ساوالان پورت : -"آذربايجان غربي" و "آذربايجان شرقي" نام دو واحد اداري در كشور ايران اند، حال آنكه آزربايجان ديگري نيز وجود دارد كه در ادبيات مربوط به مسائل چندمليتي و پلوراليسم فرهنگي-زباني و فدراليسم و غيره به كرات با آن مواجه ميشويم.
اين آزربايجان همان "آزربايجان اتنيك" مي باشد كه عبارت است از منطقه ترك نشين پيوسته شمال غرب كشور و يا وطن خلق ترك ساكن در آن سرزمين.
-مقصد از آزربايجان در ايران صرفا دو استان با نام آزربايجان نيست. بلكه "آزربايجان سرزميني در محدوده جغرافيايي كشور ايران است كه از نظر تاريخي مسكن "اقوام ترك" بوده و اكنون نيز اكثريت ساكنين آنرا "ملت ترك" تشكيل ميدهد. اين سرزمين شامل كليه مناطق ترك نشين استانهاي سيزدهگانه آزربايجان شرقي، آزربايجان غربي، اردبيل، زنجان، قزوين، همدان، مركزي، تهران، البرز، گيلان، قم، كردستان و كرمانشاهان ميباشد."
-واژه "قوم" مرحله اي بدوي و ابتدايي از رشد و تكامل گروههاي انساني در روند ملت شوندگي و قبل از تبديل شدن آنها به "ملت" داراي حق تعيين سرنوشت خود و حق اداره امور خود در قالب دولتي ملي است. با اين وصف در شرايط ايران "قوم" مي تواند در مورد گروههاي تاريخي و ابتدايي و اسطوره اي و افسانه اي بكار رود، اما نه در مورد گروههاي ملي و شرايط امروزي. دليلي براي محكوم كردن گروههاي ملي ساكن در ايران به گذشته و بدويت و افسانه-اسطوره ها وجود ندارد.
-ما در ايران چيزي به اسم "قوم آزربايجاني" نداريم، "ملت ترك" داريم كه قريب به هشتاد در صد آن در ناحيه شمال غرب ايران كه آزربايجان اتنيك ناميده مي شود ساكن است. اين بخش از خلق ترك به همراه ساكنين غير ترك آزربايجان اتنيك، همه به يك درجه آزربايجاني به معني منسوبين به جغرافياي آزربايجان اتنيك اند.
-همانگونه كه الفباي عربي اصلاح شده براي زبانهاي فارسي، كردي و يا اردو به ترتيب "الفباي فارسي"، "الفباي كردي" و يا "الفباي اردو" ناميده ميشوند، الفباي عربي اصلاح شده براي زبان تركي هم "الفباي تركي" است و بايد بدين شكل ناميده شود و نه به شكل "الفباي فارسي-عربي".
-تركها با اجتناب از نگارش اين نام به فرم رايج آذربايجان در زبان فارسي و با حروف خاص فارسي، هويت پارسي مورد ادعائي آزربايجان و ديدگاه دولتي رسمي در باره آن را نفي مي كنند. آنها كلمه "آزربايجان " را به عنوان ابزار و سمبولي براي مقاومت منفي بر عليه سياستهاي انكار و امحا و ترک ستیزی حاکم بر دولت ايران و اعتراض و مقاومت مدنی در مقابل تحریف تاریخ، زبان و فرهنگ ترکی و هويت تراشيهاي استعماري بكار مي برند. تركان و آزربايجانيان با سنت شكني و تصميم گرفتن مستقلانه از املاء و جامعه فارسي و دولت ايران در باره نحوه نگارش نام سرزمين خود آزربايجان، در تاريخ معاصر، عملا و به طور سمبليك اولين گام را در راه استفاده از حق تعيين سرنوشت خود بر مي دارند.
---------------------------------------
عليرضا اصغرزاده يك قرن پس از كسروي باز نغمه متحجرانه تغيير نام و هويت ملي خلق "ترك" را به "آزري" ساز كرده، نيم قرن پس از مرگ استالينيزم به دفاع از سياستهاي نژادپرستانه ان بر عليه خلق ترك و گروههاي ملي غير ترك ساكن در آزربايجان -با تغيير نام و هويت خلق ترك و زبان تركي به هويت و زبان "آزربايجاني"- پرداخته، با سائقه هاي قوميتگرايانه افراطي به تبليغ ريشه تراشي تركي براي كلمات آزري و آزربايجاني دست زده، منكر تعلق همه مناطق ترك نشين شمال غرب ايران از جمله مناطق ترك نشين استان تهران به آزربايجان شده، بخشي از خلق ترك ساكن در وطن و كاشانه آباء و اجدادي خود را "دياسپورا" ناميده و نتيجتا حق تعيين سرنوشت و حق اداره امور خود خلق ترك ساكن در شمال غرب ايران را در قالب يك دولت واحد ملي منكر گرديده است. او همچنين نظراتي ارتجاعي مانند اسلامي-مقدس و سمبول هويت ملي بودن خط عربي؛ ايضا در دفاع از الفبا و املاي فارسي نادرست بودن فرم تركي "آزربايجان" و درست بودن فرم فارسي-عربي "آذربايجان" و ... را مدعي شده است.
سالها پيش نيز يكي ديگر از پان ايرانيستهاي خجالتي در نوشته اي، ادعاهائي كمابيش مشابه ديدگاههاي مذكور اصغرزاده را – هرچند در فرمتي بسيار معقولتر و مدني تر- مطرح كرده بود. سطور نوشته شده زير در آن زمان، پاسخي بود به برخي از اين ادعاهاي ضد تركي و ضد آزربايجاني. در زير يكبار ديگر آنرا –با ويرايشي مختصر - منتشر مي كنم.
در نقد نوشته "تركي، آذري، آذربايجاني" از مرتضي نگاهي
در سايت گويا نوشته اي از روزنامه نگار ايراني مرتضي نگاهي بنام "تركي، آذري، آذربايجاني و ...." درج شده است. لازم ديدم چند سطري در باره نوشته ايشان بنويسم. هرچند كلا با آب و هواي عمومي نوشته ايشان موافق ام و لزومي به تكرار مواردي كه با ايشان همفكر هستم و عمده نوشته ايشان را تشكيل ميدهند نمي بينم، به موارد اندكي كه با ا يشان موافق نيستم ميپردازم:
١- آزربايجان كجاست- مرتضي نگاهي نوشته است: "آذربايجان نام سه استان است در ايران و يك كشور در شمال ايران."
اين ادعا و تثبيت دقيق نيست. زيرا در ايران آزربايجان نام سه استان نيست و نام دو استان است. در واقع نام دو استان مورد نظر هم "آذربايجان" نيست و "آذربايجان غربي" و "آذربايجان شرقي" است. علاوه بر آن به نظر مي رسد كه مرتضي نگاهي دقت كافي به فرق بين نام "واحدهاي اداري" در تقسيمات سياسي و اداري كشور، با نام "واحدهاي ملي" و به قول وي "قومي" نكرده است. "آذربايجان غربي" و "آذربايجان شرقي" نام دو واحد اداري در كشور ايران اند، حال آنكه آزربايجان ديگري نيز وجود دارد كه در ادبيات مربوط به مسائل چندمليتي و پلوراليسم فرهنگي-زباني و فدراليسم و غيره به كرات با آن مواجه ميشويم. اين آزربايجان همان "آزربايجان اتنيك" و به اصطلاح وي "قومي" است كه عبارت از منطقه ترك نشين پيوسته شمال غرب كشور و يا وطن خلق ترك ساكن در آن سرزمين مي باشد. در شرايط فعلي حدود و ثغور دو استان با نام آزربايجان، با حدود و ثغور آزربايجان اتنيك مطلقا يكي نيست.
كساني كه مسائل گروههاي ملي ساكن در ايران را از نزديك تعقيب ميكنند ميدانند كه تقريبا در ميان اكثريت روشنفكران و نخبگان سياسي و فرهنگي گروههاي ملي ساكن در ايران بويژه تركها، كردها، عربها، تركمنها و بلوچها اجماعي كلي وجود دارد كه يكي از عمده ترين مشكلات كشور ايران، عدم انطباق تقسيمات كشوري با حدود مناطق ملي-زباني آن است. احتياج به ذكر نيست كه تغيير تقسيمات كشوري-استاني و گزينش نام براي واحدهاي اداري، امري در حيطه قدرت و صلاحيت دولت ايران است كه بنابر ملاحظات گوناگوني انجام ميپذيرد. همانگونه كه اخيرا استان اردبيل از استان آذربايجان شرقي جدا شده و نام آزربايجان از آن انداخته شد، فردا هم ممكن است كه نام آزربايجان ويا كردستان بنا به مصالحي كلا از نام استانهاي كشور حذف شود. در اين حالت طبق منطق مرتضي نگاهي ميبايست گفت كه در ايران آزربايجان ويا كردستان وجود ندارد. البته اين ادعا در آنصورت و فقط به اين معني درست خواهد بود كه گفته شود استان و واحد اداري اي به نام آزربايجان ويا كردستان وجود نخواهد داشت. ولي چه در تقسيمات كشوري استان و واحد اداري اي بنام آزربايجان ويا كردستان موجود باشد و چه نباشد، تا مدتي كه تركها در شمال غرب ايران و كردها در غرب ايران ساكن اند و از صحنه تاريخ به طور طبيعي و يا جبر دولتي و در نتيجه سياستهاي فارسسازي حذف نشده اند، آزربايجان و كردستان نيز وجود خواهند داشت. و البته كه اين آزربايجان و كردستان همان آزربايجان اتنيك و كردستان اتنيك اند يعني موطن به ترتيب ملل ترك و كرد.
منطق اينكه در حاليكه واحدي اداري-سياسي بنام كردستان در تركيه موجود نيست، اما همه جا از كردستان تركيه صحبت ميشود نيز همين است. در اينجا منظور نه كردستان در تقسيمات اداري و سياسي (مانند آنچه نگاهي مد نظر دارد)، بلكه تركيب زباني و ملي مردم تركيه و كردستان اتنيك يعني موطن خلق كرد است. هنگامي كه كردهاي ايران از "كردستان ايران" صحبت مي كنند نيز البته مقصودشان تنها استان موسوم به كردستان در تقسيمات اداري كشور نمي باشد. منظور از كردستان ايران، منطقه كردنشين پيوسته در غرب كشور است، حال گيرم اين منطقه كردنشين در تقسيمات اداري و سياسي كشور به شكل يك واحد اداري با نام كردستان موجود باشد و يا در ميان چهار واحد اداري به نامهاي استان آذربايجان غربي، كردستان، كرمانشاهان و ايلام پخش و تجزيه شده باشد.
شايد دليل اينكه مرتضي نگاهي آزربايجان را مركب از سه استان دانسته اين باشد كه وي مسئله جداسازي اخير استان اردبيل را كه شاهد بوده مد نظر داشته است. البته هستند هموطنان مسن تر از مرتضي نگاهي كه جدا ساختن استانهاي زنجان و قزوين از آزربايجان را نيز به خاطر دارند. هر چند كه فكر نمي كنم امروزه روز كساني كه شاهد جداسازي مناطق ترك نشين استانهاي همدان و مركزي و تهران و غيره از آزربايجان بوده اند، در قيد حيات باشند. آشكار است كه در تعيين مناطق ملي و حدود سرزمين هاي تاريخي مسكن ملل و گروههاي اتنيك، بياد داشتن افراد و حافظه اشخاص معيار نيست. مسئله بسيار كلانتر و جدي تر از آن است كه به حافظه فردي افراد بسنده شود. معيار و مرجع در اين مورد، حافظه تاريخي ملل و واقعيتهاي اجتماعي-انساني-دموگرافيك-زباني موجود است. حتي اگر مرتضي نگاهي خود شاهد نبوده و بياد هم نداشته باشد، آزربايجان اتنيك منحصر به دو ويا سه استان با نام آزربايجان در تقسيمات اداري فعلي نيست.
براي تكميل موضوع، جمله اي از ميرناصرخان رهبر بلوچ در قرن نوزده كه در جواب پرسشي از سوي هئيت انگليسي به شكل "بلوچستان كجاست" داده است را نقل ميكنم. وي ميگويد: "تمام آن نواحي كه بلوچها در آن ساكن و باشنده اند، بلوچستان است". براي روشن شدن بيشتر مسئله، بند زير را از طرح هيئت نمايندگي خلق كرد براي خودمختاري كردستان در اوايل انقلاب ميآورم كه ميگويد: "كردستان ايران سرزميني در محدوده جغرافيايي كشور ايران است كه از نظر تاريخي مسكن "اقوام كرد" بوده و اكنون نيز اكثريت ساكنين آنرا "ملت كرد" تشكيل ميدهد، اين سرزمين شامل كليه مناطق كردنشين استانهاي چهارگانه ايلام، كردستان، كرمانشاهان و آذربايجان غربي ميباشد."
به همين منوال، مقصد از آزربايجان در ايران صرفا دو استان با نام آزربايجان نيست. بلكه "آزربايجان سرزميني در محدوده جغرافيايي كشور ايران است كه از نظر تاريخي مسكن "اقوام ترك" بوده و اكنون نيز اكثريت ساكنين آنرا "ملت ترك" تشكيل ميدهد. اين سرزمين شامل كليه مناطق ترك نشين استانهاي سيزدهگانه آزربايجان شرقي، آزربايجان غربي، اردبيل، زنجان، قزوين، همدان، مركزي، تهران، البرز، گيلان، قم، كردستان و كرمانشاهان ميباشد."
٢- زبان آذري - آقاي نگاهي مي گويد: "ما اين روزها زبان آذري نداريم. زبان آذري همچون زبان لاتين زبان مرده اي به حساب ميآيد".
وجود زباني ايرانيك بنام آذري در زبانشناسي تاريخي، انديشه اي در سطح نظر است. يعني زبان ايرانيك مستقل و فراگيري بنام آذري با مشخصات مورفولوژيك، تيپولوژيك، فونتيك، لئكسيك، گرامري و سمانتيك مشخص از سوي مراجع و زبانشناسان معتبر و بيطرف بين المللي هنوز به اثبات نرسيده است كه مرده ويا زنده بودنش بحث شود.
آنچه كه در ايران از سوي برخي از زبانشناسان فارس، و به تبع ايشان بعضي از مليگرايان فارس پيوسته تبليغ ميشود، و مورد استفاده مرتضي نگاهي در تثبيت فوق نيز بوده است، چيزي جز عرضه نظري تائيد نشده بجاي حقيقتي علمي نيست. آنچه قطعي است اين كه زبان مورد ادعاي آذري ايرانيك فوق، چيزي به جز لهجه ها و گويشهاي بسيار متفاوت ايرانيك كه مرحله مياني خانواده زبانهاي تاتيك و تالشي امروزين را تشكيل ميدهند نبوده است.
٣- قوم آزربايجاني - مرتضي نگاهي ميگويد: "ما در جمهوري آذربايجان ملت آذربايجاني داريم ولي در كشور ايران قوم آذربايجاني. ايران كشوري است با اقوام گوناگون".
بر خلاف ادعاي مرتضي نگاهي، ما در ايران چيزي به اسم "قوم آزربايجاني" نداريم، "ملت ترك" داريم كه قريب به هشتاد در صد آن در ناحيه شمال غرب ايران كه آزربايجان اتنيك ناميده مي شود ساكن است. اين بخش از خلق ترك به همراه ساكنين غير ترك آزربايجان اتنيك، همه به يك درجه آزربايجاني به معني منسوبين به جغرافياي آزربايجان اتنيك اند. اما به همه حال در ايران گروه و هويتي بنام قوم آزربايجاني وجود خارجي ندارد.
در عبارتي كه از هيئت نمايندگي خلق كرد ذكر كردم، "اقوام كرد" در مورد مراحل تاريخي و گذشته، و "ملت كرد" در مورد وضعيت امروزي كردها و به معني گروهي مدرن منتج از درهم آميختگي اقوام تاريخي مذكور، و در طول هم بكار رفته است. يعني اينكه واژه "قوم" مرحله اي بدوي و ابتدايي از رشد و تكامل گروههاي انساني در روند ملت شوندگي و قبل از تبديل شدن آنها به "ملت" داراي حق تعيين سرنوشت خود و حق اداره امور خود در قالب دولتي ملي است. با اين وصف در شرايط ايران "قوم" مي تواند در مورد گروههاي تاريخي و ابتدايي و اسطوره اي و افسانه اي بكار رود، اما نه در مورد گروههاي ملي و شرايط امروزي. دليلي براي محكوم كردن گروههاي ملي ساكن در ايران به گذشته و بدويت و افسانه-اسطوره ها وجود ندارد.
همچنين مخفي نيست كه كلمه و تعبير "قوم"، از طرف نژادپرستان و ملي گرايان افراطي فارس و برخي مراجع دولتي جهت تلقين ملت نشدن گروههاي ملي ساكن در ايران و در واقع ابزاري براي همسان و يكسان سازي-فارسسازي اين گروهها و به اصرار بكار برده ميشود. علاوه بر آن در درك حقوقي معاصر، فرق بسياري بين حقوق يك "قوم" در كشور چندقومي و يك "ملت" در يك كشور چندملتي وجود دارد. در كشورهاي جهان سومي يونيتار و بخصوص خاورميانه اي مانند ايران، تنزل دادن گروههاي ملي به حد قوم، در واقع قبول آنچه كه امروز وجود دارد و نفي ضمني حقوق ملي - مدني آنهاست. موقعيت گروههاي ملي در كشور چند قومي حداكثر همانطور ميشود كه در كشورهاي خاورميانه است و براي آنها وضعيت بهتري با درك و ذهنيت قوم مدارانه متصور نيست.
به همين جهت امروزه تقريبا تمام گروههاي ملي غير فارس ايران از ترك و كرد و بلوچ و عرب و تركمن به اين توافق ضمني رسيده اند كه از كاربرد واژه "قوم" براي ناميدن گروههاي ملي ساكن در ايران اجتناب كنند. در ادبيات سياسي مدرن منسوب به گروههاي ملي ايران نيز، در رد تز قوم بودن گروههاي ملي ساكن در ايران، نوشته ها و مطالعات بسيار و ارزشمندي از جمله مقالات نويسنده عرب ايراني آقاي بني طرف وجود دارد كه براي آگاهي و به روز كردن داده ها ميتوانند بكار روند.
البته ممكن است آقاي نگاهي ترجيح دهند خود را منتسب به گروه ملي اي كه آن را قوم مينامند بدانند، كه ترجيح فردي ايشان است و نافي ملت بودن و قوم نبودن تركهاي ساكن در ايران نيست.
٤-برداشت نادرست از رابطه بين ملت و دولت- آقاي نگاهي گفته اند: "ملت يعني داراي دولت State _ Nation، بنابراين نميتوان ايران را كشوري كثير الملله ناميد".
مطلعين از ادبيات سياسي گروههاي ملي ساكن در ايران، حتي بسياري از جريانات سياسي فارس موسوم به سراسري، مي دانند كه ايران به چه اندازه كثيرالمله است. برخلاف ادعا، فرض ويا نظر مرتضي نگاهي بسياري از كشورهاي كثيرالمله جهان فقط داراي يك دولت اند. به عبارت ديگر بسياري از ملل، داراي دولت از آن خود نيستند. و دقيقا به همين دليل است كه در بسياري از كشورهاييكه داراي يك دولت اما چند ملت اند، مبارزه در راه احقاق حقوق ملي (و نه قومي)، حق تعيين سرنوشت خود و حق اداره امور خود در قالب فدراليسم ملي ويا استقلال در جريان است.
بنا به تئوري جالب مرتضي نگاهي به فرض اگر در كشوري يك شبه و توسط نيرويي خارجي، سيستم يك دولتي (يونيتار) به چنددولتي (فدرال) تبديل گردد و يا به چند دولت مستقل تجزيه شود، اقوام ساكن در آن كشور نيز يك شبه تبديل به ملت ها مي شوند. من شخصا روند بوجود آمدن ملتها را اينچنين نميبينم. بر عكس گفته ايشان، با تشكيل دولتهاي گوناگون در كشوري چند قومي در نتيجه فدرالي شدن و يا تجزيه آن كشور، قوم ها به ملت ها تبديل نميشوند. بلكه بر عكس، تاسيس دولتهاي فدرال و يا تجزيه يك دولت به چند دولت جديد، نتيجه و محصول كثيرالمله و چند ملتي بودن كشورهايي است كه علي رغم چند ملتي و كثيرالمله بودن، هنوز داراي سيستم يونيتار بوده اند.
٥- الفباي فارسي-عربي- نگاهي ميگويد: "زبان تركي داراي چند رسم الخط است. در تركيه و آذربايجان آن را با الفباي لاتين مينويسند و در اوزبكستان و قزاقستان با الفباي كيريليك. در ايران و عراق و افغانستان با الفباي فارسي _ عربي".
بر خلاف ادعاي ايشان تركي در ايران با الفباي فارسي-عربي نوشته نمي شود. همانطوريكه الفباي عربي بكار برده شده براي زبان فارسي، "الفباي فارسي" نام دارد (يعني الفباي عربي كه براي ويژگيهاي زبان فارسي اصلاح شده است)، الفباي عربي بكار برده شده براي زبان تركي هم، "الفباي تركي" (يعني الفباي عربي كه براي ويژگيهاي زبان تركي اصلاح شده است) و نه "الفباي فارسي-عربي" نام دارد. اين الفبا داراي كاراكترهايي مانند "ؤ" براي "ö" و "ئ" براي "é" (براي كسره) است كه در الفباي فارسي موجود نميباشند. طبق مصوبات سمينار اورتوگرافي زبان تركي در ايران به سال ٢٠٠٢ نيز، كه فعلا تنها مرجع صلاحيتدار در باره زبان تركي و مسائل آن در ايران است، "نام الفباي زبان تركي "توركيك اليفباسي" ويا "الفباي تركي" است. براي دقت بيشتر، "الفباي تركي با منشا عربي گفته ميشود".
بنابراين همانگونه كه الفباي عربي اصلاح شده براي زبانهاي فارسي، كردي و يا اردو به ترتيب "الفباي فارسي، كردي و يا اردو" ناميده ميشوند، الفباي عربي اصلاح شده براي زبان تركي هم "الفباي تركي" است و بايد بدين شكل ناميده شود و نه به شكل "الفباي فارسي-عربي".
٦-نگارش آزربايجان و مبارزه مدني: نگاهي در رابطه با نگارش آزربايجان با زاء چنين مي گويد: "نوشتن آذربایجان که ته به حال در تاریخ و جغرافیا در فارسی و عربی و ترکی استانبولی و تمام نسخه های خطی به این طور نوشته شده، به صورت آزربایجان -که هیچ گونه حس آذربایجانی در آن نیست! ربطی به مبارزه مدنی آذربایجانی ها ندارد".
