۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۳, چهارشنبه

خطاب به "ملت آزربایجان" ، "فعالان حرکت ملّی" و "افکار عمومی"

محبوب امراهی
ساوالان پورت : به نظر می رسد مدتی است که نشر و پخش دیدگاه های متفاوت از سوی فعالان حرکت ملی آزربایجان در فضای مجازی و رسانه هایی که در امر خبررسانی و تحلیل جنبش های ملی به نوعی درگیر می باشند تصویری مبهم و مات از وضعیت موجود را ارائه می دهد از این رو بر آن شدم تا خطاب به ملت بزرگ آزربایجان نکاتی بسیار مهم در باره ی ریشه ها ،علل و عوامل ظهور چنین تصویری از نگاتیو حرکت ملی آزربایجان را بیان نمایم و کسانی که فکر می کنند وضعیت موجود مطمئناً خبر از وجود شکاف و گسست در لایه های حرکت ملی یا دست کم در میان روشنفکران آزربایجان و یا نیروهای فعال ملی و مدنی می دهد را متوجه بروز رگه های پدیده ی خوشایندی به نام "رشد سیاسی" در مسیر نیل به "بلوغ سیاسی" کنم.
همانطوری که همگان به خاطر دارند در سال های دهه ی نخستِ دور نوین حرکت ملی آزربایجان در بیست سال اخیر، حرکت ملی به صورت "تهدیدی جدی" از طرف واکنشگرانِ "خروجی سیاسی رژیم ایران" تلقی نمی شد دلیل این امر از دیدگاه بنده سه چیز بود:


 الف)حرکت ملی بیشتر ماهیتی فرهنگی داشت: ار این رو بیشتر به صورت طیفی از "حسرت های فرهنگی" تجلی می یافت و در نمایشگاه خروجی اندیشه ی آن اقلامی چون "شب شعر"ها ،"افسانه های تورکی"، "تاریخ تورکان جهان و آزربایجان"،"تفحص درباره ی تمدن های تورانیک" ،"ریشه یابی کلمات تورکی" ،" جستجوی کلمات و واژگان تورکی در زبان فارسی" ، "موسیقی آزربایجانی" ، "کلاس های رقص ملی آزربایجانی" ، "آموزش زبان و الفبای تورکی" ، " تاکید بر هویتِ تورکیِ آزربایجان" ،"مبارزه با استحاله" و نظایر آن تبلور یافته و متمرکز شده بود.از این رو و به دلیل پرهیز از هرگونه خشونت ،شمایی که از حرکت ملی ترسیم می شد به خودی خود شمایی فرهنگی، سازشکار و محافظه کار بود.
ب)تعداد افراد فعال در حرکت ملی اندک و تعداد نخبگان انگشت شمار بود: این امر دلیلی بسیار مستحکم و تاریخی داشت زیرا آنچه که امروزه از آن به عنوان "حرکت ملی نوین آزربایجان" با ماهیت "ملت سازیِ متاخر" نام می بریم دچار انفصال و گسست عمیق با ریشه های خود در تاریخ معاصر است اگر چه ریشه های حرکت ملی آزربایجان را می توان در تاریخِ مدفونِ یکصد سال گذشته کاوش نمود لیکن "گسست تاریخیِ" حاصل از فاجعه ی شوم "نسل کشی نخبگان و روشنفکران" آزربایجان در سال هزار و سیصد و بیست و پنج و متعاقب آن محدودیت ها و ممنوعیت هایی که برای فرهنگ و زبان مردم آزربایجان وضع شده بود به طور کلی علاوه بر زدودن "حافظه ی تاریخی" و "هویت فرهنگی" مردم آزربایجان "هویت سیاسی" آنان را نیز زدوده بود. از این روست که از "دوره ی انفصال ملی" که گره کور و نقطه ی تاریکِ تاریخ معاصر آزربایجان می باشد می بایستی به دوره ی سکوت و دوره ی "پَسا کشتار دوم" یاد کرد. در نتیجه ی این انفصال بود که حرکت ملی، اطرافِ عناصر فرهنگی چون شعرا ، مورخان ، ادیبان، هنرمندان ، اساتید موسیقی و نظایر این تحت تاثیر جریانات سیاسی آنسوی آراز(ارس) مانندِ جنگ قاراباغ ، حزب جمهوری خلق آزربایجان و نظایر فرهنگی اینها اگر نه بوجود آمد کاتالیز شد و چاره ای جز این نداشت. از این رو تعداد نخبگان سیاسی آن انگشت شمار و تعداد فعالان سیاسیِ جریان بسیار اندک بود.
نکته: توجه داشته باشید تعابیری چون "دوره ی انفصال ملی" ، "گسست تاریخی" ،" نسل کسی نخبگان و روشنفکران" و " دوره ی پسا کشتار دوم" واقعیت های تاریخی در تاریخ معاصر آزربایجان است نه ساخته ی ذهن نگارنده. علت تاکید بر کلمه ی نسل کشی همپوشانی حادثه ی "سقوط فرقه" در بیست و یک آذر با تعریف علمی "ژنوسید" است زیرا آنچه که در بیست و یکم آذر رخ داد کشتار همه ی سیاسیون، نخبگان ، هنرمندان و اهل فرهنگ آزربایجان در جهت نابودی هویت آزربایجان و زبان و هویت تورکی آن بود. از آن جایی که مقصود رژیم شاه از کشتارِ دست کم سی و پنج هزار نفری مردم آزربایجان، "امحای کامل مولفه های هویتی و فیزیکی-هویتیِ" ملت آزربایجان بوده است این جنایت ضد بشری یک "ژنوسید" محسوب می شود.
تذکر: دوره ی "پسا کشتار یکم" از حول و حوشِ فاجعه ی شوم "جیلولوق" در منطقه ای از غرب آزربایجان{سلماس ،خوی ،اورمو(اورمیه)،ماکو} و آوارگی و رانده شدن تورکان آزربایجانی از "شهرهای چهار گانه ی آزربایجانی" یعنی خانا(پیرانشهر) ،ساریداش(سردشت) ، سویوق بولاق(مهاباد) و بوکه ن(بوکان) شروع شده است.
ج)عدم گذار به ارگانیزاسیون و سازمانگراییِ تشکیلاتی و حزبی: از آنجایی که حرکت ملی از نوع یک خیزش مردمی بود هنوز لزوم و چگونگی سازمان یافتن را بدرستی ادراک نکرده بود.
همانطوری که مشخص است دلایل مذکور دارای تنیدگی به همدیگر هستند و با هم رابطه ی تنگاتنگی دارند از این رو دو دلیل اول دلیل سوم را توجیه می کند لیکن از آنجایی که در اواخر دهه ی اول ، مرحله ی بیداری ملی به عنوان مرحله ی زایای "جنبش سیاسی" از "جنبش فرهنگی" به حد "بلوغ جنینی" رسیده بود با ارعاب و تهدیدهای رژیم حاکم و جو ایجاد شده شروع به ساخت ابزار های لازم برای "مبارزه در جهت ملت سازی" نموده و تمایل به سازمان یافتگی و بروز رفتار های تشکیلاتی و تبدیل به جنبش سیاسی با چهره ای فانتزی را افزایش داد.
حرکت ملی نوین آزربایجان در حالی پا به دهه ی دوم خود نهاد که به شدت با "هویت اعمالیِ ایرانی"(آریایی-پارسی-آذری) درگیر بود و دغدغه ی اصلی آن مبارزه با هویت های ساختگی و اعمالی بود از این رو با توجه به شرایط مذکور نوعی از "ناسیونالیزم غریزی"(واکنشگر) را به یدک می کشید که یک "جنبشِ واکنشی" بود آنچه که از محصولات فکری دوره ی مذکور نیز بر می آید وجود چنین ماهیتی را اثبات می نماید. این جنبش واکنشگر از طرفی سعی داشت که هویت های اعمالی(آریایی-پارسی-آذری) را به چالش بکشد و از سویی مرکز ثقل خود را در هویت تورانی و تورکی به معنای اتنیکی قرار داده بود از این رو نیز در تعریف مفاهیم و ترمین های چون "هویت جغرافیایی و سرزمینی" ،"هویت اجتماعی و فردی" ، "هویت ملی و جمعی" ،"اتنیسیته"،"خلق" ،"ملت" ،"وطن"، "گونه های تابعیتی و شهروندی" و امثالهم نتوانست از زاویه ی علوم انسانی و پولیتولوژی(علوم سیاسی) تعریف ارائه نماید و اهمیت چندانی نیز به این امر مبذول نمی داشت از این رو بود که جنبشی فانتزی به نظر می رسید.
از این رو بود که ماهیت جنبش سیاسی آزربایجان نیز به صورت ماهیتی فرهنگی بدون چارچوب(مستحکم) ایدئولوژیک پردازش شد. آنچه که جنبش آزربایجان نمی خواست هویت اعمالی بود و از سویی نیز دلایل ستم ملی از گونه های متفاوت آنرا به چالش می کشید لیکن آنچه که می خواست و مطالبه می نمود هنوز مشخص نبود. به عنوان مثال جنبش خود را دارای هویتی ضد استعماری معرفی می کرد و حقوق فرهنگی و اقتصادی خود را مطالبه می نمود اما مثلاً در باره ی زبان در مورد چگونگی اجرای آن اعم از در کدام جغرافیا و در چه شرایطی و یا با کدام رسم الخط و کدام طرز نوشته شدن زبان تورکی هیچ ذهنیت پخته و علمی را دارا نبود و تنها به کنش ها به صورت واکنش پاسخ می داد.
از این رو نیز سازمان یافتگیِ تشکیلاتی و طیفیِ حرکت ملی آزربایجان نیز فاقد "چارچوب های تئوریک و ایدئولوژیک" پیش رفت نمود و محصولات فکری حرکت ملی نیز بر اساس منافع ملی ملت آزربایجان بوجود نیامدند البته این به آن معنا نیست که تماماً در جهت منافع ملی نبودند بلکه بدون توجیه و واکنشی بودند از این رو نیزاگر توجیهی هم بر اساس منافع ملی آزربایجان داشتند در اکثر موارد ناخود آگاه و تصادفی بودند.
همانگونه که در بالا نیز ذکر شده است این ناپختگی ها موجب سازمان یافتگی هایی نه از "نوع ایدئولوژیک و تئوریک" که در بیشتر موارد از "نوع واکنشی و نقدگرایانه" از وضعیت تشکیلات و سازمان های آغازین بود. اما آنچه که در ورود به دهه ی سوم حرکت ملی آزربایجان در تحلیل چراییِ پلورالیزاسیون موجود رخ داد حتی اگر ناآگاهانه نیز بوده باشد احساس خلاء عمیق حاصل از نبود چارچوب های ایدئولوژیک و تئوریک در مبحث مطالبات ملی آزربایجان بود از این رو تخیلات و توهمات موجود از تعاریف غیر علمی و غیرواقع گرایانه و ضد منافع ملی به چالش کشیده شد و به نظر نگارنده این یک توسعه ی عظیم در گفتمان حرکت ملی آزربایجان است.
حرف آخر : مسلم است آنچه که در نتیجه ی این فرایند رخ خواهد داد عبور از "ملی گرایی غریزی"(واکنشی) به "ملت گرایی" در چارچوب منافع ملی و واقع گرایی با تعاریف علمی و دقیق به دور از "ناسیونالیزمِ منفعل شونده" خواهد بود.از این رو با اطمینان می گویم که خاطر فعالان حرکت ملی و ملت بزرگ آزربایجان آسوده باشند تعاریف و مفاهیم واقعگرایانه پیروز میدان خواهند بود و جریاناتی چون پانیرانیزم یا ایران گراییِ تورکی(گفتمان زاغه نشینان حرکت ملی تمایل آنان به تورک نشان دادن همه ی ایران را نشان می دهد که به نظر می آید که جریانی نژادپرستانه و توسعه طلبِ ارضی است) و آذری گرایی(جریانی نژادپرست که فارس و آریایی بودن هویت آزربایجان را می خواهد بقبولاند) هرگز نخواهند توانست هویت تورکی سرزمین آزربایجان و روند "ملت سازی آزربایجان" را مسدود کنند.
از این رو این مباحثات کسی را دلسرد نکند زیرا متولدِ آن جریانی بسیار نیرومند خواهد بود که بر چرایی و چگونگی و چیستی مطالبات خود وقوف کامل دارد به عبارت دیگر حرکت ملی آزربایجان در حال تئوریزه شدن است.
محبوب امراهی - عضو شورای مرکزی موسسه ی اورین
چهارشنبه 02 مه 2012 - 13 اردیبهشت 1391
آنکارا            

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر