۱۳۹۰ اسفند ۱۹, جمعه

برای مبارز نستوه آقای ابراهیم دشتی ــ قاراداغ

ساوالان پورت : شب اول که وارد اتاق زندان شدم ، سخت بیمناک بودم . خود را بیچاره و زبون میپنداشتم . از زندگانی و آینده مایوس بودم . شب را بی خوابی به سر میبردم .
بامداد ، از روشنی کوچکی که از بالا به دیوار میتابید، استفاده نموده،خود را به خواندن خطوط و یادگارهایی که زندانیان معمولا به دیوارهای زندان می نویسند مشغول میکردم.اتفاقا روزی میان صدها یادگار بی سر و ته ،جملات زیر نظر مرا جلب نمود : (( من زندانی سیاسی هستم . افتخار میکنم که مرا در این سیاهچال انداخنه اند . من چرا باید مایوس باشم و تو ای مرد سیاسی که به اینجا راهت می افتد ، تو هم نباید مایوس شوی . تو بزرگی . دولت با توقیف تو به ضعف و ناتوانی خود اعتراف کرده است . او از تو ترسیده و از ترس خود تورا به اینجا کشیده است . تو هم مانند من افتخار بکن و امید وار باش.))
از خاطرات رهبر حکومت مللی آزربایجان در زندان رژیم پهلوی
منبع :تبریز سسی 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر