ساوالان پورت : مطالبه رفراندوم در آذربایجان جنوبی در آناتومی خود چون از نوع «واکنش» و احساسی نبوده واز استحکام و عقلانیت جهان شمول برخوردار است حرکتی بلند و مستحکم میباشد که نقاط ضعف قیامهای واکنشی در آن وجود ندارد؛ و درست به همین دلیل در درون خود مکانیزمی پویا و واکسینه شده خواهد پرورد که آنرا از گزند حیلههای شوونیزم حفظ خواهد کرد و روز بروز موجب تطهیر و بالندگی حرکت ملی آذربایجان خواهد شد.
مبارزات ملل تحت ستم در ایران ،اغلب منطبق با مبارزات «واکنشی» بوده؛بگونهای که این ملل با واکنش نشان دادن به رفتارهای نظامهای شوونیزم حاکم بر ایران به دفاع از هویّت وفرهنگ خود برخاسته اند، این امر بویژه از سوی ملل آذربایجان و عرب نمود بیشتری داشته است زیرا اعراب و تورکها بمراتب بیشتر از سایر ملل در معرض تحقیر و تخریب قرار گرفته اند؛سابقه این تهاجمات غیر انسان بیش از آن چیزیست که در نگاه نخست به چشم میآید؛نگاهی ساده به ادبیات متونی چون شاهنامه بخوبی نشان میدهد که شوونیزم فارس تا چه اندازه به ایجاد و پیگیری نفرت علیه اعراب و تورکها کمر همت بسته است ؛در دوران معاصر نیز این روند به شکل حساب شدهای از سوی حاکمان ادامه یافته بنابر این طبیعی میباشد که این ملل در واکنش به این رفتارها در مقاطعی از تاریخ بدون برنامه ریزی قبلی و بصورت خودجوش دست به قیام و اعتراض زده اند که از آخرین نمونههای آن میتوان به قیام سال ۱۳۸۵ آذربایجان در اعتراض به توهین روزنامه ایران به تورکها اشاره کرد پر بدیهی است که قیامهای رفلکسی و واکنشی بنا بر خصلت خود از نظر جامه شناسی میتوانند بسیار آسیب پذیر باشند چرا که از هیچ تدارک و پشتیبانی تشکیلاتی ومحاسباتی بر خوردار نیستند.
ولی آنچه که بدنبال مطالبه رفراندم برای تعیین سرنوشت و استقلال آذربایجان جنوبی موجب وحشت و استیصال استبداد غالب و مغلوب شونیستی شده است ماهیت این حرکت میباشد که از جنس «کنشی» و مطالبه محوری بوده و به هیچ وجه مقطعی نیست؛ مطالبه رفراندوم در آذربایجان جنوبی در آناتومی خود چون از نوع «واکنش» و احساسی نبوده واز استحکام و عقلانیت جهان شمول برخوردار است حرکتی بلند و مستحکم میباشد که نقاط ضعف قیامهای واکنشی در آن وجود ندارد؛ و درست به همین دلیل در درون خود مکانیزمی پویا و واکسینه شده خواهد پرورد که آنرا از گزند حیلههای شوونیزم حفظ خواهد کرد و روز بروز موجب تطهیر و بالندگی حرکت ملی آذربایجان خواهد شد.
اگرچه مطالبه رفراندوم در اراضی آذربایجان جنوبی برای ماندن یا نماندن در ترکیب ایران،یک واکنش تاریخی به ستم ملی موجود میباشد ولی بر فرض محال نبودن این ستم نیز (آنگونه که گروهی ادعای آنرا دارند) ، یک حق طبیعی ،مدنی و منطبق با قوانین و موازین شناخته شده بین المللی ایست که مطالبه آن یک «کنش » غیر قابل انکار بوده و آنرا در ردیف مطالبات مشروع قرار میدهد؛ به همین دلیل این خواست تاریخی نقطه شروع فاز نوینی در مبارزات ملت آذربایجان ارزیابی میشود که مجال هرگونه تهمت و انگهای نخ نما شده خشونت و وابستگی حرکت را از دشمنان گرفته است؛ سالهاست از کنار سرکوب و کشتار ۸۵ آذربایجان عبور میکنند. از شهادت مهندس امانی و برادرش حرفی نمیزنند؛ در مقابل قتل فرهاد محسنیها در تبریز سکوت میکنند؛ صدها زندانی معترض به خشک شدن دریاچه اورمیه به فراموشی سپرده میشوند؛ درحالیکه رژیم حتی وقیحانه از کمک رسانی به زلزله زدگان آذربایجان جلوگیری میکند و هموطنان شرافتمندی که بیاری این مردم مظلوم شتافتند را بزندان و دادگاه میکشانند؛و اگر همه این ستمها تا به امروز به بهانه حفظ تمامیت ارضیایران لباس برائت بتن کرده و مورد تغافل قرار گرفته حرکت اخیر برای مطالبه رفراندوم تیر خلاص را بر این بهانهها زده و اصولا این موضوع را با گفتمانی جهان شمول مطرح کرده که آیا جدا شدن یک ملت از یک جغرافیای قرار دادی حق است یا جرم؟پاسخ از نظر افکار عمومی و تاریخی و از منظر حقوق بشری روشن است: هیچ ملتی را نمیتوان از مطالبه استقلال و هویت خود منع و آنان را بدین اتهام مستوجب سرکوب دانست.
سر در گمی و استیصال نژاد پرستان سنتی ایران در مقابل این تصمیم تاریخ ساز آذربایجان برای تقاضای رفراندوم به همان اندازه عمیق است که شادمانی و خرسندی ملل تحت ستم؛ این هنوز از نتایج سحر است ،باش تا صبح دولتت بدمد..بیگمان سال ۲۰۱۳ سال بالندگی حرکت ملی ایران و راه گشایی برای اقدام مشابه از سوی سایر ملل در ایران کنونی خواهیم بود،تاریخ این ملل در آینده قدردان اقدام راه گشای آذربایجان برای پایان دادن عقلانی به تابوی تمامیت ارضی ایران خواهدبود
آذربایجان مانند همیشه ملتی پیشرو در تاریخ بوده و درین حرکت نیز موقعیت خود را با شایستگی حفظ کردحقیقت این است که ملل ساکن در سرزمین ایران همواره از دوگانگی در رفتار احزاب و گروههای روشنفکر ایران رنجور و بیزار هستند؛ وقتی داد سخن از حقوق بشر بر میآورند گوش فلک را کر میکنند ولی زمانی که نوبت به ستم تاریخی بر پدران و مادران ما میرسد که حتی بخاطر عدم فهم زبان فارسی ،قادر به استفاده از برنامههای تلوزیون ملی ایران نیز نیستند،یا زبان در کام میگیرند یا بر خلاف شعارهای خود سرکوب و سرکوفت به آنان را مجاز میدانند؛ این دوگانگی در منش و رفتار چگونه قابل گذشت و توجیه است؟ این آذربایجانیها بودند که با مراجعه به دبیرکل سازمان ملل راه مشروع و جهان شمول را پیش روی ملل تحت ستم ایران قرار دادند پرچمی که در اینراه بوسیله آذربایجانیها بر افراشته شد به زیر کشیدنی نیست و بقول محمد امین رسولزاده: پرچمی که یکبار بر افراشته شد در اهتزاز خواهد ماند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر