ساوالان پورت : مقدمه: چندی پیش مطلبی با عنوان"منشور سیاسی طیف فعالین حرکت ملی آذربایجان جنوبی"در سایت وزین "اویرنجی"مشاهده کردم،قبل از مطالعه مطلب تنها با خواندن عنوان این نوشته موجی از پارادوکس ها و سوال ها در ذهن اینجانب خطور کرد.
بعد از مطالعه متن این احساس در من عمیق تر گشت و به خاطر آن خود را موظف به بیان افکار خود در ارتباط با این نوشته دانستم.چرا که نقد و انتقاد در وحله اول تاثیری از این نوشته در امثال من را نشان می دهد و دوماً تنویر فکری نویسنده یا نویسندگان و خوانندگان آن را به همراه خواهد داشت.
منظور از فعالین مستقل حرکت ملی آذربایجان به نظر اینجانب قشر عظیمی از فعالان حرکت ملی آذربایجان است که بنا به دلایلی عضو یا هوادار هیچ یک از احزاب و انجمنهای منتسب به حرکت ملی آذربایجان نیستند،و اگر عادت کلی گویی و بدون آمار حرف زدن داشتم این قشر را بزرگترین بخش حرکت ملی آذربایجان می نامیدم.
نویسنده یا نویسندگان این نوشته آنرا در قالب"منشور"عنوان کرده اند.منشور نوشته ای است که در بین سازمان یا احزاب و نهادها بعد از نقد بررسی در مورد موضوعی با همفکری همدیگر آماده و منتشر می یابد.طبق عنوان این نوشته می بایستی فرض را بر این بگیریم که این نوشته حاصل فکر کلیه فعالین مستقل حرکت ملی آذربایجان در داخل و خارج از آذربایجان هستند که در یک گنگره ای دور هم جمع شده و بعد از بحث و تبادل افکار به این متن خروجی دست یافته اند.آیا این چنین است؟من خود و تعدادی زیادی از دوستان خود را که بطور مستقل سالیان سال است که در حرکت ملی فعالییت می کنند سراغ دارم که نه با نویسنده و یا با نویسندگان این متن آشنایی نداشته و خود را ملتزم به آن نمی دانند.
اینجانب در این نوشته ابتدا به تعریف کلید واژه های که در این نوشته از آن استفاده خواهم کرد پرداخته و بعد از آن به آنالیز این نوشته خواهم پرداخت.
1 - پارادوکس چیست؟
پارادوکس را به باطلنما و تناقض امیز و…عنوان کرده اند. به این معنا ان چه که به نظر اول درست می اید ولی غلط است یا به نظر غلط می اید.اما درست است ولی غلط به نظر میاید .همچنین به استدلالی پارادوکس گویند که حکمی را که قبلا درستی ان اثبات شده را نقض میکند.
در منطق کلاسیک ریاضی هم می گویند :هر گزاره یا صحیح است یا نا صحیح هر گزاره نمی تواند هم در عین حال درست باشد و هم نادرست اگر چنین وضعی مشاهده شد باید به دنبال یافتن اشتباه در محاسبه بود.
2 - لمپنیزم چیست ؟
واژه لمپنیسم را که بر گرفته از واژه آلمانی Lumpen اول بار مارکس در تألیفات خود به کار برد . او بر مبنای همین واژه ، اصطلاح لمپن- پرولتاریا Lumpen-Proltaria را ساخت تا وضعیت کارگران ژنده پوش را به تصویر بکشد . پس از مارکس بود که لمپنیسم به یکی از اصطلاحات رایج و صاحب تعریف در علوم سیاسی - اجتماعی تبدیل شد. (
لمپنیسم حاوی یک تناقض درونی است .از یکسو فاقد هویت طبقاتی و حقوقی مشخص است اما از دیگر سو یک خرده فرهنگ است با ادعا و آرمان های ایدئولوژیک . نه می توان آن را در ژریم حقوقی - سیاسی به حساب آورد و نه می توان آن را نادیده گرفت . لمپنیسم از همین تناقض درونی خود سود جسته و همواره روی دست هر فرهنگی مانده است . به همین دلیل است که هر گاه لمپنیسم در نمود های جاری آن نقد می شود به یکباره خیل عظیمی از افراد جامعه که تحت تاثیر آن هستند واکنش نشان می دهند . برخی در پاسخ به این واکنش های جمعی ، سکوت می کنند و برخی دیگر به تأیید لمپنیسم می پردازند زیرا حوصله در افتادن با جمع را ندارند.
خرده فرهنگ لمپنیسم به این ترتیب و به آرامی همچون خوره ریشه های فرهنگ را پی در پی می خورد و نهایتأ فرهنگی پوک ، مچاله شده و دستمالی شده بر جای می گذارد . یک رمز ماندگاری یا باز تولید لمپنیسم همین است.خطای پایه و آشکار لمپنیسم باور به گزاره " می دانم که می دانم " است . در این نوع باور همواره حق با لمپن است و دیگران که ادعای دانستن دارند و غیر از او می اندیشند بیمار تلقی می شوند .
3- حزب سیاسی چیست؟
حزب سیاسی گروهی سازمان یافته است که هدف اصلی آن کسب قدرت سیاسی و مناصب حکومتی برای رهبران و اعضای خود می باشد. رهبران و اعضای احزاب سیاسی با التزام به ایدئولوژی حزب که مجموعه ای از ارزش ها و اصول سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است ضمن آن که خود را از سایر احزاب متمایز می کنند، روش اداره جامعه توسط حزب خود را نیز به شهروندان نشان می دهند
4 - منافع ملى چیست؟
مجموعهاى از همه پديدهها و عناصرى که در حفظ بقاء و بهتر زيستن يک ملت نقشآفرين است ”منافع ملى - national interests“ آن ملت يا کشور خوانده مىشود. اين پديدهها و عناصر دربر گيرنده همه بارزههاى موجوديت ملى يک کشور است؛ از سرزمين و مرزها گرفته، تا اقتصاد و سياست و عوامل فرهنگى و امنيتى مؤثر در پديدار آمدن، دوام يافتن و نيرومندتر شدن آن ملت و هويت ملى آن و نقشآفرينىهاى داخلي، منطقهاى و جهانى آن، همه و همه در مفهوم ”منافع ملي“ يک ملت جاى دارد. پروردن زمينهها و گستردن پهنه منافع ملى در داخل کشور جنبهاى جغرافيائى - سياسى دارد و زيربناى اصلى راهبرى سياستهاى داخلى هر کشورى را شکل مىدهد؛ در حالىکه دفاع از منافع ملى و پروردن عناصر بهرهدهنده منطقهاى و جهانى آن، جنبهاى ژئوپوليتيک دارد و انديشهٔ زيربنائى سياست خارجى هر کشور است. بدين ترتيب، در حالىکه سياستهاى کشورى يا داخلى نيازمند مطالعات جغرافياى سياسى در راستاى تعميم منافع ملى است، توجه به مطالعات ژئوپوليتيک در همان راستا، ساختار ديالکتيک سياست خارجى و روابط بينالمللى کشورها را نيرومند خواهد ساخت .
باتوجه کل منشور معلوم می گردد بیشتراز این که بیانیه باشد اعلام موجودیت تشکیلات است. (باتوجه بند 3 ) پس این با مفهوم مستقل بودن در بند 5 مغایر است بهتر این برداران نام طیف مستقل از منشور خویش خارج کنند.
الف ) وجود اختلاف سلیقه در بین فعالین ملی
وجود اختلاف سیلقه یک امر عادی در هر حرکتی است مگر شما بخاطر این اختلاف سیلقه ها نیست تشکیلات آذربایجانی رامورد نقد قرار می دهید. واین ضروت را حساس کردید اعلامیه موجودیت تشکیلات جدا را اعلام کنید.
ضعف تشکیلات آذربایجانی در جذب و ساماندهی نیروهای آذربایجانی نه بخاطر :
وجود خفقان شدید از طرف حاکمیت
ضعف بنیه اقتصادی تشکیلاتهای ملی
بلکه
در نبودن انسجام فکری در این تشکیلات
مشخص نبودن اهداف اولیه و ثانویه باعث شده است تشکیلات بعنوان گروه های دوستی در ایند .تایک تشکیلات منسجم باساختار های فکری سازمانی
بعد از مطالعه متن این احساس در من عمیق تر گشت و به خاطر آن خود را موظف به بیان افکار خود در ارتباط با این نوشته دانستم.چرا که نقد و انتقاد در وحله اول تاثیری از این نوشته در امثال من را نشان می دهد و دوماً تنویر فکری نویسنده یا نویسندگان و خوانندگان آن را به همراه خواهد داشت.
منظور از فعالین مستقل حرکت ملی آذربایجان به نظر اینجانب قشر عظیمی از فعالان حرکت ملی آذربایجان است که بنا به دلایلی عضو یا هوادار هیچ یک از احزاب و انجمنهای منتسب به حرکت ملی آذربایجان نیستند،و اگر عادت کلی گویی و بدون آمار حرف زدن داشتم این قشر را بزرگترین بخش حرکت ملی آذربایجان می نامیدم.
نویسنده یا نویسندگان این نوشته آنرا در قالب"منشور"عنوان کرده اند.منشور نوشته ای است که در بین سازمان یا احزاب و نهادها بعد از نقد بررسی در مورد موضوعی با همفکری همدیگر آماده و منتشر می یابد.طبق عنوان این نوشته می بایستی فرض را بر این بگیریم که این نوشته حاصل فکر کلیه فعالین مستقل حرکت ملی آذربایجان در داخل و خارج از آذربایجان هستند که در یک گنگره ای دور هم جمع شده و بعد از بحث و تبادل افکار به این متن خروجی دست یافته اند.آیا این چنین است؟من خود و تعدادی زیادی از دوستان خود را که بطور مستقل سالیان سال است که در حرکت ملی فعالییت می کنند سراغ دارم که نه با نویسنده و یا با نویسندگان این متن آشنایی نداشته و خود را ملتزم به آن نمی دانند.
اینجانب در این نوشته ابتدا به تعریف کلید واژه های که در این نوشته از آن استفاده خواهم کرد پرداخته و بعد از آن به آنالیز این نوشته خواهم پرداخت.
1 - پارادوکس چیست؟
پارادوکس را به باطلنما و تناقض امیز و…عنوان کرده اند. به این معنا ان چه که به نظر اول درست می اید ولی غلط است یا به نظر غلط می اید.اما درست است ولی غلط به نظر میاید .همچنین به استدلالی پارادوکس گویند که حکمی را که قبلا درستی ان اثبات شده را نقض میکند.
در منطق کلاسیک ریاضی هم می گویند :هر گزاره یا صحیح است یا نا صحیح هر گزاره نمی تواند هم در عین حال درست باشد و هم نادرست اگر چنین وضعی مشاهده شد باید به دنبال یافتن اشتباه در محاسبه بود.
2 - لمپنیزم چیست ؟
واژه لمپنیسم را که بر گرفته از واژه آلمانی Lumpen اول بار مارکس در تألیفات خود به کار برد . او بر مبنای همین واژه ، اصطلاح لمپن- پرولتاریا Lumpen-Proltaria را ساخت تا وضعیت کارگران ژنده پوش را به تصویر بکشد . پس از مارکس بود که لمپنیسم به یکی از اصطلاحات رایج و صاحب تعریف در علوم سیاسی - اجتماعی تبدیل شد. (
لمپنیسم حاوی یک تناقض درونی است .از یکسو فاقد هویت طبقاتی و حقوقی مشخص است اما از دیگر سو یک خرده فرهنگ است با ادعا و آرمان های ایدئولوژیک . نه می توان آن را در ژریم حقوقی - سیاسی به حساب آورد و نه می توان آن را نادیده گرفت . لمپنیسم از همین تناقض درونی خود سود جسته و همواره روی دست هر فرهنگی مانده است . به همین دلیل است که هر گاه لمپنیسم در نمود های جاری آن نقد می شود به یکباره خیل عظیمی از افراد جامعه که تحت تاثیر آن هستند واکنش نشان می دهند . برخی در پاسخ به این واکنش های جمعی ، سکوت می کنند و برخی دیگر به تأیید لمپنیسم می پردازند زیرا حوصله در افتادن با جمع را ندارند.
خرده فرهنگ لمپنیسم به این ترتیب و به آرامی همچون خوره ریشه های فرهنگ را پی در پی می خورد و نهایتأ فرهنگی پوک ، مچاله شده و دستمالی شده بر جای می گذارد . یک رمز ماندگاری یا باز تولید لمپنیسم همین است.خطای پایه و آشکار لمپنیسم باور به گزاره " می دانم که می دانم " است . در این نوع باور همواره حق با لمپن است و دیگران که ادعای دانستن دارند و غیر از او می اندیشند بیمار تلقی می شوند .
3- حزب سیاسی چیست؟
حزب سیاسی گروهی سازمان یافته است که هدف اصلی آن کسب قدرت سیاسی و مناصب حکومتی برای رهبران و اعضای خود می باشد. رهبران و اعضای احزاب سیاسی با التزام به ایدئولوژی حزب که مجموعه ای از ارزش ها و اصول سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است ضمن آن که خود را از سایر احزاب متمایز می کنند، روش اداره جامعه توسط حزب خود را نیز به شهروندان نشان می دهند
4 - منافع ملى چیست؟
مجموعهاى از همه پديدهها و عناصرى که در حفظ بقاء و بهتر زيستن يک ملت نقشآفرين است ”منافع ملى - national interests“ آن ملت يا کشور خوانده مىشود. اين پديدهها و عناصر دربر گيرنده همه بارزههاى موجوديت ملى يک کشور است؛ از سرزمين و مرزها گرفته، تا اقتصاد و سياست و عوامل فرهنگى و امنيتى مؤثر در پديدار آمدن، دوام يافتن و نيرومندتر شدن آن ملت و هويت ملى آن و نقشآفرينىهاى داخلي، منطقهاى و جهانى آن، همه و همه در مفهوم ”منافع ملي“ يک ملت جاى دارد. پروردن زمينهها و گستردن پهنه منافع ملى در داخل کشور جنبهاى جغرافيائى - سياسى دارد و زيربناى اصلى راهبرى سياستهاى داخلى هر کشورى را شکل مىدهد؛ در حالىکه دفاع از منافع ملى و پروردن عناصر بهرهدهنده منطقهاى و جهانى آن، جنبهاى ژئوپوليتيک دارد و انديشهٔ زيربنائى سياست خارجى هر کشور است. بدين ترتيب، در حالىکه سياستهاى کشورى يا داخلى نيازمند مطالعات جغرافياى سياسى در راستاى تعميم منافع ملى است، توجه به مطالعات ژئوپوليتيک در همان راستا، ساختار ديالکتيک سياست خارجى و روابط بينالمللى کشورها را نيرومند خواهد ساخت .
باتوجه کل منشور معلوم می گردد بیشتراز این که بیانیه باشد اعلام موجودیت تشکیلات است. (باتوجه بند 3 ) پس این با مفهوم مستقل بودن در بند 5 مغایر است بهتر این برداران نام طیف مستقل از منشور خویش خارج کنند.
الف ) وجود اختلاف سلیقه در بین فعالین ملی
وجود اختلاف سیلقه یک امر عادی در هر حرکتی است مگر شما بخاطر این اختلاف سیلقه ها نیست تشکیلات آذربایجانی رامورد نقد قرار می دهید. واین ضروت را حساس کردید اعلامیه موجودیت تشکیلات جدا را اعلام کنید.
ضعف تشکیلات آذربایجانی در جذب و ساماندهی نیروهای آذربایجانی نه بخاطر :
وجود خفقان شدید از طرف حاکمیت
ضعف بنیه اقتصادی تشکیلاتهای ملی
بلکه
در نبودن انسجام فکری در این تشکیلات
مشخص نبودن اهداف اولیه و ثانویه باعث شده است تشکیلات بعنوان گروه های دوستی در ایند .تایک تشکیلات منسجم باساختار های فکری سازمانی
ضعف بنیه مالی هم جز بهانه چیزی نیست. اگر واقعا انانی شجاعت ان را دارند . بنام طوماری امضا کنند . هر کدام در روز تنها 100 تومان بدهند درماه می شود 3000 تومان این برای 500 نفر می شود 1500000 تومان . اگر این مبلغ به روزی 300 تومان افزایش دهیم در ماه میشود 9000 تومان ضرب در 500 کنیم میشود. 4500000 تومان شما انقدر بر طیف گسترده فعالان حرکت ملی افتخار می کنید قادر نیستید روز 100 تومان ( قیمیت یک لواش) 300 تومان ( کرایه یک مسیر کوتاه در تبریز است ) جمع کنید . بهتراست دم از ملی گرایی و فعالییت برای رهایی ملت ازربایجان از زیر استثمار فارس نزنید.مشکل حرکت ملی ازربایجان نه خفقان است نه ضعف بنیه مالی بلکه در عدم ایمان افرادی است امروز تنها پوز روشن فکری با کمترین هزینه را می خواهند در آورند.
شما ان قدر محکم از عدم درک تشکیلات از نوع مبازره نوشتید. مثلا شما حاکم بر مبارزه حرکت ملی هستید . در حالی که منشور شما سراسرپر از تناقض گویی است.
ماده 6 از منشور: طیف فعالین مستقل حرکت ملی آذربایجان جنوبی ، تشکیلات نیست و فراجناحی می اندیشد
در تناقض کاملا با ماده 1منشور : طیف فعالین مستقل حرکت ملی آذربایجان جنوبی نماینده کل فعالین مستقل حرکت نبوده و چنین ادعایی را هم نمی کند . اما طیف مستقل برای جذب حداکثری فعالین مستقل حرکت ملی آذربایجان جنوبی تلاش می کند.
شما مدعی مستقل بودن میکنید معلوم نیست براساس کدام مانیفست اقدام به جذب نیرو می کنید. تشکیلات نیستید ولی کار تشکیلاتی می خواهید انجام دهید. ایا این پاردوکس نیست پس چیست ؟
در ماده4 منشور : طیف فعالین مستقل حرکت ملی آذربایجان جنوبی در مقابل هر جریانی که قصد ایجاد بایکوت سیاسی
(در چهارچوب منافع ملی آذربایجان ) در حرکت ملی که نتیجه آن در صورت آزادی آذربایجان جنوبی، به قدرت رسیدن جریانهای توتالیتر خواهد بود به شدت مبارزه خواهد کرد .
شما مانند جمهوری اسلامی خویش را اسیر تئوری توطئه کردید. براساس کدام اصول تشکیلات آذربایجانی بایکوت سیاسی انهم براساس نامعلوم منافع ملی می کنید . از طرفی شما نوع دوولت را به مردم آذربایجان ارجاع دادید. هئچ گونه برنامه ای برای اینده دوولت آذربایجان ندارید. از اعلان خود برای مبارزه با حاکمیت ازربایجان اماده می کنید. این یک پاردوکس و لمپنیزم نیست.
ماده7 منشور : طیف فعالین مستقل حرکت ملی آذربایجان جنوبی در عین اینکه درمقابل هرگونه تک روی جناحی ، القاء فرهنگ مصادره و ایجاد اختلاف در حرکت خواهد ایستاد ، در مقابل هر گونه انحراف در حرکت نیز سکوت نخواهد کرد.
یا ماده از منشور در تضاد با این قسمت منشور نیست که: تشکیلاتهای ملی گاهاً دچار نوعی خود بینی و عناد ورزی در مورد افکار خویش گردیده اند.
زیرا این قسمت بند انسان را به یاد این سخن از دکتر چهرگانلی می اندازد. که خود را ((گوزتچی حرکت ملی آذربایجان)) نام گذاری کرد. حال شما چنین صفتی برای خویش قائل هستید. ایا این خود بینی نیست پس چه هست. معیار شما برای انحراف سنجی چیست؟؟ منظورتان فرهنگ مصادر ه انحصار طلبی ایست شما هم از این ابتدا بدان مبتلا گشتید .
هر چه فکر کردم نتوانستم مفهوم این بند را بفهم: 10 - طیف مستقل خواستار آزادی بیان ، دمکراسی و آزادی احزاب سیاسی در چهارچوب منافع ملی آذربایجان است .مگر چهارچوب منافع ملی آذربایجان آزادی بیان،دموکراسی و آزادی احزاب را محدود می کند که شما در چهارچوب منافع آنرا می پذیرد کاش چهارچوب های منافع ملی را تعریف کرده بودید. تا کدام بخش از منافع ملی با آزادی بیان ، دمکراسی و آزادی احزاب سیاسی در تناقض است برای ما نیز نشان می دادید چون از وظایف افراد سیاسی است که بر اعضاء ملت خود آموزش دهد. و یا شما دربند 9 – نوشتید:"طیف مستقل در مقابل کلیه احکام ضد انسانی اعم از احکام شرعی و غیر شرعی که در مغایرت با قوانین کنوانسیون حقوق بشر است خواهد ایستاد و برای برچیدن چنین احکامی همانند حکم اعدام و سنگسار مبارزه خواهد کرد.
از طرفی خویش را پایبنده به قوانین کنوانسیون حقوق بشر می دانید از طرف دیگر ازادی بیان- دمرکراسی ( یعنی چه ) و ازادی احزاب از اصول اولیه قوانین کنوانسیون حقوق بشر را محدود به منافع نامعلوم ملی می کنید. این پاردوکس و لمپنیزم نیست.
در پایان خواهان به اشتراک گذاشتن این تفکر هستم که حرکت ملی آذربایجانی حرکتی ریشه دار و قالب در اتمسفر سیاسی آذربایجان و یکی از متغیرهای مستقل درمعادلات تحولات ایران و منطقه بوده و گفتمان و تحلیل های درون گروهی آن به دقت زیر نظر انبوهی از احزاب سیاسی و مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی منطقه و سوپر قدرت های سهیم در منطقه قرار دارد.لذا می بایستی در انتخاب واژه ها و مفاهیم خصوصا نوشته های گروهای سیاسی در قالب منشور و اساسنامه احزاب و گروها دقت مضاعف به خرج داد.
به نظر من با توجه به معنای کلید واژه های اینجانب آنچه که از این منشور می توان برداشت کرد چیزی جز لمپنیزم در حرکت ملی نیست و فراموش نکنیم که باز کردن جبهه و دسته بندی های جدیدی بدون استدلال های منطقی و پایه ای موجب سردرگمی در بدنه حرکت و ائتلاف انرژی در جبهه های موازی خواهد بود.شایسته است نویسندگان این متن اگر به این نتیجه رسیده اند که می توانند به صورت گروهی به فعالیت سازمانی دست بزنند با انتخاب نامی اعلام موجودیت کرده و با انتشار اساسنامه و نظامنامه خود به فعالیت حزبی خود شروع بکنند و با شناسنامه کردن تفکرات و عملکرد خود گوشه ای از مسولیتی های حزبی را به دوش گرفته و خود را مسول بدانند، به امید روزی که اکثریت فعالان حرکت ملی آذربایجان روزی در قالب احزاب و تشکل های قوی و منظم جهت دستیابی و در داست داشتن رفاه و سعادت ملی آذربایجان باهم رقابت کنند.و معدوی اشخاص فرا جناحی و شخصیت های فرهیخته ما در قالب به راه انداختن کرسی های دانشگاهی ،ستون نویسی مطبوعاتی و میتنگ های سیاستی قدرت خود را در قالب نیروهای فکری مستقا به احزاب و گروهای اجتماعی القاء کنند.
بیر آزربایجانلی
شما ان قدر محکم از عدم درک تشکیلات از نوع مبازره نوشتید. مثلا شما حاکم بر مبارزه حرکت ملی هستید . در حالی که منشور شما سراسرپر از تناقض گویی است.
ماده 6 از منشور: طیف فعالین مستقل حرکت ملی آذربایجان جنوبی ، تشکیلات نیست و فراجناحی می اندیشد
در تناقض کاملا با ماده 1منشور : طیف فعالین مستقل حرکت ملی آذربایجان جنوبی نماینده کل فعالین مستقل حرکت نبوده و چنین ادعایی را هم نمی کند . اما طیف مستقل برای جذب حداکثری فعالین مستقل حرکت ملی آذربایجان جنوبی تلاش می کند.
شما مدعی مستقل بودن میکنید معلوم نیست براساس کدام مانیفست اقدام به جذب نیرو می کنید. تشکیلات نیستید ولی کار تشکیلاتی می خواهید انجام دهید. ایا این پاردوکس نیست پس چیست ؟
در ماده4 منشور : طیف فعالین مستقل حرکت ملی آذربایجان جنوبی در مقابل هر جریانی که قصد ایجاد بایکوت سیاسی
(در چهارچوب منافع ملی آذربایجان ) در حرکت ملی که نتیجه آن در صورت آزادی آذربایجان جنوبی، به قدرت رسیدن جریانهای توتالیتر خواهد بود به شدت مبارزه خواهد کرد .
شما مانند جمهوری اسلامی خویش را اسیر تئوری توطئه کردید. براساس کدام اصول تشکیلات آذربایجانی بایکوت سیاسی انهم براساس نامعلوم منافع ملی می کنید . از طرفی شما نوع دوولت را به مردم آذربایجان ارجاع دادید. هئچ گونه برنامه ای برای اینده دوولت آذربایجان ندارید. از اعلان خود برای مبارزه با حاکمیت ازربایجان اماده می کنید. این یک پاردوکس و لمپنیزم نیست.
ماده7 منشور : طیف فعالین مستقل حرکت ملی آذربایجان جنوبی در عین اینکه درمقابل هرگونه تک روی جناحی ، القاء فرهنگ مصادره و ایجاد اختلاف در حرکت خواهد ایستاد ، در مقابل هر گونه انحراف در حرکت نیز سکوت نخواهد کرد.
یا ماده از منشور در تضاد با این قسمت منشور نیست که: تشکیلاتهای ملی گاهاً دچار نوعی خود بینی و عناد ورزی در مورد افکار خویش گردیده اند.
زیرا این قسمت بند انسان را به یاد این سخن از دکتر چهرگانلی می اندازد. که خود را ((گوزتچی حرکت ملی آذربایجان)) نام گذاری کرد. حال شما چنین صفتی برای خویش قائل هستید. ایا این خود بینی نیست پس چه هست. معیار شما برای انحراف سنجی چیست؟؟ منظورتان فرهنگ مصادر ه انحصار طلبی ایست شما هم از این ابتدا بدان مبتلا گشتید .
هر چه فکر کردم نتوانستم مفهوم این بند را بفهم: 10 - طیف مستقل خواستار آزادی بیان ، دمکراسی و آزادی احزاب سیاسی در چهارچوب منافع ملی آذربایجان است .مگر چهارچوب منافع ملی آذربایجان آزادی بیان،دموکراسی و آزادی احزاب را محدود می کند که شما در چهارچوب منافع آنرا می پذیرد کاش چهارچوب های منافع ملی را تعریف کرده بودید. تا کدام بخش از منافع ملی با آزادی بیان ، دمکراسی و آزادی احزاب سیاسی در تناقض است برای ما نیز نشان می دادید چون از وظایف افراد سیاسی است که بر اعضاء ملت خود آموزش دهد. و یا شما دربند 9 – نوشتید:"طیف مستقل در مقابل کلیه احکام ضد انسانی اعم از احکام شرعی و غیر شرعی که در مغایرت با قوانین کنوانسیون حقوق بشر است خواهد ایستاد و برای برچیدن چنین احکامی همانند حکم اعدام و سنگسار مبارزه خواهد کرد.
از طرفی خویش را پایبنده به قوانین کنوانسیون حقوق بشر می دانید از طرف دیگر ازادی بیان- دمرکراسی ( یعنی چه ) و ازادی احزاب از اصول اولیه قوانین کنوانسیون حقوق بشر را محدود به منافع نامعلوم ملی می کنید. این پاردوکس و لمپنیزم نیست.
در پایان خواهان به اشتراک گذاشتن این تفکر هستم که حرکت ملی آذربایجانی حرکتی ریشه دار و قالب در اتمسفر سیاسی آذربایجان و یکی از متغیرهای مستقل درمعادلات تحولات ایران و منطقه بوده و گفتمان و تحلیل های درون گروهی آن به دقت زیر نظر انبوهی از احزاب سیاسی و مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی منطقه و سوپر قدرت های سهیم در منطقه قرار دارد.لذا می بایستی در انتخاب واژه ها و مفاهیم خصوصا نوشته های گروهای سیاسی در قالب منشور و اساسنامه احزاب و گروها دقت مضاعف به خرج داد.
به نظر من با توجه به معنای کلید واژه های اینجانب آنچه که از این منشور می توان برداشت کرد چیزی جز لمپنیزم در حرکت ملی نیست و فراموش نکنیم که باز کردن جبهه و دسته بندی های جدیدی بدون استدلال های منطقی و پایه ای موجب سردرگمی در بدنه حرکت و ائتلاف انرژی در جبهه های موازی خواهد بود.شایسته است نویسندگان این متن اگر به این نتیجه رسیده اند که می توانند به صورت گروهی به فعالیت سازمانی دست بزنند با انتخاب نامی اعلام موجودیت کرده و با انتشار اساسنامه و نظامنامه خود به فعالیت حزبی خود شروع بکنند و با شناسنامه کردن تفکرات و عملکرد خود گوشه ای از مسولیتی های حزبی را به دوش گرفته و خود را مسول بدانند، به امید روزی که اکثریت فعالان حرکت ملی آذربایجان روزی در قالب احزاب و تشکل های قوی و منظم جهت دستیابی و در داست داشتن رفاه و سعادت ملی آذربایجان باهم رقابت کنند.و معدوی اشخاص فرا جناحی و شخصیت های فرهیخته ما در قالب به راه انداختن کرسی های دانشگاهی ،ستون نویسی مطبوعاتی و میتنگ های سیاستی قدرت خود را در قالب نیروهای فکری مستقا به احزاب و گروهای اجتماعی القاء کنند.
بیر آزربایجانلی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر