ساوالان پورت : این نوشته ی زیبا به مناسبت روز جهانی زبان مادری نوشته شده است.
روزهای اول مدرسه بود. کلاس اول ابتدایی بودم و با همان شوق
و هیجان کودکی که در سایر بچه ها ی هم سن و سالم نیز بود من هم خوشحال بودم که
بالاخره خواندن و نوشتن یاد خواهم گرفت، غافل از اینکه چه سرنوشت دردناکی در پیش
رویم است. اولین درسی که روز اول یاد گرفتیم دشمنی بود. خوب یادم هست؛ تصویر سگی
که گربه ای را دنبال می کرد و گربه از ترس او به بالای درخت پناه برده بود، در
صفحه اول کتاب فارسی بود و معلم آن را برایمان توصیف می کرد.
من نیز در ذهن کوچکم
گفته های معلم را تکرار می کردم!! بالاخره چند روز پس از یادگیری چندین خطوط گنگ و
بی مفهوم، درس اصلی که یادگیری کلمه(فارسی) بود شروع شد. تصویر آب در لیوانی بود.
معلم کلمه زیر آن را با صدای بلند تکرار کرد: "آب" !!! چه کلمه نامفهوم
و نا آشنایی!!! بر تصویر خیره شدم، از بچگی یاد گرفته بودم که این "سو"
است، به معلم گفتم(به زبان مادریم): خانم معلم مگر این شکل "سو" را نشان
نمی دهد؟! جواب داد: چیزی که تو می گویی تورکی ست و تو اینجا برای یادگیری زبان
فارسی آمده ای!!! پس تکلیف زبان مادری ام
چه می شد؟ زبانی که با دوستان هم بازی ام در کوچه صحبت می کردم؟! چقدر شیرین بود
زبانم، ولی باید در مدرسه آن را فراموش می کردم. سه سال گذشت و من با دوستان
همکلاسیم در مدرسه و حتی در پشت تلفن فارسی صحبت می کردم، با اینکه خانواده ام مرا
تشویق به صحبت به زبان مادریم می کردند. مدرسه، دوستانم و معلم تاثیر زیادی بر من
گذاشته بودند. تا این که چند سال گذشت و من وارد دبیرستان شدم، در آنجا دوستانم به
زبان زیبای مادریم صحبت می کردند، حتی مدیر مدرسه!! برایم جای تعجب داشت! پس چرا
در دبستان اینگونه نبود؟ سوالی بود که ذهن مرا به خود مشغول کرده بود و به دنبال
پاسخی برای آن بودم؛ پاسخی تلخ که باورش برایم سخت بود، خیانتی که در حق کودکان
غیرفارس زبان انجام می شد. و مرا بر آن داشت که در جستجوی هویت، فرهنگ و ویژگی های
زیبای زبان مادریم باشم. پی بردم که زبانم سومین زبان زنده دنیاست، ولی من حق
یادگیری آن را در مدرسه ندارم؛ آموختم که تاریخی کهن و پر افتخار دارم، تاریخی که
کتاب های مدرسه آن را جعل کرده و از آن به بدی یاد می کنند و اینکه علی رغم
کثیرالملله بودن کشور ایران، همه مردم فقط حق تحصیل به یک زبان رسمی(فارسی)! را
دارند و به تبعیضاتی که علیه ملل غیر فارس وجود دارد پی بردم و تلخ تر اینکه گویی
همه به این وضع عادت کرده اند و هیچ اعتراضی نسبت به این تبعیضات ندارند. همه این
مسائل در ذهنم چرایی بزرگی به وجود آورده....
به راستی چرا و تا کی باید سکوت کنیم؟!!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر