۱۳۹۲ خرداد ۹, پنجشنبه

مصاحبه ی سایت اؤیرنجی سسی با آقای موسی برزین خلیفه لو

اینجانب  با اصالت اردبیلی  متولد تهران هستم. تحصیلات خود را تا پایان دوره متوسطه در تهران گذراندم سپس در رشته حقوق در دانشگاه فردوسی مشهد پذیرفته شده و از آن دانشگاه در مقطع کا شناسی فارغ التحصیل شدم. سپس وارد دانشگاه تبریز شده و در مقطع کارشناسی ارشد مشروط به عدم فعالیتهای سیاسی در رشته حقوق جزا و جرم شناسی ادامه تحصیل دادم. همزمان در همان سال در آزمون وکالت پذیرفته  شده و موفق به اخذ پروانه وکالت گشتم. پایان نامه خود را با موضوع بررسی جرم اجتماع و تبانی دفاع کرده و از این دانشگاه فارغ التحصیل شدم. بنده متأهل و هم اکنون در ترکیه ساکن هستم.


 قبل از آغاز به طرح سؤالات، سایت اؤیرنجی سسی از جنابعالی جهت اختصاص زمان برای این مصاحبه تشکر می نماید. سایت اؤیرنجی سسی با اعتقاد به لزوم پلورالیزم فکری در توسعه ی گفتمان حرکت ملی آزربایجان، سلسله مصاحبه هایی با فعالین حرکت ملی آزربایجان در نظر گرفته است. در این سلسله مصاحبه ها جهت هرچه غنی تر شدن مصاحبه، سؤالات مطرح شده در حوزه ی تخصصی مصاحبه شونده در نظر گرفته شده است. از این رو سؤالات مطرح شده در این مصاحبه، با توجه به اینکه جنابعالی در زمینه ی رشته ی حقوق تحصیل نموده و وکالت بسیاری از فعالین حرکت ملی آزربایجان را بر عهده داشته اید تنظیم گشته است.

قبل از ورود به طرح سؤالات، جهت آشنایی بیشتر خوانندگان با جنابعالی در صورت امکان مختصری در باب خودتان و پیشینه ی سیاسی تان توضیح دهد.
بنده نیز از تنظیم چنین مصاحبه هایی از سایت اویرنجی سسی کمال تشکر را دارم.
اینجانب  با اصالت اردبیلی  متولد تهران هستم. تحصیلات خود را تا پایان دوره متوسطه در تهران گذراندم سپس در رشته حقوق در دانشگاه فردوسی مشهد پذیرفته شده و از آن دانشگاه در مقطع کا شناسی فارغ التحصیل شدم. سپس وارد دانشگاه تبریز شده و در مقطع کارشناسی ارشد مشروط به عدم فعدلیتهای سیاسی در رشته حقوق جزا و جرمشناسی ادامه تحصیل دادم. همزمان در همان سال در آزمون وکالت پذیرفته  شده و موفق به اخذ پروانه وکالت گشتم. پایان نامه خود را با موضوع بررسی جرم اجتماع و تبانی دفاع کرده و از این دانشگاه فارغ التحصیل شدم. بنده متأهل و هم اکنون در ترکیه ساکن هستم.
بنده فعالیتهای مدنی خود را از بدو ورود به دانشگاه فردوسی آغاز کردم. با توجه به فضای نسبی آزاد سیاسی در آن زمان، برگزاری شبهای شعر و موسیقی آذربایجانی در آن دانشگاه، برگزاری چندین مراسم و کنفرانس در راستای حقوق آذربایجانیها، همکاری با برخی نشریات دانشجویی، تأسیس کانون  ترکهای مقیم خراسان با نام پارلاق در سازمان ملی جوانان و فعالیت با نام این کانون  از عمده فعالیتهای بنده در مشهد بوده است. پس از ورود به دانشگاه تبریز فعالیتهای محدود دانشجویی داشته ام. با اخذ پروانه وکالت بیشتر فعالیتهای مدنی خود را در حد توان معطوف به وکالت فعالین حرکت ملی نمودم. در این راستا عضو کمسیون حقوق بشر کانون وکلا شدم.  فعالیتهایی نیز برای نجات دریاچه اورمیه داشته ام که نهایتا از طرف نیروهای امنیتی ایران دستگیر و پس از سه ماه بازداشت به قید وثیقه آزاد شده و نهایتا به اتهامات فعالیت تبلیغی علیه نظام و تبانی برای ارتکاب جرایم علیه امنیت به ۲۷ ماه و یک روز حبس محکوم گشتم.

حرکت ملی آزربایجان جهت شناسیی بیشتر خویش در چارچوب بین المللی و متناسب با حقوق بین الملل از چه راه کارهایی می تواند استفاده نموده و استراتژی خویش را بر آن بنیان نهاد؟

حرکت ملی آذربایجان همانطور که از کلمه ی ملی آن پیداست حرکتی است که بیش از هر چیز بر اساس اثبات مفهوم ملت برای ساکنین در جغرافیای مشخص آذربایجان بنا نهاده شده است. با اثبات این مقوله است که ما می توانیم در پی آن حقوق یک ملت را مطرح کرده و خواستار احقاق آن شویم به عبارتی از منظر حقوقی لازم است قبل از اینکه از حق صحبت کنیم  موضوع و منشا حق را به اثبات برسانیم.
در حقوق بین الملل ضروری است ابتدا موضوع یک حق و یا منشأ حق به اثبات برسد.سپس از خود حق و یا راهکارهای رسیدن به آن صحبت به میان آید . در علم حقوق هر حقی بر یک وجودی مترتب میشود یعن ییک وجود مشخص حقوق و تکالیف مخصوص به خود را داراست.
اگر از افرادی بحث کنیم که صرفاً زبان ویژه ای دارند آن افراد دارای حقوق زبانی می باشند ،اگر از اتننیک به معنی اقلیت قومی صحبت کنیم حقوق مشخصی به میان می آید و اگر از گروهی از افراد که یک ملت را تشکیل میدهد بحث کنیم آن گروه دارای حقوق متفاوت و مخصوصی میباشد. لذا میبیایست در مطرح کردن موضوع حق به عنوان صورت مساله در مجامع بین المللی  دقت به خرج داد.زیرا همانطور که گفتم در اسناد حقوقی بین المللی برای هر یک از اینها حقوق متفاوت و ظرفیتهای مختلف پیشبینیشده است. ساکنین در جغرافیای آذربایجان جنوبی  با دارا بودن تمام فاکتهای لازم برای مفهوم ملت از حقوق  پیش بینیشده در حقوق  بین الملل برای ملتها توانایی برخورداری رادرند.
در حقوق بین المللی اسناد قابل توجّهی را میتوان یافت که به جنبه های مختلف حقوق یک ملت پرداخته است.علاوه بر این اسناد بین المللی حقوق داخلی برخی کشورها نیز به مساله حقوق ملّتها پرداخته اند.البته لازم به ذکر است منظور بنده ملتهایی است که به نوعی  مورد تبعیض و ستم قرار گرفته اند.ذکر این نکته هم ضروری است که وضعیت ملت مورد حمایت حقوق نیز حائز اهمیّت است. بدین معنا که ممکن است سرزمین یک ملت تحت ستم از طرف نیرویی اشغال شده باشد و یا آن ملت در استعمار دولتی قرار داشته باشد و یا اینکه استعماری در میان نباشد و آن ملت تحت تبعیض نژادی باشد.به هر حل حقوق بینالملل ظرفیتها و قابلیتهای  فراوانی برای مطرح نمودن ویا گنجاندن خواسته های یک ملت تحت ستم داراست.
وجود این ظرفیتها به دلیل اهمیّت این موضوع و نقش آن در معادلات داخلی، منطقه ای و جهانی میباشد.تحقیقی در ساله ۲۰۰۰ نشان میدهد که از پایان جنگ جهانی دوم تا سال ۱۹۹۷ حدود ۱۲۵ جنگ صورت گرفته که ۸۵ مورد آن مربوط به جنگهای قومی، ملی و مذهبی بوده است. و از پایان جنگ سرد نیز منازعه ملّتها و یا قومیتهای تحت ستم با دولتها به عنوان بزرگترین چالش در بیشتر نقاط جهان مطرح شده است. در یک کنفرانس بین المللی نیز که به میزبانی سازمان یونسکو در اسپانیا در سال ۱۹۹۸ برگزار شده بود این گونه تحلیل شد  که بخش قابل توجّهی از منازعات موجود در جهان مربوط به تقابل حق تعیین سرنوشت  و حاکمیت دولت مربوط است.
به نظر بنده مهمترین ظرفیت و ابزار حقوق بین المللی برای مطرح کردن خواسته های حرکت ملی آذربایجان به عنوان مدافع ملت تحت ستم آذربایجان حق تعیین سرنوشت برای ملل است. این ظرفیت میتواند حقوق تضییع شده ملت آذربایجان را در ابعاد اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی احقاق نماید. حق تعیین سرنوشت حقی است که برای رسیدن به آن راهکارهای مختلفی را حقوق بین الملل پیشبینی کرده است.فدرالیزم، خودمختاریت، استقلال و … از راهکارهای رسیدن به این حق است. نظر بنده بر اینست که حرکت ملی آذربایجان با استفاده از ظرفیتهای موجود در حقوق بین الملل بایستی بر ملت بودن آذربایجانیها و تضییع حقوقشان و تحت ستم بودن این ملت بیش و پیش از راهکارهای آن توجه کند زیرا قابلیتهای حقوق بین الملل  مقتضای چنین امری است..
حق تعیین سرنوشت خصوصاً در  صد سال اخیر چنان وجهه حقوقی مستحکمی پیدا کرده است که افزایش۵۱ عضو ملل متّحد در سال ۱۹۴۵ به ۱۴۹ عضو در سال ۱۹۸۴ به دلیل سیاست استعمار زدایی و افزایش آن از۱۵۱ عضو در سال ۱۹۹۰ به ۱۹۱ تا چند سال پیش به دلیل جدایی، بیشتر با تمسک به این اصل بوده است.
اعلامیه استقلال آمریکا در سال ۱۷۷۶، عنوان چهارم قانون اساسی فرانسه در سال ۱۷۹۱،  ماده ۲۵ قانون اساسی ژاکوبن در سال ۱۷۹۳، اعلامیه خلقهای روسیه توسط شورای کمیسرهای خلق در ۱۹۱۷، اعلامیه ۱۴ماده ای ویلسون در ۱۹۱۸، منشور آتلانتیک در سال ۱۹۴۱، قعنامه ۵۴۵ مجمع عمومی سازمان ملل متحد در۱۹۵۲،  قعنامه ۱۴۱۱۵۱۴ در سال ۱۹۶۰، میثاق سازمان ملل در زمینه حقوق بشر در سال ۱۹۶۶، اعلامیه اصول حقوق بین الملل در مورد روابط دوستانه و همکاری میان دولتها بر پایه منشور ملل متّحد در سال ۱۹۷۰ و دهها منابع دیگر منطقه ای و بین المللی بر مشروعیت اصل حق تعیین سرنوشت صحه گذاشته اند. البته مطرح کردن این اصل و استفاده از آن دارای ظرافتها و ویژگیهایی است از جمله اینکه باید مشخص کرد که ملتی که خواهان حق تعیین سرنوشت است آیا تحت استعمار است ویا تحت اشغال است و یا اینکه مورد تبعیض نژادی قرار گرفته است. تجربه ملتهایی که از این حق استفاده کرده و توانسته اند به سرنوشت خود مالک شوند متفاوت بوده است که مطالعه هر یک میتواند ایده ای برای چگونه مطرح نمودن حقوق ملت آذربایجان در مجامع بینالمللی باشد. البته قابل ذکر است که حق تعیین سرنوشت تنها ظرفیت موجود در حقوق بین الملل برای مطرح نمودن خواسته های حرکت ملی آذربایجان نیست.کنوانسیونها و قراردادها و معاهده های فراوانی در موضوعات حقوق زبانی، حقوق محیط زیست، حقوق فرهنگی و … وجود دارد که میتوان با استفاده از آنها حقوق تضییع شده آذربایجانیها را مطرح نمود.

-در چارچوب حقوق ایران آیا مجالی برای طرح خواست های حرکت ملی آزربایجان موجود می باشد؟

مشخص کردن روشن خواسته های کلی حرکت ملی پاسخ  این سوال را دقیقتر میکند. .با وجود تفاوتهای سلیقه در بین فعالین حرکت ملیکه برخیبه مسائل فرهنگی اولویت میدهند، برخی مسائل سیاسی را اولویت قرار داده اند و راهکارهای متفاوتی را نیز مد نظر دارند ، آنچه مشخص است این است که حقوق ایران  بیشتر خواسته های حرکت ملی را پوشش نمیدهد. اولین مساله ای که لازم بود حقوق ایران بدن بپردازد به رسمیت شناختن هویت آذربایجانیها به عنوان یک ملت میباشد. حقوق اندک شناخته شده برای غیر فارسهای ساکن در ایران در قانون اساسی نیز در قالب حقوق اقلیتهای قومی است که تعریف متفاوتی از یک ملت دارد. به عبارتی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران سعی در انکار هویت  ملت  آذربایجان داشته است. اصولی مانند اصل ۱۵ نیز مؤید این امر است. در اصل ۱۵ زبان رسمی که باید کتب درسی و مکاتبات اداری به این زبان باشد زبان فارسی اعلام شده و برای زبانهای غیر فارسی اصطلاح محلّی و قومی استفاده شده است نتیجه اینکه قانونگزار ایرانیافراد فارس زبان را ملت دانسته  و لذا زبان فارسی را بر دیگر افراد غیر فارس تحمیل کرده است حال آنکه حداقل در مورد آذربایجانیهای ساکن در مرزهای سیاسی ایران به ضرس قاطع میتوان گفت که در اقلیت نمیباشند.  به طور کلی میتوان گفت ظرفیتهای محدود حقوق ایران برای طرح خواسته های حرکت ملی پاسخگو  نیست. البته لازم به ذکر است ظرفیتهایی از جمله اصل ۱۵ و ۱۹ و ۵۰ قانون اساسی میتواند قسمتی از خواسته های حرکت ملی مناسب باشد.

-آیا برخورد دستگاه قضایی ایران با هویت طلبان آزربایجان جنوبی متناسب با حقوق بشر و یا فراتر از آن حقوق در نظر گرفته شده برای زندانیان سیاسی در چارچوب حقوق بین الملل می باشد؟

به طور کلی در جمهوری اسلامی ایران با افرادی که با حاکمان سیاسی همنوا نیستند برخورد نامناسب قضایی صورت میگیرد. در مورد هویت طلبان آذربایجانی نیز وضع به همین منوال است. هویت طلبان آذربایجانی اکثرا بدون ارتکاب هیچ جرم تعریف شدهای در قوانین ایران دستگیر و محاکمه میشوند.دستگاه قضایی ایران به دلیل فقدان قضات متخصص و بیطرف و نفوذ ارگانهای امنیتی در آن به طور کلی سیاستی سرکوبگرایانه و به دور از عدالت و انصاف را بر علیه هویت طلبان آذربایجانی اتخاذ کرده است. در مورد زندانیان سیاسی آذربایجان نیز این چنین است. حقوق این زندانیان نسبت به دیگر زندانیان محدودتر و ناعادلانه تر در نظر گرفته میشود. به طور کلی میتوان گفت رفتار دستگاه قضایی ایران با فعالین سیاسی و مدنی آذربایجانی در اکثریت مورد خلاف اصول انسانی و حقوق بشر است.

-چرا دستگاه قضایی ایران همواره تلاش می نماید که فعالین حرکت ملی آزربایجان را مجرمانی امنیتی بنمایاد تا فعالینی سیاسی؟

دلیل این امر را میتوان در دو حیطه داخلی و بین المللی بررسی کرد. در بعد داخلی میتوان گفت در قوانین ایران به جرم سیاسی اشاره شده و شیوه رسیدگی و مرجع صالح به رسیدگی با دیگر جرائم متفاوت است. جرائم سیاسی باید در دادگاه کیفری استان و با حضور هیئت منصفه رسیدگی شود و همچنین مجرمین سیاسی دارای حقوق خاصی نسبت به سایر مجرمین میباشند که در صورت رعایت آنان  بیشتر مواقع قضات نمیتوانند به راحتی در حق آنان اجحاف نمایند. به همین دلیل است که قانونگزار ایران در هیچ کجا جرم سیاسی را تعریف نکرده و مقامات ایران چندین بار با طرفندهای مختلف ازمطرح شدن لایحه جرایم سیاسی در مجلس ممانعت به عمل آوردند. به طور کلی در جواب به سوال شما میتوان گفت در بعد داخلی دلیل مجرمین امنیتی خواندن فعالین سیاسی سرکوب بیشتر و آسانتر این فعالین در پوشش مجرمین علیه امنیت است. در بعد خارجی نیز با توجه به وجود اسناد بیشمار بین المللی در راستای تضمین حقوق مجرمین سیاسی می توان گفت حاکمیت ایران برآنست که به جامعه بین المللی نشان دهد که مجرم سیاسی در ایران وجود ندارد چنانچه مقامات ایران در پاسخ خبرنگاران خارجیمبنی بر تضییع حقوق مجرمین و زندانیان سیاسی در ایران اظهار داشته اند که در ایران مجرم و زندانی سیاسی وجود ندارد و آنچه که وجود دارد مجرمینی هستند که علیه امنیت اقدام کردهاند.

-چنان که بیشتر فعالین حرکت ملی آزربایجان آگاه می باشند، جنابعالی در سیر رسیدگی به پرونده ی بسیاری از فعالین حرکت ملی آزربایجان بوده اید، به نظر شما برخورد دستگاه قضایی و امنیتی ایران با فعالین حرکت ملی آزربایجان متناسب با حقوق و قوانین موجود در جمهوری اسلامی ایران می باشد؛ یا حتی این حقوق در نظر گرفته شده برای این فعالین نیز نقض می گردد؟

برخورد با فعالین مدنی آذربایجان در بیشتر مورد بر خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران میباشد مثلا خواست تحصیل به زبان مداری در هیچ یک از قوانین ایران جرم انگاری نشده است و یا اعتراض به وضعیت دریاچه اورمیه بر طبق اصل ۵۰ قانون اساسیا ست و یا برگزاری تجمعات مدنی که در آذربایجان صورت میگیرد موافق اصل ۲۷ قانون اساسی میباشد لکن مقامات امنیتی و قضایی ایران این فعالیتهای قانونی را سرکوب می نمایند.در نحوه دستگیری، در شیوه بازجویی مقامات رسیدگی کننده به پرونده، نحوه برگزاری جلسات و نحوه صدور رای و … موارد خلاف قانون بسیاری میتوان یافت که اشاره به آنها در اینجا باعث اطاله کلام خواهد بود.

-رابطه ی حقوق بشر و فلسفه ی وجودی حرکت ملی آزربایجان را چگونه ارزیابی می کنید؟

وقتی که ما درچگونگی پیدایش حرکت ملی دقت میکنیم و فعالیتهای فعالین این حرکت را مورد بررسی قرار می دهیم متوجه می شویم که غالب مسائلی که حرکت ملی ارائه می کند مسائلی مربوط به حقوق بشر است. حقوق زبانی، حق برخورداری از رسانه های جمعی، حق داشتن تشکلها و اجتماعات فرهنگی و سیاسی، حق زندگی بر پایه آداب و سنن مخصوص به خود،حق برخورداری از رفاه نسبت به استعدادها، حق آزادی عقیده و بیان، حق شراکت در اداره سیاسی خود، حق داشتن محیط زیست سالم ، حق استفاده از منابع طبیعی، حق تعیین سرنوشت و امثالهم همگی از مفاهیم حقوق بشر است. اعتراضات مدنی آذربایجانیها به نقض حقوق مذکور و به طور کلی اعتراض به تبعیض نژادی موجود در ایران و سیاست آسیمیلاسیون در راستا و موافق تمامی اسناد حقوق بشر است. لذا می توان گفت ماهیت حرکت ملی ماهیتی است غالبا بر مبنای مفاهیم حقوق بشر . به عبارتی خواسته های حرکت ملی آذربایجان با مفاهیم حقوق بشر در بسیاری از موارد همپوشانی و اشتراک دارد.

به نظر شما نگاه فعالین حقوق بشر مرکزگرای ایرانی همچون فعالین جنبش سبز، جنبش زنان و جنبش کارگری به زندانیان سیاسی آزربایجان جنوبی و فعالین حرکت ملی آزربایجان چگونه است؟ آیا می توان در نگاه این فعالین نیز رگه هایی از شوونیسم و برتری طلبی را مشاهده نمود؟

مساله ی مهمی که باید بدان اشاره کرد این است که گفتمان حاکم بر جامعه سیاسی ایران خواه ناخواه گفتمانی است غالبا دموکراسی گریز به نظر میرسد این ویژگی در ناخوداگاه بخش قابل توجهی از افراد غیر حاکم نیز نهادینه شده است لذا شاهد آن هستیم که فعالین حقوق بشری که در مسائل ایران فعالیت دارند خلاف اصول حقوق بشر به مسائل آذربایجان بی توجهی معناداری می نمایند. نگاه بیشتر فعالین مرکز گرا با دور شدن از مسیر حقوق بشری بیشتر تحت تأثیر مسائل سیاسی نگاهی با تبعیض نسبت به آذربایجانیها شده است که این نوع از نگاه سلامت دفاع از حقوق بشر را به مخاطره می افکند. البته این امر مطلق نیست زیرا برخی از این فعالین همواره بدون تبعیض مسائل آذربایجان را مد نظر قرار داده اند.

به عنوان آخرین سؤال، فعالین حقوق بشر آزربایجان چگونه می توانند فریاد عدالت خواهی زندانیان سیاسی آزربایجان را هر چه رساتر به گوش نهادهای مدنی جهانی خصوصا نهادهای فعال در زمینه ی حقوق بشر برسانند؟

تشکیل ارگانهای تخصصی حقوق بشر و فعالتهای گروهی در این زمینه مهمترین راهکار برای حمایت از زندانیان سیاسی آذربایجان است. ایجاد کمیته های فعال و متخصص حقوق بشر در گروهها و تشکیلاتهای آذربایجان، تشکیل رسانه های منعکس کننده وضعیت حقوق بشر در آذربایجان میتواند گام مثبتی در این راستا باشد. به نظر بنده فعالین حقوق بشر آذربایجانی باید بدون واسطه با نهادهای مدافع حقوق بشر جهان ارتباط برقرار کرده و صدای آذربایجانیها را به گوش جهانیان برسانند.

در انتها، بار دیگر از جنابعالی جهت اختصاص زمان برای این مصاحبه تشکر می نماییم؛ و امیدواریم که با هرچه بیشتر شدن تبادلات فکری در حرکت ملی آزربایجان شاهد هرچه بیشتر غنی ترشدن این گفتمان گردیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر