به بهانه حکم
محکومیت به زندان استاد موسیقی ۷۲ ساله
آذربایجانی آقای "حسن هرگلی"
مشهور به" حسن آقا آذربایجان" که هم برای بیان صلح و برابری
؛هم برای بیان رنجها و شادی ها؛
تنها سلاحی که دارد شعر و تارش هست؛ و هستی اش از جنس رنجها و شادی و آزادگی
نوع بشر است...وی که در عمر گرانقدر خویش خانه
دل و اندیشهٔ کسی را ویران نکرده
جرمش ساختن شعر و آوازهای آزاد در بطن
استبداد منظّم است...
هنر استاد چیدن
کلمه ها کنار هم برای بیان دردهای فروخفته
و خلق نواهایی است که رنج انسان ؛درد رهایی را؛ بی نیاز از کلمات و با زبان دل فریاد میزنند...
در یک نگاه ساده
به حکم ایشان اوج وحشت استبداد راسیزم را
از فعالیتهای بشردوستانه؛ برابری خواه و تبعیض شکن به وضوح میتوان خواند؛
مواردی که پشت
سر هم به عنوان مستندات محکومیت ردیف شده است: :
شرکت در جلسات
قومی....؟؟؟)
جمعآوری کمکهای
مردمی بدون اخذ مجوّز از مراجع ذیصلاح ...؟؟؟؟
برگزاری کلاسهای
آموزش موسیقی بدون داشتن مجوّز و تدریس به
طور مخفیانه
دیدار دسته جمعی
با زندانیان آزاد شده قومی با هدف تمجید از فعالیتهای آنها در راستای ترویج افکار
تجزیه طلبانه...)
این به اصطلاح مستندات نشان میدهد آپارتاید حکومتی فقط در حوزه
فعالیتهای سیاسی قدرتمند نیست بلکه در فعالیتهای فرهنگی هنری و خیریه نیز بسیار
قدرتمند و حساس است و.
حوزه راسیزم
آنقدر گسترش داده شده است که مسائل هنری؛ فرهنگی؛ آموزشی ؛علایق شخصی و کمکهای
بشر دوستانه و...را هم در بر میگیرد..
انسان دوستی و
احساس مسئولیت در قبال همنوع که در همه جای دنیا تحسین میشود
در این سیستم که ادعای عدالت محوری هم دارد؛عملی مجرمانه محسوب میشود و
مجازات دارد..
وقتی گروههای
مستبد و نژاد پرست در قدرت هستند
و دسترسی به
مکانیزم قدرت یک حکومت را دارند از تمامی ابزارها برای از بین بردن کوچکترین
حرکتهای عدالتخواهانه؛ برابری طلب و بشر دوستانه
استفاده میکنند چرا که منشأ قدرت و
دوام عمر آنها وابسته به تداوم بی عدالتی
وبازتولید تبعیضها و نابرابری ها ی بیشتر است.
مرور این حکم نیز در یک نگاه ساده این واقعیت
تلخ را آشکار میکند که حوزهای نیست که استبداد راسیستی نخواهد و نتواند آن را
کنترل کند.
-مرور مستندات
حکم خواه نا خواه این سوال ها را در ذهن
ایجاد میکند که
-چرا موسیقی بومی یک منطقه یا اصلا موسیقی از هر نوعی باید مخفیانه
تدریس شود؟
-چرا یک استاد موسیقی نمیتواند مجوّز برای آموزش موسیقی سنتی
بومی خود دریافت کند وآموزشگاه موسیقی اش
پلمپ می شود؟
-اصلا چه لزومی دارد که یک استاد موسیقی سنتی بومی (که به قول
مسؤلین فرهنگی حکومت؛ لهو و لعب؟؟ هم نیست)برای آموزش موسیقی به صورت خصوصی
مجوّز دریافت کند؟
تدریس موسیقی
آذربایجان در منطقه آذربایجان چرا در نظر
دادگاه مصداق تبلیغ نظام و تجزیه طلبی است؟-
-اصلا این محکمهها چرا
این قدر احساس خطر میکنند؟
نکند این اتهام
از جنس همان اتهامی است که شعر خوانی یک کودک به زبان مادریش را شبیه
عمل تروریستی میخواند؟؟؟.
و مورد دیگر با
توجه به مستندات همین حکم
آیا کمک به
زلزله زدهها و خّیر بودن جرم است؟
در موقع بحرانی
مثل زلزله وحشتناک آذربایجان که مسؤلین محترم مشغول کاغذ بازی های اداری ومسئول
بازی در تریبونها بودند اگر خیرین و فعالین مدنی اجتماعی و خود مردم نبودند که زلزله زدهها در دامن بلا رها
میشدند.
-اگر در زلزله ورزقان دولت و مدیران بحران کار خود را به موقع
انجام میدادند چه نیازی به بسیج خودجوش
مردم و فعالیت گسترده فعالین مدنی -اجتماعی
بود؟آیا مداخله گسترده مردم و خیرین و
فعالین مدنی در عمل کمک رسانی نشان از ناکار آمدی زیاد مسئولین رسمی نبود؟
-چراوچگونه کمک به زلزله زدههای بی پناه زیر آور مانده و رها شده
به حال خویش امنیت نظام را به خطر میاندازد؟
زلزله آذربایجان
همانقدر که از فقر فراموش شده و مخفی
شده مناطق دور از مرکز پرده برداشت به
همان اندازه بی مسئولیتی و بیتفاوتی
مسؤلین رسمی در
برابر مردم و انسانیت را نیز به نمایش گذاشت.
-چرا کسانیکه در ساعات اول بعد از زلزله برای
نجات روستاییان زیر آوار مانده به مناطق زلزله زده رفتند محاکمه و مجازات
میشوند اما مدیریت بحرانی که تا۲۴ ساعت هیچ اکیپ متخصص دولتی برای نجات زیر
آور ماندهها نفرستاده بود محاکمه نمیشود؟
-اشخاصی را که
با جمع آوری کمک برای بلازده ها کنار مردمشان بودند برای آنها خانه و نانوایی
و...ساختند محاکمه و مجازات می شوند ولی
هیچ دادگاهی نمی پرسد چرا عزای عمومی رسمی اعلام نشد؟ چرا مقامات رسمی جند روز بعد از اعلام تسلیت مسئولین کشورهای خارجی تسلیت
گفتند؟ چرا رسانه های دولتی شب زلزله
خبررسانی وسیع نکردند ؟
"خنده
بازارشان" برای چه بود و چرا هیچ کدام از این بی مسئولیتی ها و بی تفاوتیها
محاکمه ومجازات نمیشوند؟ در مقابل انسانیت اگر خود را مسئول نمیدانید که هیچ
؛حداقل در برابر شغل سازمانی و مقام رسمی خود جواب پس دهید...
محکمههایی که
به جای خدمت به عدالت وکمک به حل مشکلات مردم
مشغول خوش خدمتی به قدرتند . با گذشت نزدیک یکسال از زلزله و وضع نابسامان
این مناطق به جای پرسش و مسئولیت خواهی از مسؤلین رسمی دارند برای فعالین خّیر
و فعالین حقوق بشر مجازات و جریمه تعیین
میکنند.
برای نجات بدنهای نیمه جان زیر آوارها و کمک به
زلزله زده های بی سرپناه در یخبندان و سرما
ماهها بعد از زلزله از چه کسانی
باید اجازه گرفته میشد؟..
این چگونه نظم و
نظامی است که این گونه علیهش تبلیغ میشود؟
آنچه که مدارک
محکمه ها نشان میدهد این است که مبلغین
علیه این سیستم فقط سیاسیها نیستند
فعالین؛ فرهنگی هنری؛ خییرین ؛شاعران؛ موسیقی چیها؛ همه را مبلغین علیه
خود میدانند و محکومشان میکنند.
حالا بماند بقیه
مستندات که دیگر دور هم نشستنها و گفتگوهای و روابط مردم با هم را چرا جلسه های
قومی و تجزیه طلبانه میخوانید...بفرمایید موضوع صحبتها در خانه ها ؛مهمانی ها؛
دیدار های دوستانه و کلا سلام علیکها را
هم شما تعیین بکنید .نکند برای صحبت ها و دیدارها در زندگی روزمره هم باید اجازه
گرفت وگرنه مجازات دارد؟.
به جای روبرو شدن با واقعیت های اجتماعی و وضع
قوانین منصفانه برای تامین حقوق برابر شهروندی فارغ از تمام تعلقات و به جای ارزش گذاشتن به فعالیتهای بشر دوستانه
؛دایره جرائم امنیتی روز به روز گسترده تر میشود
وزندان ها پر میشود از ژورنالیست ها؛ خیرین؛ فعالین فرهنگی هنری و فعالین
مدنی تا امنیت استبداد راسیستی تامین و تضمین گردد.
حسن آقا
آذربایجان" پدر آزاددل تبریز" که در عمر گرانقدر بیش از هفتاد سالش به
عشق موسیقی و رهایی انسان زیسته و مسئولیت اجتماعی خویش را در قبال اعتباری که از
دلهای مردم گرفته در بحران زلزله ایفا نموده است در جمع آوری کمکهای مردمی؛
سازماندهی کمکها ؛ساختن نانوایی ها و بنا ها با کمک خود مردم همراه با بسیاری دیگر
از فعالین مدنی دیگر حق بزرگی به گردن انسانیت دارند...حالا" پدر آزاد دل
تبریز" در هفتادو دو سالگی به شش ماه زندان محکوم شده که چرا تکه ای از
دردهای همین مردم است...و این فقط حسن آقا نیست که دارد مجازات میشود همه فعالین
مدنی دارند مجازات میشوند که چرا مردم بلا زده
در وحشت زلزله و بی پناهی و سوز سرمای زمستان را با رنج و درد خود تنها رها
نکردید ...این مجازات فقط مجازات یک استاد موسیقی؛ یک خیر هفتادو دو ساله نیست
مجازات فقرو فلاکتی است که زلزله از تنهایی و بی پنا هی اش پرده برداشت.
دستهای پینه بسته کشاورزان ؛کارگران؛ کودکان بی
سرپرست مانده ؛ سفره های بی نان؛ خانه های بی سقف در سوز سرمای زمستان است که دارد
مجازات میشود...این رنج اسارت انسان در دستان قدرت مستبد است که دارد مجازات
میشود... مجازات مظلومیت مردمی است که وقتی
میان بلای زلزله و فقروسرمای زمستان ماهها بعد از زلزله و عدالت ویران؛
گرفتار بودند جز "خود" کسی را
نداشتند....
مهسا مهدیلی
آنکارا
2013/7/26
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر