۱۳۹۰ دی ۲۷, سه‌شنبه

ایدیولوژی مردسالاری و زنان آذربایجان ــ سویل سلیمانی

ساوالان پورت : ایران نیز جزو این  کشورها است که در تمامی قوانین موجود جامعه حقوق زنان نادیده گرفته میشود و برای همه این قوانین تبعیض آمیز توجیه دینی ارائه می گردد تا که  فعالان در این زمینه را عملا در تنگنا قرار داده و با نام مقابله با دین مانع فعالیت آنها شوند.

ایران در سال ۲۰۰۹ از نظر شاخص تبعیض جنسیتی در گزارش مجمع اقتصادی در میان ۱۳۴ کشور جهان در ردیف ۱۲۸ قرار گرفت. این مسئله به خودی خود نمایانگر وجود تبعیضات جنسیتی که از طرف سازمان های حقوق بشری هم پذیرفته شده، در جامعه ایران است.

برای بررسی مسئله زنان در شرق باید به سه فاکتور اساسی دقت بیشتری مبذول داشت :

۱- قوانین حاکم بر جامعه که از طرف دولت تبیین میشود

۲- ایدولوژی هایی که از طریق دین و مذهب بر مردم حاکم است

۳- عرف های موجود در جامعه که نفوذ برخی از آنها از قوانین و مذهب نیز بسیار بیشتر هستند

 جامعه آذربایجان(ایران) نیز با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی از تمامی این فاکتورها و قوانین استثنا نیست. فقط  در مقایسه با سایر نقاط ایران تاثیر برخی از این گزینه ها  کمتر یا بالعکس بیشتر است.

در حکومت تئوکراتیک ایران هم اکنون از طرف دولت قوانین شرعی بعنوان فاکتور نخست  در آذربایجان به شدت مورد اجرا گذاشته می شود. بعد از برقراری جمهوری اسلامی که در نتیجه آن اسلام سیاسی پا به عرصه حیات گذاشت، در جامعه قوانین مدنی رژیم سابق تعطیل و جای آن را قوانین شرعی گرفت. طبیعی است که در چنین شرایطی طبق سنت اسلامی زنان در قوانین جامعه افراد درجه دو شناخته شدند. از این تاریخ به بعد مجددا طبق قوانین مدنی جامعه، زنان حقوق برابر با مردان را از دست دادند. از اولین حرکت ها  بعد از تیر ماه سال ١٣٦٠ مسئله حجاب بود که بر همه زنان تحمیل شد. سپس فرمان عدم استخدام زنان بی حجاب در شرکتها و مؤسسات خصوصی صادر شد.  همچنین با تصویب قوانین منع انتخاب پوشش، حجاب اجباری، لغو قانون حمایت خانواده، منع حضانت از فرزندان برای مادر و سایر قوانین تبعیض جنسیتی، جامعه از نظر قانون مدنی وارد فازی به مراتب ارتجاعی شد. آپارتاید جنسی کاملا در اتوبوسها، رستورانها، سینماها، سالنهای ورزشی، ادارات، دانشگاها، سواحل دریاها، استخرها، بهداشت و درمان اعمال شد. گشتهای ویژه کنترل حجاب و ظاهر اسلامی زنان و گروههای باند سیاهی با چاقو، اسیدپاشی اجرای این قوانین را تضمین کردند.

همچنین ایدئولوژی های حاکم از طریق مذهب و سنتهای دینی بر جامعه بعد از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی در ایران شدت بیشتری یافت. شعارهای به مراتب ارتجاعی ” خواهر سیاهی چادر تو بیش از سرخی خون من دشمن را می لرزاند”  و یا “روسر یا توسری” که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در تظاهرات  خیابانی مردم داده میشد و یا از طرف خود زنان تغییر رنگ لباسها ( اکثرا رنگهای لباس ها مشکی شد) گویای این واقعیت است.

سومین فاکتورفرهنگ مردسالار موجود درعرفهای جامعه ما است که به شدت بر افکار مردان و زنان حاکم می باشد. این فرهنگ که در جامعه ما  به صورت عرف در آمده و امروزه رنگ دینی نیز بخود گرفته، بصورت های متفاوتی در جامعه نمود پیدا میکند. این  ایدولوژی از گذشته ای بسیار دور تا به امروز در تمامی مناسبات اجتماعی و خصوصی ما رخنه کرده و حتی بعد از روی کار آمدن جمهوری اسلامی با کمک این سنت گرایان دینی به این مسئله دامن زده شده و عملا به ترویج آن در جامعه نیز پرداخته می شود.عرف یا فرهنگ مرد سالاری در جامعه ما زن را جزو دارایی مرد به حساب می آورد و دست مرد را در هر گونه رفتار و برخورد با زن آزاد می گذارد. بنابرین کمتر کسی بخود اجازه میدهد تا در این حریم به اصطلاح خصوصی دخالت کند. از پیامدهای این طرز تفکر رواج خشونت علیه زنان است. برای بسیاری از ما اتفاق افتاده است که دعوای زن و شوهر را خصوصی بدانیم و بخودمان اجازه دخالت ندهیم، حتی در مواردی شاهد ضرب و شتم زن از طرف مرد (شوهر، پدر و برادر) بوده و بی تفاوت از کنار آن رد بشویم، چون موضوع  را کاملا شخصی دانسته و حتی به مرد حق می دهیم. ریشه این معضل اجتمایی در فرهنگ مرد سالاری است که از بدو تولد با آن پرورش یافته ایم. از نتایج این عرفها قتل های ناموسی است که در جامعه ما به به وفور دیده میشود. احساس قیومیت و نگرش تمامیت خواهی، به ویژه کنترل بر بدن زنان یکی از کهن ترین اصول جامعه مرد سالاری است. این نگرش ریشه در کلمه ای به نام “ناموس” دارد که به مردان احساس مالکیت بر زن را می دهد و با نام نامحسوس دفاع از ناموس حتی به خود اجازه قتل وی  را نیز می دهد. تظاهر آشکار این مسائل بیشتر در جامعه به راحتی قابل مشاهده است، اما روی پنهان آن به نگرش خود زنان که طی سالهای طولانی از طریق مناسبات مردسالاری  در اجتماع به آنها تحمیل شده و بنوعی به عادت و طرز تفکر در آمده، بر می گردد. بسیاری از زنان ما در ذهن خویش برتری مردان را پذیرفته اند و این خود به یک معضل اجتماعی تبدیل شده است. یعنی زن می پذیرد که هم از نظر ذهنی و هم از لحاظ جسمی از مرد ضعیف تر است و مرد صاحب اوست و حکمرانی مردان را به راحتی می پذیرد و این حق را به او میدهد. زن چهل سال پیش جامعه ما بر این تصور بود که سرپیچی از فرامین شوهر از گناهان کبیره به شمار می آید. وی اگر از شوهر تبعیت نکند به عذاب خداوندی دچار خواهد شد. زن آن دوران همیشه به این می اندیشید که بایستی در خدمت شوهرش باشد و کاری نکند که مرد از وی آزرده خاطر گردد. یعنی زن بعنوان برده، نه شریک زندگی شوهرش است. این بنوعی به نگرش غالب جامعه درآمده بود. مثلا بین مردم رایج بود که “عروس جاروی خانه است” هر جا که خواستید می توانید بگذارید. یا اغلب مادر شوهرها بلای جان عروس می شدند. آنها  خود بعنوان زن نه اینکه مدافع حقوق جنسیتی خود نبودند، بلکه وکیل مدافع پسرانشان نیز بودند. دختر در جامعه آن روزی حق انتخاب شوهر را نداشت، حتی اگر دختری پسری را دوست می داشت و بدون اجازه خانواده، یعنی بدون اجازه پدر با آن پسر فرار میکرد، با اینکه بطور رسمی ازدواج می کردند، باز دختر سالها مورد مزمت و تنفر خانواده قرار می گرفت. امروزه در بعضی خانواده ها هنوز هم این قبیل مسائل وجود دارد. در این نوع جوامع عرف موجود در اجتماع برای زن خارج از اراده وی زیستن را تحمیل می کند. در چنین جامعه ای به زن به چشم تحقیر می نگرد و زن را بعنوان اشیای زیبا که فقط به مرد تعلق دارد قبول میکند و زن به عنوان شریک جنسی‌ مرد، که ساز و کار تولید مثل و اسباب زحمت آشپزخانه پذیرفته میشود.

 هم اکنون در جامعه آذربایجانی ما زنان  و دختران با آغاز قرن بیست و یک به علت انقلاب اینفورماتیک و تکنولوژی که موجب هر چه بیشتری آگاهی آنها شده است، در این نوع نگرش ( پذیرش مرد سالاری) خود تجدید نظرکرده و بعنوان نصف جامعه جهت بر پائی حقوقشان مبارزه را شدت بخشیده اند.

قادینلار

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر