ساوالان پورت : تو می خواهی که با هم و در کنار هم در صلح و صفا زندگی کنیم، ولی در این با هم بودن، تو می خواهی من بر حسب خواست و ایده ها و آرزوها و رویاهای تو زندگی کنم، و من نمی خواهم از خودم و از خود بودنم جدا شوم
چون می خواهم مثل خودم باشم، نه مثل تو، تو نمی توانی مرا از خودم جدا کنی و رونوشتی شبیه خودت بسازی، من فلز نیستم که ذوبم کنی و از مذابم در قالب دلخواهت ریخته گری کرده و رونوشتی همانند خودت شکل فورم دلخواهت را بسازی، زیرا که من یک انسانم، تو برخلاف قانون طبیعت و سرشت انسانی عمل می کنی، و طبیعاّ این شدنی نیست، من از فرهنگ خودم از موسیقی خودم از سنتهای خودم و از روابط اجتماعی خودم لذت می برم، تو چرا می خواهی داشته هایم را از من بگیری؟ قوانین انسانی ایجاب می کند که حق چگونه زیستن را از هیچ انسانی نباید صلب کنی و احساس خوشبختی مرا بخاطر با هم بودن نباید خراب کنی، من می خواهم آزاد زندگی کنم و از خود بودنم و زبانم و فرهنگم لذت ببرم، من می خواهم وقتی رادیو و یا تلویزیونم را باز می کنم موسیقی سونا بولبولر و ساری گلین و هزاران موسیقی و رقصی که هرکدام یاد آور خاطرات ملتم را تشکیل می دهد، گوش فرادهم، من از شنیدن آنها روح تازه ئی در وجودم دمیده می شود و من از آنها انرژی می گیرم و شاداب می شوم، وقتی مادرم می گوید آغرین آلیم، قادان آلیم، تمام دردها و غصه هایم فروکش کرده و به امید تبدیل می گردد، و عصبانیتم مثل پاشیدن آب بر روی آتش خاموش می شود، آری من می خواهم خودم باشم، من تجربه تلخی با از تو بودن دارم، با تو بودن مرا از خود بودنم تهی می سازد، من می خواهم خود بودنم را حفظ کنم، پس بهتر است من از تو فاصله بگیرم، چون تجربه چندین ساله نشانداده است که تو نمی توانی مرا آنطور که هستم قبول کنی و من هم دیگر نمی خواهم مثل تو باشم، پس بهتر است از حالا خود را به جدا زیستن از هم عادت دهیم، این بدان معنا نیست که ما دشمن هم هستیم، اتفاقاّ به نفع هر دومان است، که گذشته تلخ دوران تحمیلی را فراموش کنیم، و هر کدام در خانه خود و در کنار ملت خود آینده امان را بسازیم، که در آن صلح و صفا باشد و هر ملتی، آنطور که راحت است به زندگی خودش ادامه دهد، باید مدرن بودن را یاد بگیریم و مدرن زندگی کردن را تجربه کنیم، و یاد بگیریم که به خواسته های دیگر انسانها احترام بگذاریم، در آنصورت است که همه با زبان مادری و فرهنگ و سنت های خود می توانند شکوفا شوند و آینده ائی در صلح، آرامش و رفاه برای نسل آینده پایه گذاری کنند،
به امید آنروزی که همه انسانها همانطور که می خواهند زندگی کنند، و هرگز برای چگونه زیستن زیر تحمیل خواسته های دیگران واقع نگردند،
چون می خواهم مثل خودم باشم، نه مثل تو، تو نمی توانی مرا از خودم جدا کنی و رونوشتی شبیه خودت بسازی، من فلز نیستم که ذوبم کنی و از مذابم در قالب دلخواهت ریخته گری کرده و رونوشتی همانند خودت شکل فورم دلخواهت را بسازی، زیرا که من یک انسانم، تو برخلاف قانون طبیعت و سرشت انسانی عمل می کنی، و طبیعاّ این شدنی نیست، من از فرهنگ خودم از موسیقی خودم از سنتهای خودم و از روابط اجتماعی خودم لذت می برم، تو چرا می خواهی داشته هایم را از من بگیری؟ قوانین انسانی ایجاب می کند که حق چگونه زیستن را از هیچ انسانی نباید صلب کنی و احساس خوشبختی مرا بخاطر با هم بودن نباید خراب کنی، من می خواهم آزاد زندگی کنم و از خود بودنم و زبانم و فرهنگم لذت ببرم، من می خواهم وقتی رادیو و یا تلویزیونم را باز می کنم موسیقی سونا بولبولر و ساری گلین و هزاران موسیقی و رقصی که هرکدام یاد آور خاطرات ملتم را تشکیل می دهد، گوش فرادهم، من از شنیدن آنها روح تازه ئی در وجودم دمیده می شود و من از آنها انرژی می گیرم و شاداب می شوم، وقتی مادرم می گوید آغرین آلیم، قادان آلیم، تمام دردها و غصه هایم فروکش کرده و به امید تبدیل می گردد، و عصبانیتم مثل پاشیدن آب بر روی آتش خاموش می شود، آری من می خواهم خودم باشم، من تجربه تلخی با از تو بودن دارم، با تو بودن مرا از خود بودنم تهی می سازد، من می خواهم خود بودنم را حفظ کنم، پس بهتر است من از تو فاصله بگیرم، چون تجربه چندین ساله نشانداده است که تو نمی توانی مرا آنطور که هستم قبول کنی و من هم دیگر نمی خواهم مثل تو باشم، پس بهتر است از حالا خود را به جدا زیستن از هم عادت دهیم، این بدان معنا نیست که ما دشمن هم هستیم، اتفاقاّ به نفع هر دومان است، که گذشته تلخ دوران تحمیلی را فراموش کنیم، و هر کدام در خانه خود و در کنار ملت خود آینده امان را بسازیم، که در آن صلح و صفا باشد و هر ملتی، آنطور که راحت است به زندگی خودش ادامه دهد، باید مدرن بودن را یاد بگیریم و مدرن زندگی کردن را تجربه کنیم، و یاد بگیریم که به خواسته های دیگر انسانها احترام بگذاریم، در آنصورت است که همه با زبان مادری و فرهنگ و سنت های خود می توانند شکوفا شوند و آینده ائی در صلح، آرامش و رفاه برای نسل آینده پایه گذاری کنند،
به امید آنروزی که همه انسانها همانطور که می خواهند زندگی کنند، و هرگز برای چگونه زیستن زیر تحمیل خواسته های دیگران واقع نگردند،
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر