۱۳۹۰ بهمن ۲۸, جمعه

عدم آموزش به زبان مادري و عواقب آن

ساوالان پورت : آموزش و پرورش و به طور كلي تعليم و تربيت از دغدغه هاي هر كشور محسوب مي شود. چرا كه پيشرفت و تعالي و يا پس رفت و نزول يك كشور از لحاظ اقتصادي، سياسي و فرهنگي و غيره در گرو چگونگي آموزش و پرورش آن كشور است.

نگاهي گذرا به تاريخ نشان مي دهد كه آموزش و پرورش و تعليم و تربيت در گذشته­هاي دور تنها براي عده خاص و طبقه خاصي از جامعه مقدور بود و بسياري از مردم خصوصا آنهايي كه از وضعيت اقتصادي مناسبي برخوردار نبودند از تعليم و تربيت محروم بودند. با پيشرفت علوم و گسترش آگاهي مردم و جوامع «تعليم و تربيت براي همه» تبديل به شعار جهاني شد.



در اين بين آموزش به زبان مادري از سوي برخي از انديشمندان مورد توجه قرار گرفت. يوهان آموس كومنيوس كه به عنوان پدر آموزش و پرورش نوين در دنيا شناخته شده است، در نيمه دوم قرن 17 اصولي را براي آموزش و پرورش و يادگيري عنوان كرد كه آموزش و پرورش امروزي در دنيا از آن تبعيت مي كند. وي اعتقاد داشت كه كودكان را بايستي با شناخت و بينش اجسام آشنا كرد. يعني معاني مستقيم اشيا و اجسام را به كودكان آموخت و در اين مسير همواره بر ضرورت استفاده از زبان مادري تاكيد مي كرد. وي اعتقاد داشت كه آموزش تا سن 12 سالگي بايستي فقط و فقط به زبان مادري باشد و از اين سن به بعد است كه آموزش به زبان هاي ديگر مي تواند در برنامه آموزشي فراگيران قرار گيرد و آموزش زبان هاي ديگر نه از روي دستور زبان بلكه از طريق خواندن متون انجام گيرد. كومنيوس بر استفاده از عكس و تصوير در آموزش زبان تاكيد مي­كرد. بدين ترتيب كه ابتدا كودك با مفهومي كه با آن آشنا است ارتباط برقرار مي كند و سپس طريقه نوشتاري آن مفهوم را به آن پيوند مي دهد و آن مطلب را درك مي كند.



در داخل كشور نيز ميرزا حسن رشديه كه اهل آذربايجان و متولد تبريز بوده و بنيانگذار آموزش و پروش به سبك نوين در كشور است، با ايجاد مدارس با سبك جديد پايه آموزش و پرورش نوين در كشور را گذاشت. وي كه از سوي مقامات دولتي و حكومتي زمان خود شديدا تحت فشار بود در اكثر نقاط كشور اقدام به تاسيس مدارسي كرده بود. در آموزش او نيز زبان مادري در درجه بالايي از اهميت قرار داشت. وي كه در تدريس زبان تركي در آذربايجان كتابي تحت عنوان «وطن ديلي» را نيز آماده كرده بود و اين كتاب تا مدت ها در منطقه قفقاز به عنوان كتاب آموزش زبان تركي مورد استفاده قرار مي گرفت، از اصولي پيشرفته در آموزش استفاده مي­كرد. هر چند كه مدارس تاسيس شده به دست وي پس از مدت كوتاهي به دست عوامل دولتي ويران مي گشتند.



حال نگاهي به آموزش و پرورش امروزه كشور مي اندازيم. اصول آموزشي مختلفي ذكر شد اما متاسفانه در مورد كودكان دو زبانه در كشور ما كه بيش از 53 درصد كودكان كشور را تشكيل مي دهند، بسياري از اين اصول آموزشي كه در كل دنيا كاملا بديهي به نظر مي­رسند مورد توجه قرار نمي گيرند و متاسفانه تنها در مورد كودكان فارس­زبان كشور اجرا مي شود. ابتدا مختصرا با مفهوم دوزبانه بودن آشنا شويم. در يك نوع طبقه بندي دوزبانه بودن را به دو دسته طبيعي (برابر) و آموزشي (نابرابر) تقسيم بندي مي­كنند. در دو زبانگي برابر فرد از آغاز تولد در يك خانواده و جامعه دو زبانه زندگي مي كند و در هر دو زبان هم شفاها و هم كتبا قادر به برقراري ارتباط است. در دو زبانگي نابرابر آموزشي فرد پس از يادگيري زبان مادري به صورت شفاهي به دلايل آموزشي يا فرهنگي با يك زبان ديگر تماس مي يابد و دو زبانه مي شود. دو زبانگي موجود در كشور از اين نوع دو زبانگي است. همانطور كه در مطالب فوق نيز اشاره شد آموزش در مدرسه تا سن 12 سالگي فقط و فقط بايستي به زبان مادري باشد و بعد از اين سن بايستي زبان­هاي ديگر در برنامه آموزشي فراگيران قرار گيرد. چرا كه طبق نظريه روانشناسان و زبانشناسان دوازده سال اول زندگي هر شخص از لحاظ فراگيري زبان دوران تطبيق محسوب مي شود و بعد از آن دوران يادگيري. يعني در دوازده سال اول زندگي شخص ضمن فراگيري زبان، با زبان فراگرفته شده خود را ببه محيط اطراف تطبيق مي دهد و سيستم فكري اش شكل مي گيرد. زماني اين نظام فكري و تطبقي تكميل مي شود كه سوادآموزي شخص به زبان مادري تكميل گردد، يعني علاوه بر فراگيري كامل تكلم به زبان مادري ، خواندن و نوشتن به زبان مادري را نيز ياد بگيرد. در كشور كودكان فارس زبان تا سن 12 سالگي فقط و فقط به زبان مادري خود آموزش مي بيينند و از اين سن به بعد است كه آموزش زبان عربي و انگليسي در برنامه درسي­شان گنجانده مي شود، اما در مناطق دوزبانه كشور وضع بسيار متفاوت و آشفته است. يك كودك شش ساله غير فارس از همان اولين روز تحصيل بايستي با زباني غير از زبان مادري خود تحت تعليم قرار بگيرد. بعنوان مثال يك كودك ترك كه كوچكترين آشنايي با زبان فارسي ندارد و تنها به زبان مادري خود با طبيعت و اطرافيان ارتباط برقرار مي كند، از همان روز اول مدرسه بايستي با زباني غير از زبان مادري خود، يعني زبان فارسي آموزش ببيند. كليه اصول و قواعد ديگري كه در مورد آموزش در سالهاي ابتدايي مدرسه بود نظير استفاده از عكس و تصوير و … براي تداعي مفاهيم انتزاعي، تنها در مورد كودكان فارس زبان كاربرد دارد و مفيد واقع مي شود. چون اين اصول براي آموزش به زبان مادري فرد پيش­بيني و طراحي شده­اند. يك كودك فارس زبان با ديدن تصوير آب مفهوم آب در ذهنش تداعي مي شود و هنگامي كه كلمه آب را نيز در كنار آن مي بيند با اين مفاهيم ارتباط برقرار كرده و مطلب را درك مي كند. اما در مورد كودكان غير فارس زبان وضع متفاوت و بسيار دشوار است. چرا كه به عنوان مثال همان كلمه آب را كه به تصوير مربوط به (سو) نسبت مي دهند براي كودك ترك تازگي دارد و با دانسته­ها و معلومات قبلي او مغايرت دارد، چه برسد به صورت نوشتاري كلمه كه خود سبب بروز مشكلات بعدي مي گردد.



اين سيستم نادرست آموزشي كه ساليان دراز است در برنامه­ آموزش و پرورش كشور قرار گرفته است باعث دلسردي دانش آموزان مناطق دوزبانه از تحصيل و درس و مدرسه مي شود. عمق فاجعه زماني مشخص مي شود كه نيم نگاهي به آمار افت تحصيلي و ترك تحصيل در مناطق دو زبانه كشور بيندازيم. به گفته مدير كل دفتر آموزش و پرورش دوره ابتدائي و كارشناسان اين دفتر، دو زبانه بودن دانش آموزان در بدو ورود به مدرسه مهمترين علت افت تحصيلي و در نتيجه عامل ترك تحصيل آنهاست. به كار بردن اين اصول غيرعلمي در آموزش و پرورش مناطق دوزبانه باعث مي شود كه بسياري از فرزندان اين مناطق كه هركدام مي توانستند روزي گرهي از مشكلات مردم باز كنند، به دامان اعتياد و ساير بزهكاري هاي اجتماعي كشيده شوند. نتايج برخي از تحقيقات نشان مي دهد كه كودكي كه زبان مادري خود را فرا نگرفته و ساخت هاي زبان در ذهن او استحكام نيافته شرايط مساعدي براي يادگيري زبان دوم نخواهد داشت. و اگر به اين كودك زبان دومي غير از زبان مادري ياد بدهيم باعث ايجاد اختلال در گويايي و هم در ريختن فكر كودك خواهد شد. مخصوصا اگر زبان دومي كه ياد مي گيرد از لحاظ دستوري كاملا متفاوت با زبان مادري اش باشد. مثل زبان فارسي و زبان تركي كه يكي هند و اروپايي و ديگري التصاقي است. علاوه بر مشكلات ياد شده مشكلات فراوان ديگري نيز پديد مي آيد كه پرداختن به آن­ها در اين مجال نمي گنجد.



نكته­اي كه بايستي مد نظر قرار داد اين است كه اين وضعيت تا زماني كه متاسفانه تفكر كليشه­اي «احياي زبان مادري» يعني تجزيه طلبي در افكار بسياري لانه كرده است ادامه خواهد داشت و معلوم نيست چه زماني كارشناسان آموزش و پرورش كشور از اغماض و چشم بستن بر عواقب وخيم عدم آموزش به زبان مادري كودكان دوزبانه كشور دست بر مي دارند و چشم به حقايق تلخ مسائل آموزشي مناطق دو زبانه كشور مي گشايند و به اين اصل تن مي دهند كه آموزش به زبان مادري حق همه مردم دنياست.
منبع : تبریز سسی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر