ساوالان پورت : بیست ویکم ماه فوریه از طرف یونسکو واز سال 2000 میلادی به این طرف به عنوان روز زبان مادر انتخاب شده است با این هدف روزی را گرامی بدارد که در آن عده ای از دانشجویان در بنگلادشی (پاکستان شرقی سابق) دریک اعتراض همگانی به سیاست زبانی دولت وقت با ضربه گلوله ضد شورش کشته شدند. در سال 1952 در بنگلادش قانونی را به اجرا گذاشتند که مطابق آن زبان اوردو را به عنوان زبا ن رسمی و اداری به بنگالی هائی که بیش از 97 در صد ساکنین بومی پاکستان شرقی آن زمان را تشکیل میدادند و زبان مادری شان بنگالی بود, تحمیل میکرد. علاوه بر اهمیت دادن به چنین روزی هزینههای مادی و معنوی سنگینی هم از طرف یونسکو واورگانیزاسیون های خیریه مختلف دیگرصرف میشود تا نگذارند زبان ها وفرهنگهائی که در معرض نابودی هستند,از بین بروند, زیرا که جهان بارنگا رنگ و بافرهگنها و زبانهاو رسم ورسومات گوناگونش زیبا است وحفظش از اولویتهائی است هم ردیف با حفظ صلح و محیط زیست برای بشریت امروزی .
زبان تنهاابزار ویا وسیله ارتباطی نیست بلکه یکی ازاصیلترین شاخصهای لاینفک هویت یک گروه اجتماعی ویا اتنیکی ویا یک ملت است.زبان به یک صندوقی شباهت داردکه در خود فرهنگ,تاریخ,تمدن یاد داشتها,رسم ورسومات یک قوم یا ملت را حفظ کرده و حمل میکند. از بین رفتن زبان یک ملت برابر است با از بین رفتن تمامی شاخصها ی آن ملت از تایخ گرفته تا تمدن تاریخی و فرهنگ ی اش. فرض کنیم زبان یونان قدیم در برحه ای از تاریخ از بین میرفت,چه گونه ممکن میشد به چنان گنجینه عظیم علمی و فرهنگی آنها دست رسی پیدا کرد؟
با چه طرقی میشود زبان یک ملت را از بین برد:
موثرترین وسیله برای از بین بردن زبان یک ملت محروم کردن کودکان آن ملت در تحصیل در زبان خودش است. به این طریق است که از دظر زبانی و عاطفی وفرهنگی واز این قبیل بین کودک با خانواده وملتش شکاف عمیقی بوجود میآید که هر روز عمیق تر شده وتا حدی پیش میرود که بچه با هویت اولیه خود کاملاً بیگانه شده وهویتی جدید که با هویت اولیه اش کاملا فرق دارد وهمانا خواسته ملت حاکم بوده,پیدا میکند. حالا این استحاله زبانی و هویتی کودک چه اثرات منفی وزیان باری در رشد وتکامل شخصیتی وفکری و اجتماعی و ثبات روحی آن کودک داردخود بحث طولانی دیگر است. اما بطور خلاصه میشود ذکر کرد .کودکی که هرچه از بدو زندگی اش از تکلم گرفته تا اسامی محیط زندگی اش و ارتباط دادن آنها به همدیگر یاد گرفته و در حال یاد گرفتن است و اختیاج داشت در دوران دبستانی اش ادامه داده و تکمیلش کند,نا گهان این پروسه را ترک کرده وشروع به یاد گرفتن زبانی میکند که برایش کاملاً بیگانه است و در مغرش به مرکز یادگیری کاملا تازه ای احتیاج داردکه هرگز نمیتوانداز نظر ساختار وظرفیت جای مرکز یادگیری اولیه را بگیرد. طبیعی است با چنین شرایط یادگیری رشد فکری کودک مختل شده و نمیتواند هم زبان مادری اش و هم زبان دومی را بطور کامل یاد بگیرد ونتیجتا با دو زبا ن ناقص یاد گرفته وارد جامعه میشود که اینجااحتیاج به توصیفش نیست.
از جمله سیاستهای دیگر که به زبان کشی یک ملت منجر میشود , محروم کردن آن ملت از منابع فرهنگی واقتصادی وسایر زیر بناهای رفاهی درمناطق خودش ومجبور کردن آحاد آن به مهاجرت به نقاط دل بخواه ملت حاکم و خلع هویت و آسیمیله کردنش در آنجا. همین طور است روشهای گوناگون دیگر که به بعضی از آن ها در زیر اشاره خواهم کرد:حالا بعد از این مقدمه می پردازم به اصل موضوع یعنی زبان کشی طرا حی شده و آگاهانه در ایران سیاست زبان کشی یا لینگوسید که نتیجتاً به اتنوسید(اتنیک کشی) ختم میشود از زمانی در ایران شروع میشودکه رضا خان را انگلیسیها به سلطنت گماردندوبدان وسیله توانستند بدون دغدعه و ناآرامی های قومی واتنیکی و محلی به چپاولگری خود ادامه دهند.تحت نام فریبنده یک کشور,یک ملت و امن وامانی وبادرخدمت گرفتن سرسپردگان خود در صف حاکمان دست نشانده ,زبان فارسی را تنها زبان رسمی در قانون اساسی ایران چپاندند وبقیه زبان هارا یعنی زبانهای غیر فارسی را که زبان بیش از هفتاد در صد اهالی ایران بود از صحنه ادارات ومدارس وهمه وهمه حذف کردند.طبیعی بود با این شیوه سیاست تمامی زبان های غیر فارسی که دیگر زبان تحصیل وزبان دولتی واداری نبود یارای مقبله با زبان فارسی نداشت دیر یا زودبه فراموشی سپرده شده ومیمرد.هدف دولت پهلوی که هنوزهم بوسیله جمهوری اسلامی پیگیری میشود فقط ازبین بردن زبانهای غیرفارسی درایران بود ,نه چیز دیگر.برای رسیدن به این هدف اقدامهای فوق راکافی نیافتند چون برای رسیدن به آن اولا زمان طولانی لازم بودوثانیا ازبین بردن مثالا زبانی مانند ترکی به این سادگی نبود ,چون چندین برابر قوی تر و ریشهدار تر از زبان فارسی است وزبانی که تقریبا چهل در صد از اهالی ایران صاحب آن هستند . بنابراین بکارگیری شیوههای دیگری که هنوز هم شاهدش هستیم لازم می بود. یعنی همان اختصاص دادن بودجه های کلان مملکت به شهرهای فارس نشین ونتیجتا ایجاد امکانات اشتغال به کاربیشتردر این مناطق وسرازیری اهالی فقیر وبیکار برای امرار معاش ازمناطق غیر فارس به مناطق فارس نشین. شما میتوانید حتی در خود روزنامه های دولتی در دوران پهلوی و جمهوری اسلامی بودجه های اختصاص داده شده به شهرهای فارس نشین وصنعتی کردن آنجاهارا با شهرهای غیر فارس نشین مقایسه کنید.
ساختن تاریخ وتاریخ تمدن پر از جعلیات برای قوم فارس وبدان طریق بوجود آوردن ذهنیتی مخصوصاً در میان کودکان فارسی و غیر فارسی که انگار نژاد آریائی فارس اشرف مخلوقات بوده وبه وجود آورنده تمدن بشریت است.در عین حال جلوه دادن تبارهای غیر فارس بدون تمدن ,بیابانگرد, آدم کش و غیره. به این شیوههای هم بسنده نکرده و شروع کردند به ساختن جوک ها و لطیفه هاوبه مسخره گرفتن لحجه و لباسها ورسم ورسومات غیر فارسها که بنوبه خودمخربترین روشی بود در انهدام هویتهاو منیتهاوغرور ملتهای غیر فارس درایران ونتیجه این شد که یک کودک غیر فارس از هویت خود دور شده تعلقش به خانواده و تبارغیر کتمان کند تاچه رسد که در زبان مادری خود حرت بزند.
با این توضیحات نتیجه میگیریم در کشوری بنام ایران زبان کشی با چه شیوه وروشهای غیر انسانی و غیر اخلاقی در جریان است وفاجعه بار تر از از این اگر یک فرد غیر فارس کمی صدایش بلند میشود که آهای مردم چه را در این مملکت زبان وفرهنگ مرا نابود میکنید, فورا از هزار طرف میریزند به سرش و با چندین انگی از قبیل تجزیه طلب و نوکراجنبی وغیره روانه شکنجه گاهای خود میکنند .
22.02.2012
زبان تنهاابزار ویا وسیله ارتباطی نیست بلکه یکی ازاصیلترین شاخصهای لاینفک هویت یک گروه اجتماعی ویا اتنیکی ویا یک ملت است.زبان به یک صندوقی شباهت داردکه در خود فرهنگ,تاریخ,تمدن یاد داشتها,رسم ورسومات یک قوم یا ملت را حفظ کرده و حمل میکند. از بین رفتن زبان یک ملت برابر است با از بین رفتن تمامی شاخصها ی آن ملت از تایخ گرفته تا تمدن تاریخی و فرهنگ ی اش. فرض کنیم زبان یونان قدیم در برحه ای از تاریخ از بین میرفت,چه گونه ممکن میشد به چنان گنجینه عظیم علمی و فرهنگی آنها دست رسی پیدا کرد؟
با چه طرقی میشود زبان یک ملت را از بین برد:
موثرترین وسیله برای از بین بردن زبان یک ملت محروم کردن کودکان آن ملت در تحصیل در زبان خودش است. به این طریق است که از دظر زبانی و عاطفی وفرهنگی واز این قبیل بین کودک با خانواده وملتش شکاف عمیقی بوجود میآید که هر روز عمیق تر شده وتا حدی پیش میرود که بچه با هویت اولیه خود کاملاً بیگانه شده وهویتی جدید که با هویت اولیه اش کاملا فرق دارد وهمانا خواسته ملت حاکم بوده,پیدا میکند. حالا این استحاله زبانی و هویتی کودک چه اثرات منفی وزیان باری در رشد وتکامل شخصیتی وفکری و اجتماعی و ثبات روحی آن کودک داردخود بحث طولانی دیگر است. اما بطور خلاصه میشود ذکر کرد .کودکی که هرچه از بدو زندگی اش از تکلم گرفته تا اسامی محیط زندگی اش و ارتباط دادن آنها به همدیگر یاد گرفته و در حال یاد گرفتن است و اختیاج داشت در دوران دبستانی اش ادامه داده و تکمیلش کند,نا گهان این پروسه را ترک کرده وشروع به یاد گرفتن زبانی میکند که برایش کاملاً بیگانه است و در مغرش به مرکز یادگیری کاملا تازه ای احتیاج داردکه هرگز نمیتوانداز نظر ساختار وظرفیت جای مرکز یادگیری اولیه را بگیرد. طبیعی است با چنین شرایط یادگیری رشد فکری کودک مختل شده و نمیتواند هم زبان مادری اش و هم زبان دومی را بطور کامل یاد بگیرد ونتیجتا با دو زبا ن ناقص یاد گرفته وارد جامعه میشود که اینجااحتیاج به توصیفش نیست.
از جمله سیاستهای دیگر که به زبان کشی یک ملت منجر میشود , محروم کردن آن ملت از منابع فرهنگی واقتصادی وسایر زیر بناهای رفاهی درمناطق خودش ومجبور کردن آحاد آن به مهاجرت به نقاط دل بخواه ملت حاکم و خلع هویت و آسیمیله کردنش در آنجا. همین طور است روشهای گوناگون دیگر که به بعضی از آن ها در زیر اشاره خواهم کرد:حالا بعد از این مقدمه می پردازم به اصل موضوع یعنی زبان کشی طرا حی شده و آگاهانه در ایران سیاست زبان کشی یا لینگوسید که نتیجتاً به اتنوسید(اتنیک کشی) ختم میشود از زمانی در ایران شروع میشودکه رضا خان را انگلیسیها به سلطنت گماردندوبدان وسیله توانستند بدون دغدعه و ناآرامی های قومی واتنیکی و محلی به چپاولگری خود ادامه دهند.تحت نام فریبنده یک کشور,یک ملت و امن وامانی وبادرخدمت گرفتن سرسپردگان خود در صف حاکمان دست نشانده ,زبان فارسی را تنها زبان رسمی در قانون اساسی ایران چپاندند وبقیه زبان هارا یعنی زبانهای غیر فارسی را که زبان بیش از هفتاد در صد اهالی ایران بود از صحنه ادارات ومدارس وهمه وهمه حذف کردند.طبیعی بود با این شیوه سیاست تمامی زبان های غیر فارسی که دیگر زبان تحصیل وزبان دولتی واداری نبود یارای مقبله با زبان فارسی نداشت دیر یا زودبه فراموشی سپرده شده ومیمرد.هدف دولت پهلوی که هنوزهم بوسیله جمهوری اسلامی پیگیری میشود فقط ازبین بردن زبانهای غیرفارسی درایران بود ,نه چیز دیگر.برای رسیدن به این هدف اقدامهای فوق راکافی نیافتند چون برای رسیدن به آن اولا زمان طولانی لازم بودوثانیا ازبین بردن مثالا زبانی مانند ترکی به این سادگی نبود ,چون چندین برابر قوی تر و ریشهدار تر از زبان فارسی است وزبانی که تقریبا چهل در صد از اهالی ایران صاحب آن هستند . بنابراین بکارگیری شیوههای دیگری که هنوز هم شاهدش هستیم لازم می بود. یعنی همان اختصاص دادن بودجه های کلان مملکت به شهرهای فارس نشین ونتیجتا ایجاد امکانات اشتغال به کاربیشتردر این مناطق وسرازیری اهالی فقیر وبیکار برای امرار معاش ازمناطق غیر فارس به مناطق فارس نشین. شما میتوانید حتی در خود روزنامه های دولتی در دوران پهلوی و جمهوری اسلامی بودجه های اختصاص داده شده به شهرهای فارس نشین وصنعتی کردن آنجاهارا با شهرهای غیر فارس نشین مقایسه کنید.
ساختن تاریخ وتاریخ تمدن پر از جعلیات برای قوم فارس وبدان طریق بوجود آوردن ذهنیتی مخصوصاً در میان کودکان فارسی و غیر فارسی که انگار نژاد آریائی فارس اشرف مخلوقات بوده وبه وجود آورنده تمدن بشریت است.در عین حال جلوه دادن تبارهای غیر فارس بدون تمدن ,بیابانگرد, آدم کش و غیره. به این شیوههای هم بسنده نکرده و شروع کردند به ساختن جوک ها و لطیفه هاوبه مسخره گرفتن لحجه و لباسها ورسم ورسومات غیر فارسها که بنوبه خودمخربترین روشی بود در انهدام هویتهاو منیتهاوغرور ملتهای غیر فارس درایران ونتیجه این شد که یک کودک غیر فارس از هویت خود دور شده تعلقش به خانواده و تبارغیر کتمان کند تاچه رسد که در زبان مادری خود حرت بزند.
با این توضیحات نتیجه میگیریم در کشوری بنام ایران زبان کشی با چه شیوه وروشهای غیر انسانی و غیر اخلاقی در جریان است وفاجعه بار تر از از این اگر یک فرد غیر فارس کمی صدایش بلند میشود که آهای مردم چه را در این مملکت زبان وفرهنگ مرا نابود میکنید, فورا از هزار طرف میریزند به سرش و با چندین انگی از قبیل تجزیه طلب و نوکراجنبی وغیره روانه شکنجه گاهای خود میکنند .
22.02.2012
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر