک، قیام خرداد 85 در اعتراض به کاریکاتور روزنامه ایران و سلسله تظاهرات های روی داده در اعتراض به سیاست های نادرست دولت در باب دریاچه ی اورمیه نمونه هایی هستند که بیانگر تلاش برای نفوذ در میان اقشار مختلف توده از سوی نخبگانت ناسیونالیست آذربایجانی است یا نگاهی هرچند گذرا به جریان های سیاسی مرکزگرای فارس نشان می دهد که این جریانات چه در قامت اصلاح طلبی و جنبش سبز و چه در قامت اصولگرایی زمانی که نیاز به رجوع به مردم آذربایجان می یابند از استدلالات ملی مردمان این منطقه یاری می جویند.



از دیگر نظریه پردازانی که به نقش نخبگان ناسیونالیست در فرایند ملت سازی توجهی ویژه مبذول داشته است آنتونی دی اسمیت می باشد. اسمیت با وجود اینکه ملت را جامعه ای فرهنگی و تاریخی با اراضی مشترک، اقتصاد، سیستم آموزش توده ای و حقوق مشترک می داند بر این باور است که ریشه های ملت به دوران پیشامدرن برگشته و در دوره ی مدرنیسم به واسطه ی تلاش نخبگان و روشنفکران ناسیونالیست جوامع متمایز انسانی تبدیل به ملت گردیده اند.



اسمیت در کتاب تاریخ و ملت گرایی چنین بیان می دارد:



" ملی گرایی در شرایط منحصر بفرد امپریالیسم و استعمار در اروپا شکوفا گردید. با این همه، گسترش آن در کشورهای پیرامون بعد از ظهور طبقه ی کوچک روشنفکر به شکل فرایندی خودجوش تحقق یافت."



اسمیت فرایند ملت سازی را مرهون تلاش های فرهنگی و سیاسی در تشکیل خودآگاهی ملی از سوی نخبگان ملی گرا می داند. به نظر اسمیت به خصوص در کشورهای شرقی ملت پدیده ی ابداع شده در ذهن ملی گرایان و پیرامون آن هاست.



آن چه که از سطور فوق برمی آید چنین است که ملی گرایی که امروز در آذربایجان جنوبی با آن مواجه هستیم نتیجه ی فعالیت نخبگان ناسیونالیست در دهه ی اخیر می باشد. چراکه نه ساختار اقتصادی ایران و به تبع آن آذربایجان جنوبی و نه تحولات جهانی مساعد ظهور و به بلوغ رسانیدن این جنبش در مرزهای آذربایجان جنوبی نبودند. آن چه که نظریه پردازان شهیر ناسیونالیسم نیز بر آن صحه گذاشته اند نقش نخبگان ملی گرا در ایجاد یک ملت مدرن می باشد و نگاهی به مراحل و سیر تکامل حرکت ملی آذربایجان مؤید این نگاه نظریه پردازان است. امید است که این نخبگان با درک شرایط صحیحی منطقه ای و جهانی توان به سرانجام رسانیدن ای راه مقدس را تا برافراشته شدن بیرق آزادی و عدالت در سرزمین آذربایجان داشته باشند.



منابع:



- سیاست و ملی گرایی در آذربایجان، چنگیز چاغلا، مترجم: جلیلی یعقوب زاده فرد، انتشارات ندای شمس، چاپ اول، تبریز 1388



- ناسيوناليسم: تئوري، ايدئولوژي (2001)، تاريخ ؛ آنتوني. دي. اسميت؛ مترجم: منصور انصاري. مؤسسه مطالعات ملي(1383)



- مطیع ، ناهید ، 1382،  مقایسه نقش نخبگان در فرایند نوسازی ایران و ژاپن، تهران: شرکت سهامی انتشا

مصوبه حكومت احمدي نژاد در باره تدريس اختياري دو واحد درسي اختياري زبان و ادبيات تركي در دانشگاهها - مئهران باهارلي

 يادآوري:اين نوشته كه در باره مصوبه-ابلاغيه احمدي نژاد ناظر به ارائه اختياري دو واحداختياري زبانهاي ملي در برخي از دانشگاههاي ايران است، عمدتا بر مساله زبان تركي متمركزشده است. زيرا مسئله ترك و مسئله زبان تركي پروتوتيپ مسئله ملي و مسئله زبانهايملي در ايران مي باشند. از اينرو نيز كليد حل مسئله ملي در ايران، حل مسئله ترك وكليد حل مسئله زبانهاي ملي در ايران حل مسئله زبان تركي در اين كشور است.

سؤزوموز

درششم خرداد ١٣٨٨، چند هفته پيش از برگزاري انتخابات دوره دهم رياست جمهوري ايران،شوراي عالي انقلاب فرهنگي به رياست محمود احمدي‌نژاد - رييس‌جمهور و رييس شورايعالي انقلاب فرهنگي، ماده ‌واحده تدريس دو واحد درسي زبان و ادبيات مربوط به زبان‌هاو گويش‌هاي بومي در دانشگاه‌ها را به تصويب رسانيد. اين مصوبه در تاريخ بيستمتيرماه از سوي احمدي نژاد به وزارت علوم، تحقيقات و فناوري ابلاغ شد.

بنابه گزارش خبرگزاريها "بر اساس اين ماده‌ واحده كه در اجراي اصل پانزدهم قانوناساسي و به منظور (انسجام و) صيانت از وحدت ملي و عناصر و اجزاي ارزشمند فرهنگ وتمدن ايران اسلامي و تقويت بنيان‌هاي مقوّم اين فرهنگ و تمدن، به وزارتين علوم،تحقيقات و فناوري، و بهداشت، درمان و آموزش پزشكي و دانشگاه آزاد اسلامي اجازهداده مي‌شود كه دو واحد درسي زبان و ادبيات مربوط به زبان‌ها و گويش‌هاي بومي ومحلي كشور (ايران ‌زمين) مانند آذري، كردي، بلوچي و تركمن در دانشگاه‌هاي مراكزاستان‌هاي ذيربط به‌ صورت اختياري (پيش‌بيني و) ارائه و تدريس شود".

طبقتبصره يك مصوبه ابلاغي، مسئوليت "تهيه (برنامه‌هاي درسي)، متون و تربيتمدرسان مورد نياز طبق برنامه‌اي خواهد بود كه به تصويب كميته فرهنگ و تمدن ايران واسلام شوراي عالي انقلاب فرهنگي مي‌رسد." بر اساس تبصره ٢ اين مصوبه نيز،مسئوليت "تشخيص زبان‌ها و گويش‌هاي مشمول اين ماده واحده، برعهده فرهنگستانزبان و ادبيات فارسي خواهد بود.

وجوهمثبت اين مصوبه-ابلاغيه: بي چاره گي، چاره نيست!

عدهاي مطرح مي كنند كه مصوبه-ابلاغيه مذكور "ابدا به معني گامي به پيش از سويجمهوري اسلامي نيست".اما بنظر مي رسد علي رغم نكات بسيار منفي حول و حوش اين مصوبه-ابلاغيه (كه در زيربدانها اشاره خواهد شد)، اين گونه نيست كه اين مصوبه  و روندي كه به صدور آن منجر شده است خالي از هرگونه جنبه مثبتي باشد:

١-مصوبه-ابلاغيهمذكور از جهت اشاره رسمي به سرمايه‌ هاي زباني كشور و شكستن تابوي موجود در نزدنهادها و مقامات دولت جمهوري اسلامي ايران در باره زبانهاي ملي رايج در آن، به خوديخود گامي مثبت است. پس از گذشت سي سال از تصويب اصل ١٥ قانون اساسي و به فراموشيسپرده شدن آن، اين نخستين بار است كه دولت جمهوري اسلامي مستقيما و دوباره بهمسئله زبانهاي ملي در ايران پرداخته و به وضعيت بي حركتي در اين عرصه پايان دادهاست.

٢-مصوبه-ابلاغيه مذكور نشانگر آن است كه شرايط و نيروهاي داخلي و خارجي اي كه درراستاي آكتوال كردن هر چه بيشتر مسئله ملي و مسئله زبانهاي ملي در ايران دست اندركارند، و در اين ميان فشار و مطالبات پيگير توده ها و نخبگان ملل غيرفارس ساكن درايران براي دستيابي به حقوق ملي و فرهنگي-زبانيخويش به تدريج آغاز به بار دادن كرده است.

٣-مصوبه- ابلاغيه مذكور مي تواند نويد آن باشد كه در عرصه مسئله ملي و مسئله زبانهايملي، دوران خود را به نديدن زدن دولت ايران و يا اقتداي وي به اصل "بي چارهگي چاره است" به پايان رسيده است.

٤-تصويبو ابلاغ همچو ماده واحده اي مي تواند نشانگر آن باشد كه در درون حاكميت و نيروهايخودي نظام جمهوري اسلامي ايران و يا به عبارت ديگر در ميان نخبگان بنيادگرايانقوميتگراي فارس ولايتمدار، كساني كه ملتفت و متوجه اهميت مسئله ملل ساكن در ايران،ضرورت حل مسئله ملي و مسئله زبانهاي ملي در ايران بوده و نيت و اراده لازم برايگام برداشتن در اين وادي را دارند يافت مي شوند.

٥-مصوبه-ابلاغيه مذكور به ويژه در صورت عملي شدن آن، سطح مطالبات و انتظارات جامعهرا يك درجه بالا خواهد برد و در هر دو جبهه دولت و ملل مسلمان غيرفارس ساكن درايران مبدا بحثهاي جديدي شده و نقطه حركتي براي گامها و اقدامات بعدي خواهد گرديد.

٦-اجراياين مصوبه-ابلاغيه، احتمالا به ايجاد زمينه و شرايطي براي به مرحله‌ عمل نزديکترشدن تدريس زبانهاي ملي، عملياتي نمودن اصل ١٥ قانون اساسي و نهايتا اصلاح-ابطال آنكمك خواهد نمود.

٧-ازديگر فوائد اين مصوبه-ابلاغيه – در صورت اجرائي شدن- آن است كه مي تواند به درجهمعيني از خودسري و رفتارهاي كيفي مسئولين دانشگاهها و ديگر مقامات ذيربط در مخالفتبا ايجاد كلاسهاي زبان تركي بكاهد. تاكنون برگزاري كلاسهاي دو واحد اختياري زبانتركي منوط به جلب موافقت مقامات دانشگاهها –كه راسا تصميم گيرنده بودند- بود. جلبموافقت مقامات دانشگاهها نيز عموما به معني دويدن از اتاق اين رئيس به اتاق آنمسئول، متوسل شدن به لطائف الحيل براي بدست آوردن دل آنها و همراه با التماس وگريه و زاريهاي بي پايان و تحمل خفت و تحقيرهاي فراوان بوده است. افزون بر آنكهاين اعمال شاقه در اغلب موارد نهايتا به جوابي منفي ختم مي شد. در مواردي نيز كهكلاسهاي تركي دائر مي گرديد، معمولا پس از مدتي و با كوچكترين بهانه اي از ادامهفعاليت اين كلاسها ممانعت به عمل مي آمد.

نقشرقابتهاي جناحي بين قوميتگرايان بنيادگراي فارس در تصويب و ابلاغ اين مصوبه:

١-بيشك در تصويب و زمانبندي ابلاغ اين مصوبه توسط احمدي نژاد، رقابتهاي انتخاباتي رياستجمهوري ايران و ملاحظات جناحي بنيادگرايان شيعي فارس حاكم بر نظام اسلامي (سه جناحولايتمدار-احمدي نژاد، مصلحتگرا-موسوي و اصلاح طلب-كروبي) نيز موثر بوده است. درجريان رقابتهاي انتخاباتي توجه به مسئله مليتها (در ترمينولوژي رسمي-دولتي "قوميتها")و زبان هاي ملي (در ترمينولوژي رسمي-دولتي "زبان و گويشهاي محلي و قومي")بالا گرفت و هر چهار نامزد از حقوق گروههاي ملي از جمله از حق آموزش زبان آنها حمايتکرده و در اين زمينه وعده هايي دادند. چنانچه ميرحسين موسوي نامزد ترك در سخنانيگفت: «تدريس به زبان مادري براي کل کشور، نه تنها تهديد نيست، بلکه فرصت است». ويدر اين رابطه مشخصا بر اجراي ماده ۱۵ قانون اساسي تاکيد کرده و گفت اگر درانتخابات پيروز شود، سعي خود را براي اجراي اين اصل به کار خواهد گرفت. موسوي همچنين با صدور بيانيه‌اي در مورد ملل (اقوام) ايراني،بر تأمين مطالبات آنها در چارچوب اصول ۱۲، ۱۵، ۴۸ و ۱۰۰ قانون اساسي تأکيد نمود واز تاسيس فرهنگستان زبان تركي - يكي از اساسي ترين خواستهاي تركان ساكن در ايران-پشتيباني كرد. مهدي کروبي نامزد انتخاباتي با مليت لر نيز با انتشار بيانيه‌اي ازاجراي اصول معطل مانده قانون اساسي در مورد ملل ايراني، در صورت انتخاب شدن سخنگفت. كروبي ضمن ابراز تعهد به افزايش سهم مشارکت اقليت‌هاي قومي و مذهبي در کشوراز طريق افزودن اختيارات محلي، با زباني بسيار صريحتر و دقيقتر نسبت به ديگرنامزدها، بر رفع موانع تحصيل و استفاده از زبان‌هاي محلي و قومي در مراکز آموزشي ومطبوعات تأکيد کرد.

٢-فينفسه امر بدي نيست كه رقابتهاي سياسي، محرك برخي گشايشهاي دمكراتيك در عرصه اجتماعو مديريت كشور گردند. در واقع در بسياري از جوامع آزاد، برخي گشايشهاي دمكراتيك درنتيجه رقابت بين جناحهاي سياسي رقيب پديدار مي شوند، اين امر در ذات دمكراسي وسياست ورزي نهفته است. اما مشكل آنجا ايجاد خواهد شد كه در يك كشور خاص، گشايشهايدمكراتيك منحصرا در نتيجه رقابتهاي سياسي -و نه محصول نيت و اراده دولتمردان برايدمكراتيزاسيون و اصلاحات و تعهد به احقاق حقوق شهروندان و گروههاي ملي ساكن در آنكشور- پديدار شوند. و اين، آن چيزي است كه ما در نظام جمهوري اسلامي ايران شاهد آنهستيم.

٣-بسيارياز ناظران، تصويب اين ماده واحده را جزئي از مانورهاي انتخاباتي احمدي نژاد ميدانند كه پس از انتخاب شدن وي فراموش خواهد شد، مانند ديگر اصول قانون اساسي كهناظر به حقوق مردم اند و تاكنون اجرا نشده و پس از اين نيز هيچگونه تضميني براياجرائي شدن آنها وجود ندارد. بنا به اعتقاد اين عده، تصويب ماده واحده مذكور و حتيطرح مسئله ملتهاي ساكن در ايران و زبانهايشان در روند تبليغات انتخاباتي دوره دهمرياست جمهوري ايران، نوعا ربط چنداني به تامين آزاديهاي زباني و اعاده حقوق مليملل ساكن در ايران ندارد. بلكه عمدتا ناشي از همين سبب است و در نتيجه محكوم به برروي کاغذ باقي ماندن است.

٤-يكيديگر از عوامل موثر در ابلاغ ماده واحده مذكور توسط شخص احمدي نژاد، اعتراضات وسيع مردمي به نتايج انتخابات دهمين دوره انتخابات رياست جمهوريو تقلبهاي کلان انجام گرفته در آن، و موقعيت ضعيف محمود احمدي نژاد در هرم قدرت ودر ميان طبقه متوسط پايتخت و شهرهاي بزرگ فارس نشين است. ظاهرا وي به نيت به دستآوردن اعتبار و کسب مقبوليت كه از نبود هر دوي آنها به شدت رنج مي برد، به ابلاغ اينمصوبه و تلطيف قلوب ملل مسلمان غيرفارس ساكن در ايران دست زده است.

٥-عدهاي اين عمل احمدي نژاد را به شكل نوعي قدرداني از ملل غيرفارس كه اينبار مشاركتفعالانه اي در اعتراضات اخير شهرهاي بزرگ فارس نشين نداشتند تفسير نموده اند. امااين تفسير نادرست است زيرا عدم اشتراك ملل غيرفارس و بويژه ملت ترك در اعتراضاتاخير بيش از آنكه رفتاري واكنشي باشد، رفتاري كنشي بوده و محصول پيشرفت ملل ايرانيو در اين ميان ملت ترك در تشخص ملي و روند ملت شوندگي و نتيجه افتراق و واگرائيشاناز قوم فارس و فارسستان مي باشد.

مصوبه-ابلاغيهاي غيرصميمي و عوامفريبانه:

تصويبو ابلاغ اين ماده واحده را علاوه بر سطح جناحي، مي بايد از زوايه تماميت نظام ودولت جمهوري اسلامي ايران كه از پديده "زبان" به عنوان يك ابزار سياسيبهره مي برد نيز بررسي كرد. نظام اسلامي با تدابيري آرايشي و سطحي از اين دست،همزمان چند هدف را دنبال مي كند:

١-مسئلهملي در ايران هر روز ابعاد گسترده تر و جديتري بخود مي گيرد. مصوبه-ابلاغيه هائياز اين دست، از تدابير عوامفريبانه و پوپوليست جمهور اسلامي براي مديريت اين مسالهاز طريق آرام ساختن مقطعي مطالبات ملي ملل غيرفارس ساكن در ايران در كوتاه مدتاست.

٢-دولتجمهوري اسلامي ايران با بحران مشروعيت فزاينده اي در نزد ملل مسلمان غيرفارس ساكندر ايران روبروست. بگونه اي كه در حال حاضر اكثريت مطلق نخبگان و گروههاي سياسيمنسوب به ملل غيرفارس و به درجه معيني توده هاي اين ملل، دولت جمهوري اسلامي ايرانرا دولتي فارس دانسته و آنرا تمثيل كننده هويت و منافع ملي خود نمي دانند. دولتجمهوري اسلامي با چنين مصوبه و ابلاغيه هائي، در صدد كسب مشروعيت در ميان مللغيرفارس ساكن در ايران است.

٣-مصوبهو ابلاغيه هائي از اين دست، به شرحي كه در زير خواهد آمد، تدبيري براي عقيم گذاردنمطالبات ملتهاي غيرفارس و فرسايش نيروهاي برابري خواه و هويت طلب ملي دردراز مدت مي باشند.

٤-دولتجمهوري اسلامي ايران با تقديم اين ماده واحده به عنوان شاهدي بر برخورداري مللساكن در ايران از حقوق و آزاديهايشان، از آن استفاده تبليغاتي مي نمايد.

٥-دولتجمهوري اسلامي ايران با تصويب و ابلاغ اين ماده واحده، در صدد رفع تكليف از خودبراي اجرائي كردن اصل ١٥ قانون اساسي و ديگر اصول معوقه آن كه ناظر به حقوق برابرو آزاديهاي شهروندان ايران مي باشند است. اين اساسي ترين دليل تصويب اين مادهواحده است.

اماديگر اقدامات و تدابير دولت جمهوري اسلامي ايران در رابطه با زبانهاي ملي در ايرانكه بي وقفه و به طور همه جانبه اي در حال اجرا شدن مي باشند، كوچكترين شانس موفقيتاقدامات پوپوليست و عوامفريبانه او مانند مصوبه-ابلاغيه مذكور را از بين مي برد. اقداماتيمانند گشودن تنها شعبه فرهنگستان زبان و ادب فارسي در تبريز مركز آزربايجان وهمچنين برگزاري همايش ترويج زبان و ادب فارسي در همان شهر، محدودسازي نشريات مربوطبه ملل غيرفارس ساكن در ايران، ادامه و گسترش سياست تعويض نامهاي جغرافيائي وتاريخي غيرفارسي به فارسي، جلوگيري از گشايش مدارس تركي زبان، نشريه ها وراديوتلويزيونهاي سراسري تركي زبان و فرهنگستان زبان و ادب تركي، تخريب زبان وفرهنگ تركي در صدا و سيماهاي استاني و..... نشان مي دهند كه نيت واقعي نظام جمهورياسلامي ايران- علي رغم تصويب و ابلاغ ماده واحده مذكور- تضعيف و ريشه كن كردنزبانهاي ملي غيرفارسي در ايران است و اين ماده واحده، چيزي به جز اقدامي غيرصميميو عوامفريبانه نمي باشد.

مصوبهمورد اشاره، بلا ارتباط با اصل ١٥ قانون اساسي است

درگزارشات دولتي و رسانه هاي حامي احمدي نژاد ادعا مي شود که "اين اقدام [تصويبو ابلاغ ماده واحده مذكور]، يكي از وعده هاي احمدي نژاد در دوره تبليغات دهمانتخابات رياست جمهوري بود، .... با اين اقدام احمدي نژاد، اصل ١٥ قانون اساسي پساز ٣٠ سال اجرايي مي گردد." [اصل ١٥ قانون اساسي: "زبان و خط رسمي ومشترک مردم ايران فارسي است. اسناد و مکاتبات ومتون رسمي و کتب درسي بايد با اين زبان و خط باشد، ولي استفاده از زبان هاي محلي وقومي در مطبوعات و رسانه هاي گروهي و تدريس ادبيات آنها در مدارس، در کنار زبانفارسي آزاد است."].

اينادعا كه مصوبه-ابلاغيه مذكور در رابطه با اصل ١٥ قانون اساسي است، مي تواند به دوسبب مطرح شده باشد:

الف-دولتجمهوري اسلامي با مطرح كردن اين ادعا كه گويا ارائه اختياري دو واحد اختياري زبانو ادبيات زبانهاي ملي، همان چيزي است كه مراد اصل ١٥ قانون اساسي مي باشد، در صدداست پرونده آموزش به زبانهاي ملي در مدارس را مختومه اعلام كند.

ب-اينادعا، واکنش نابجاي احمدي نژاد به برنامه ديگر نامزدهاي رياست جمهوري است که درمبارزه انتخاباتي خود به حقوق ملتها و بويژهاجراي کامل اصل ١٥ قانون اساسي جمهوري اسلامي تاکيد داشته اند.

بااينهمه ادعاي فوق، آميخته اي از مغلطه و عوامفريبي است. زيرا:

١-اگر تدريس اختياري زبانهاي ملي در دانشگاهها، به معني اجرائي كردن اصل ١٥ قانوناساسي باشد، اين امر به هيچ وجه براي نخستين بار با مصوبه-ابلاغيه احمدي نژاد محققنشده و در بعضي از دانشگاه هاي کشور مسبوق به سابقه است. چنانچه از اوايل سال ١٣٧٧تا مدتها ادبيات ترکي در دانشگاه هاي تبريز، اورميه و کردستان و همچنين دانشگاهمحقق اردبيلي در تهران تدريس مي شد. چند سال قبل نيز در دانشگاه تبريز گروه زبان وادبيات ترکي تاسيس شده است. حتي بنا به برخي منابع پيش از انقلاب اسلامي دردانشگاه تهران و آذرآبادگان (تبريز) نيز همچو درسي وجود داشته است. در مورد زبانكردي نيز وضع به همين منوال است، چنانچه در دوره رياست جمهوري خاتمي ٢ واحد زبانکردي در دانشگاه آزاد سنندج تدريس مي شده است.

٢-برخلافآنچه که رسانه هاي حامي دولت تبليغ مي کنند، مصوبه ياد شده ارتباطي به وعده هايانتخاباتي احمدي نژاد ندارد. زيرا وعده هاي انتخاباتي وي معطوف به اجرائي كردن اصل١٥ قانون اساسي بود، اما اين مصوبه-ابلاغيه همانگونه متعاقبا شرح داده خواهد شد،بلا ارتباط با اصل ١٥ قانون اساسي است.

٣-دولتادعا مي نمايد كه اين مصوبه، به معناي اجراي اصل ۱۵ قانون اساسي است. حال آنكه حتيبا عملياتي شدن کامل مصوبه مذکور نيز به هيچ وجه نمي توان از اجرائي کردن اصل ١٥قانون اساسي سخن راند. زيرا

الف-اصل١٥ قانون اساسي در رابطه با تدريس ادبيات محلي و قومي در "مدارس" است،در حالي که مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي مربوط به "دانشگاه ها" ميباشد.

ب-اينمصوبه به واحدهاي "اختياري" و "منفرد" دروس دانشگاهي اشارهدارد که هيچ ارتباطي با آموزش به زبان هاي ملل غير فارس در مدارس كه موضوع اصل ١٥قانون اساسي است و به عقيده بسياري مي بايست به صورت "اجباري" و"همگاني" باشد ندارد.

ج-هنگاميكه از آموزش زبانهاي ملي در مدارس سخن گفته مي شود، مراد آموزش همه مفردات اعم ازادبيات، رياضي، زبان، علوم، ... به زبانهاي ملي و نه صرفا ارائه درس زبان و ادبياتيك زبان در دانشگاه است.

٤-شكينيست كه زبانهاي ملي ايران مي بايست در دانشگاهها نيز به صورت واحدهاي اختياري واجباري تدريس شوند. اين، بخشي از مطالبات زباني ملل غيرفارس ساكن در ايران و درراستاي احقاق برخي از حقوق ملي آنها است. اما عرضه واحدهاي اختياري و يا اجباري زبانهايملي و ادبيات آنها در دانشگاهها ربطي به تعليم و تعلم به زبانهاي ملي و اصل ١٥قانون اساسي كه در باره تدريس زبانهاي ملي در مدارس است ندارد.

٥-بااين وصف، مصوبه مذكور نمي تواند تحولي در امر آموزش زبانهاي ملي در مدارس ايجادكند، زيرا كه بي ارتباط با آن است. ملل غيرفارس ساكن در ايران همچنان منتظر آزادشدن تحصيل به زبانهاي ملي خود مي باشند.

٦-اگردولت حقيقتا در صدد اجراء اصل ١٥ قانون اساسي است، منطقي تر آن است که به انديشيدنو تهيه نمودن تدابير و تمهيداتي در رابطه با آن اصل مانند آغاز آموزش زبانهاي مادريمليتهاي غيرفارس از مهد كودكها، كودكستانها و مدارس ابتدائي و سپس تعميم آن بهسطوح دبيرستان و نهايتا دانشگاهها متمركز شود.

مللغير فارس نقشي در تصويب اين مصوبه نداشته اند. زبان مصوبه، پدرسالارانه و پس ماندهاز روح زمانه ما است

هرراه حلي در عرصه ملي و زبانهاي ملي مي بايست معطوف به راضي نمودن ملل ساكن درايران باشد. اما اين مصوبه از همچو خصلتي بسيار به دور است.

اينمصوبه بدون تماس و مشاوره با نمايندگان و فعالين سياسي و فرهنگي و نخبگان مللغيرفارس و نهادهاي فرهنگي،  مدني، اجتماعيو سياسي آنها تهيه شده است.

تهيهكننده و تصويب كننده اين مصوبه، شوراي عالي انقلاب فرهنگي است كه ملل غيرفارس درآن به هيچ وجه و در هيچ سطحي تمثيل نشده اند. تصميم گيري در باره زبان ملل غيرفارساز سوي شوراي عالي انقلاب فرهنگي كه اكثريت مطلق اعضاء آن داراي مليت فارس بوده و همه دارايتمايلات غليظ قوميتگرايانه فارسي و حتي پان ايرانيستي مي باشند، بيشتر به مضحكه ايتلخ مي ماند تا امري جدي.

زبانو روشي كه قوميتگرايان فارس و دولت جمهوري اسلامي ايران در برخورد با زبانهاي مليايران و كلا ملل غيرفارس ساكن در آن بكار مي برند، عموما پدرسالارانه، آرخائيك، پسمانده از روح زمانه ما و داراي بار و روح شديدا قوميتگرايانه فارسي و پانايرانيستي است. اين زبان و روش در مصوبه-ابلاغيه مورد بحث نيز به عيان مشاهده ميشود.

كاربردتعبيرات و كلماتي مانند تعبير "ايران زمين" كه كدي پان ايرانيستي است درمصوبه-ابلاغيه مذكور، همچنين كلمه "آذري" كه اهانت مستقيم به ملت ترك وهويت و زبان وي است، و "محلي و بومي" ناميدن زبان سراسري تركي كه دروغيمحض به شمار مي رود، بسيار نااميد كننده بوده و نشان دهنده وجود تمايلات شديدقوميتگرايانه فارسي و پان ايرانيستي تهيه كنندگان آن است.

اينمصوبه هم از جهت طرز تهيه آن كه در آن ملل غيرفارس كوچكترين نقشي – مستقيم و ياغيرمستقيم - نداشته اند، هم به لحاظ نحوه عرضه آن به افكار عمومي كه صرفا معلولرقابتهاي جناحي و انگيزه هاي عوامفريبانه است، هم به لحاظ زبان و لحن بكار بردهشده در آن كه واپس گرايانه است، هم به سبب كاربرد كدهاي پان ايرانيستي در آن مانندنام "آذري" به جاي "تركي" كه از منظر خلق ترك شديدا تحقيرآميز است و هم از جهت مضمون آن كه در زير نقد خواهد شد، نه تنها باعث ممنونيت ورضايت ملل غيرفارس ساكن در ايران نمي شود، بلكه باعث ايجاد نااميدي و سرشكستگي درقاطبه اهالي ايران مي گردد.

استفادهاز کلمه "آذري" به جاي "ترکي"، نشانگر سوء نيت موجود در پساين مصوبه است.

درمصوبه-ابلاغيه مذكور در حاليكه نام برخي از زبانهاي ملي رايج در ايران به صورتصحيح آنها (كردي، بلوچي، تركمن) ذكر شده، از استعمال نام زبان "تركي" اجتنابگرديده و به جاي آن نامگذاري پان ايرانيستي "آذري" بكار برده شده است.

همانگونهكه معلوم است "آذري" و يا "الآذريه" نامي است كه مورخين وسياحان عرب دوره اسلامي براي ناميدن برخي زبانهاي رايج در آزربايجان بكار مي بردهاند. اكنون معلوم شده است كه زبان و يا زبانهاي آذري مورد نظر آنها، عبارت از زبانو لهجه هائي ايراني مانند زبان و لهجه هاي گوناگون زبان تالشي و برخي زبان و لهجههاي داخل در خانواده زبانهاي تاتي رايج در نواحي حاشيه اي آزربايجان بوده است. علاوهبر اين معني، بعدها نام "آذري" به معني ديگري نيز بكار رفته است. بدينشرح كه در آغاز قرن بيستم برخي از نخبگان عثماني براي مشخص كردن تركان ساكن ايرانو قفقاز جنوبي از تركان عثماني (آناتولي-بالكان) شروع به كار بردن نام آذري برايگروه نخست كردند. بنابراين در ادبيات اين دسته از نخبگان عثماني، و بر خلاف مورخينعرب، "آذري" نه به معني زبان و يا لهجه اي ايراني، بلكه به معني زبانيتركي بكار رفته است.

كاربرد نام "آذري" به عنوان زباني تركي از سوي مولفين عثماني، در آغاز ازسوي قوميتگرايان فارس و پان ايرانيستها با اعتراضات شديدي مواجه شد. نمونه كلاسيكاينگونه اعتراضات، كتاب آذري زبان باستان آزربايجان اثر احمد كسروي است كه وي درآن با اعتراض به آذري ناميدن تركان آذربايجان از سوي مولفين عثماني، آذري را بهعنوان زباني ايراني كه زبان باستان آزربايجان نيز بوده است معرفي مي كند (اينانديشه تماما خطاست: نه آذري نام زبان واحدي بوده و نه اين زبان فرضي هرگز زبانباستان آزربايجان بوده است). علي رغم اين اعتراض اوليه، بعدها پان ايرانيستها پساز وقوف بر پتانسيلهاي ترك ستيزانه اين نامگذاري، تغيير موضع داده و اينبار به طورگسترده اي به كاربرد نام آذري براي ناميدن زبان تركي آزربايجاني و تركان آزربايجانپرداخته اند. آنها با آذري ناميدن تركان آزربايجان و زبانشان در صدد القاء انديشههاي زير اند:

١-زبانتركي آزربايجاني در اصل همان زبان ايراني "آذري" است كه در سير تاريخ اززبان تركي متاثر گرديده است.

٢-تركانآزربايجان به لحاظ تباري اصلا ترك نبوده و ايراني نژاد مي باشند.

٣-بينتركان ساكن در آزربايجان و ساير نقاط ايران، و همچين تركان آناتولي به لحاظ ريشه وهويت زباني، ملي و تباري تباين و غيريت وجود دارد، گروه اول ايراني است اما بقيهترك مي باشند.

٤-يكيديگر از اهداف كاربرد نام "آذري" به جاي "ترك" و"تركي" آن است كه تركان آزربايجان را از ميراث عظيم تاريخ ترك و دولتهايتركي حاكم بر ايران منقطع نموده و تركان تاريخ ايران را بيگانه با آذريان و ياتركان امروزي آزربايجان نشان دهند. و با اين بي ريشه سازي، هويت زدائي و بي هويتسازي، تركان ايران و آزربايجان را براي راه حل نهائي يعني فارس سازي كامل زباني،هويتي و ملي آماده سازند.

بااين وصف، استعمال نام آذري كه امروزه از سوي دولت ايران، مقامات رسمي، قوميتگرايانفارس و ارمني و برخي گروههاي كرد براي ناميدن ملت ترك ساكن در ايران و زبان تركيوي بكار مي رود، بخشي از سياست انكار و امحاء ملت و هويت و زبان ترك در ايران وآزربايجان است و صرفا مي تواند به عنوان دشمني و كينه توزي با اين خلق و اين هويتتلقي شود. اما خلق ترك خود كوچكترين ترديد و شكي در هويت و نام ملي و زبان خويش ندارد.چنانچه وي در قيام مردمي خرداد ٨٥ با شعار "هاراي هاراي من توركم" هويتواقعي ملي خود و نام واقعي زبان خود را يكبار ديگر و صريحا به شكل "ترك"تثبيت و معرفي كرده است.

تمسك به بازيهاي لفظي و كاربرد نام "آذري" به جاي "تركي" درمصوبه-اعلاميه مذكور، نشان از كيفيت نازل درجه رشد فرهنگ سياسي دولتمردان فارس ودلبستگي نظام جمهوري اسلامي به فرهنگ ضدانساني، كودكانه و سخيفي دارد که به خوداجازه مي‌دهد نام يک ملت و زبان را به دلخواه عوض کند و يك قرن تمام مدام آن راتکرار نمايد.

آموزش به زبانهاي ملي از مدارس شروع مي شود نه از دانشگاهها

شكل حضور زبانهاي ملي در مدارس و كاركرد آنها در اين مقطع، متفاوت از حضور و كاركردآنها در دانشگاهها است. حضور زبانهاي ملي در سطح دانشگاهي مي تواند به دو شكل عرضهواحدهاي اختياري و اجباري زبان و ادبيات آنها و... و نيز تاسيس دانشكده ها ودپارتمانهاي زبان و ادبيات و .... آنها باشد. هدف از عرضه واحدهاي اختياري واجباري زبانهاي ملي در دانشگاههاي كشور، ايجاد امكاني براي آشنائي افراد ذيربط (درصورت اجباري بودن) و علاقه مندان (در صورت اختياري بودن)، فارغ از مليتشان بازبانهاي مذكور است. هدف از ايجاد دانشكده هاي زبان و ادبيات تركي و دپارتمانهايتركي در دانشگاههاي كشور نيز، تربيت كادر علمي متخصص در زبان و ادبيات تركي،محققين، زبانشناسان، مترجمين و ... است.

بيشك حضور زبانهاي ملي در دانشگاهها - به شرحي كه ذكر شد- از منظر صيانت و حفظ زبانهايمذكور نيز ضروري است. اما صيانت از فرهنگ و زبان يک قوم و جلوگيري از نابودي آن،محتاج دو تدبير اساسي ديگر يعني "رسمي نمودن آن زبان" و "آموزش اجباريو همگاني به آن زبان در دوران کودکي و مقطع تحصيلات ابتدائي" نيز مي باشد. بدونرسمي كردن يك زبان و تبديل آن به زبان آموزشي اجباري و همگاني كودكان يك گروه ملي،نمي توان از صيانت فرهنگ و تمدن آن گروه سخن راند.

ازسوي ديگر تعليم و تعلم به زبانهاي ملي در مدارس داراي كاركرد ديگري نيز مي باشد كهحضور زبانهاي ملي در دانشگاهها به هيچ وجه نمي تواند آنرا تامين كند و آن عبارتاست از "تربيت و بار آوردن كودكان منسوب به گروههاي ملي و ملل گوناگون درفرهنگ ملي و زباني خود".

کودکان فارغ از آن كه زبان ملي و مادريشان زباني رسمي است و يا نه، از بدو ورود به سيستم آموزش و پرورش، نياز به آموزش به زبان مادري خود دارند. آنهامي بايست زبان مادري و ملي خود را در مهد كودكها، كودكستانها و دبستانها ياد بگيرندتا از لحاظ احساسي به زبان مادري خود دلبستگي پيدا کنند و بر آن تسلط داشته باشند.ارائه دو واحد زبان و ادبيات يك زبان در مقطع دانشگاهي هرگز نمي تواند به برآوردناين اهداف ياري رساند. انساني که تا دوره دانشگاهي در زبان مادري و ملي خود بيسوادنگاه داشته شده و عاجز از خواندن و نوشتن بدان مي باشد، تا رسيدن به آن سن محتملادر زبان و فرهنگ غالب استحاله يافته است و ديگر نيازي به آن دو واحد حس نخواهدكرد. به عبارت ديگر ارائه واحدهاي درسي زبان و ادبيات يك گروه ملي صرفا در مقطع دانشگاهي،در واقع به معني تضمين كردن استحاله ملي جوانان ملل غير فارس ساكن در ايران درزبان و فرهنگ فارسي است. از همين روست كهآموزش به زبانهاي ملي مي بايد در اولين سالهاي آموزش کودکان و از مهدكودكها وكودكستانها آغاز و در دبستانها و دبيرستانها ادامه يابد.

كدام استان "ذي ربط" و كدام يك "بي ربط" است؟

درمصوبه-ابلاغيه مذكور از تدريس اختياري دو واحد اختياري در "مراكز استانهايذيربط" سخن مي رود: ".... اجازه داده مي‌شود كه دو واحد درسي .... دردانشگاه‌هاي مراكز استان‌هاي ذيربط به‌ صورت اختياري ارائه و تدريس شود". دراين جمله عبارت "مراكز استانهاي ذيربط" مبهم بوده و در باره زبان تركيمسئله دار است. معلوم نيست كه مراد از "استان ذيربط" كه اجراي مصوبه بهآنها اختصاص داده شده است چيست. استاني كه مركز آن ترك نشين است؟، استاني كه دارايشهرستانهاي ترك نشين مي باشد؟ استاني كه اكثريت جمعيت آن ترك نشين است؟، استاني كهداراي جمعيت ترك بومي است؟، و يا استاني كه داراي جمعيت ترك مهاجر است؟

برخلاف باور عمومي، زبان تركي در ايران زباني محلي نبوده، بلكه زباني سراسري است. امااين واقعيت، همواره از سوي دولت ايران و قوميتگرايان فارس ناديده گرفته شده و ياانكار گرديده است. زبان تركي به جز يك و يا دو استان در تمام استانهاي كشور، علاوهبر مهاجران ترك سده اخير، از سوي بوميان ترك اين استانها نيز به عنوان زبان مادريو نخست بكار مي رود. تركان بومي استانهاي مذكور قرنهاست كه در آنها يا به صورتمتراكم و يا پراكنده مسكون شده اند. در حال حاضر سه منطقه متراكم ترك نشين درايران وجود دارد كه زبان مردم بومي آن تركي است. اين سه منطقه عبارتند از منطقهترك نشين شمال غرب كشور (آزربايجان)، منطقه ترك نشين در جنوب ايران (قاشقاي يورت)و منطقه ترك نشين در شمال شرق كشور (آفشاريورت).

استانهاي ايران را از لحاظ پراكندگي جمعيت ترك آن مي توان به دو دسته عمومي تقسيم كرد:

١-)استانهائي كه اكثريت نفوس آن را تركان تشكيل مي دهند. اين استانها خود به دوزيردسته منقسم اند:

الف-)استانهائي كه مركز اداري آنها داراي اكثريت ترك نشين است، مانند استانهايآزربايجاني زنجان، آزربايجان غربي، آزربايجان شرقي، اردبيل، قم، تهران، البرز(استاني در حال تاسيس به مركزيت كرج) و استان خراسان شمالي، ....

ب-)استانهائي كه مركز اداري آنها داراي اكثريت ترك نشين نيست مانند استانهايآزربايجاني همدان، قزوين و مرکزي.

٢-)استانهائي كه تركان در آنها اقليتي ملي اند. ايناستانها را نيز مي توان به دو قسمت زير تقسيم نمود:

ج-)استانهائي كه داراي يك و يا چند شهرستان با اكثريت جمعيتي ترك مي باشند، ماننداستانهاي گيلان (آستارا، منجيل و ....)، کردستان (بيجار، قروه)، خراسان رضوي،گلستان، اصفهان (فريدن، چادگان)، کرمانشاهان (سنقر)، چهارمحال بختياري (سامان)، فارس،...

د-)استانهائي كه داراي شهرستانها با اكثريت جمعيتي ترك نيستند (بقيه استانهاي كشور).

مبنامي بايد در كوتاه مدت "شهرستان" و در بلند مدت "سراسر كشور"باشد

باتوجه به داده هاي فوق، محدود نمودن اجراي اين مصوبه به مفهوم مبهم "استانهايذيربط" مشكلات زير را بوجود مي آورد:

يك-بادر نظر گرفتن سنتها و اجرائات دولت جمهوري اسلامي تاكنون، بسيار محتمل است كه قصداز گنجاندن همچو تعبير گنگ و مبهمي، محروم كردن تركان بسياري از استانها (گروههايب، ج و د در تقسيم بندي فوق) از برخورداري از موهبات اجراي مصوبه-ابلاغيه مذكورباشد. به عنوان نمونه استان مرکزي به مركزيت اراك که بيشتر اهالي بومي آنرا ترکانتشکيل مي‌دهند، هيچگاه استاني ذيربط شمرده نشده است. از اينروست كه به عنوان مثالصدا و سيماي اين استان آزربايجاني "بي ربط"، حتي يک ثانيه نيز برنامهروزانه به زبان ترکي پخش نمي‌نمايد.

دو-تقريباقطعي است كه استانهائي با جمعيت قابل توجه تركان مهاجر، مانند استانهاي تهران و قمو استان در حال تاسيس البرز به مركزيت كرج، استانهائي ذيربط محسوب نخواهند شد. حالآنكه در صيانت از هويت، فرهنگ و زبان تركي و برخورداري از حقوق ملي و زباني، فرقيبين ترك بومي و يا ترك مهاجر نيست. ترکان مهاجر نيز، فارغ از محل سكونت فعليشان دركشور، مي بايد داراي حقوق ملي و زباني مشابهي مانند تركان ساكن در وطن ‌باشند.

سه-دراستانهائي كه صرفا يك و يا چند شهرستان ترك نشين وجود دارند (گروه ج در دسته بنديفوق)، مانند شهرستانهاي آزربايجاني بيجار و قروه در استان كردستان، لزومي بهبرقراري واحدهاي درسي تركي در مركز اين استان يعني سنندج نيست و اين كار فايده اينيز ندارد. بلكه اين واحدهاي درسي مي بايست در مركز شهرستانهاي ترك نشين مذكورعرضه شوند.

چهار-دراين ميان مي بايست وضعيت شهر تهران را نيز يادآوري نمود. تهران كه پايتخت چنديندولت تركي در تاريخ بوده، از همان اوان تبديل شدن به شهر، داراي اكثريت جمعيتي تركبوده است. امروز هم اكثريت اهالي متروپل تهران را تركان تشكيل مي دهند. بنابرايناستان تهران نيز مي بايد به عنوان يك استان "ذيربط" محسوب شده و در تمامدانشگاههاي آن واحدهاي زبان و ادبيات تركي مورد اشاره مصوبه-ابلاغيه مذكور ارائه گردد.

باتوجه به آنچه گفته شد، برنامه ريزي در باره عرضه واحدهاي زبان تركي در دانشگاهها،مي بايد در دو سطح سراسري-بلند مدت و شهرستاني-كوتاه مدت انجام پذيرد و نهاستاني. یجاد ظرف سالاد باشند.