بر خلاف ادعاي نگاهي نه تنها نگارش آزربايجان با زاء در رابطه با مبارزه مدني خلق ترك و آزربايجان است، بلكه زائيده و ضرورت آن نيز بشمار مي رود. اين امر در ارتباط با عوامل متعددي از قبيل روند ملت شوندگي تركزبانان ساكن در ايران و آزربايجان جنوبي، تاكيد بر هويت تركي و تعلق به دنياي توركيك، كوشش براي رهائي زبان و املا تركي از تسلط و حاكميت زبان و املا فارسي، مدرنيزاسيون و فونئتيك سازي الفبا و املا تركي، سمبلهاي سياسي و استاندارديزاسيون نگارش نامهاي تركي، ضرورت ثبت صحيح آنها و انعكاس خصوصيات ضد استعماري، علمي و مدرنيست حاكم بر حركت ملي دمكراتيك ترك - آزربايجان باشد.
اين رفتار، عکس العملی در مقابل ديدگاههاي سياسي پان ايرانيستها، آریائیستها و در برابر کسانی است که با فرهنگ آزربايجان و هويت ملي ترکها خصومت دارند. تركها با اجتناب از نگارش اين نام به فرم رايج آذربايجان در زبان فارسي و با حروف خاص فارسي، هويت پارسي مورد ادعائي آزربايجان و ديدگاه دولتي رسمي در باره آن را نفي مي كنند. آنها كلمه "آزربايجان " را به عنوان ابزار و سمبولي براي مقاومت منفي بر عليه سياستهاي انكار و امحا و ترک ستیزی حاکم بر دولت ايران و اعتراض و مقاومت مدنی در مقابل تحریف تاریخ، زبان و فرهنگ ترکی و هويت تراشيهاي استعماري بكار مي برند. تركان و آزربايجانيان با سنت شكني و تصميم گرفتن مستقلانه از املاء و جامعه فارسي و دولت ايران در باره نحوه نگارش نام سرزمين خود آزربايجان، در تاريخ معاصر، عملا و به طور سمبليك اولين گام را در راه استفاده از حق تعيين سرنوشت خود بر مي دارند. اين عمل، در راستاي رسميت زبان تركي در ايران و برابري زباني و فرهنگي براي تركها در آن است. تصميم گيري مستقل و اعمال اختيار در نگارش نام آزربايجان از سوي تركان، بويژه در زماني كه سياست استعماري تغيير اسامي جغرافيائي و تاريخي تركي به فارسي به يكي از سياستهاي اصلي دولت جمهوري اسلامي تبديل شده است، نيز بسيار معنيدار است.
ترجيح و كاربرد شكل "آزربايجان" در زبان فارسي و "آزهربايجان" در زبان تركي از طرف اين گروه براي ناميدن وطن خود، همچنين به منظور تاكيد بر تعلق ملت ترك ساكن در ايران به خانواده ملل توركيك و يا دنياي توركيك – از طريق نوشتن اين نام بر اساس فونئتيك زبان تركي- و نفي تعلق آن به دنياي ايرانيك (كه شامل فارسها، كردها، بلوچها، پشتونها، تاجيكها و … ميشود) – از طريق اجتناب از نگارش اين نام به فرم رايج "آذربايجان" در زبان فارسي است. كاربرد فرمهاي "آزربايجان" در زبان فارسي و "آزهربايجان" در زبان تركي به رهائي خلق ترك از وابستگي به رسم الخط فارسي كه مانند تحميل زبان فارسي، نقشي محوري در متوقف كردن روند ملت شوندگي و آسيميلاسيون ملي وي دارد و در نتيجه به تبارز هويت ملي-ائتنيكي خلق ترك از خلق فارس ياري مي رساند. اين امر همچنين باعث ايجاد نوعي همبستگي داخلي و خودآگاهي ملي در ميان تركان ساكن در آزربايجان و ديگر نقاط ايران نيز مي گردد.
در مورد زبان تركي در ايران و آزربايجان جنوبي و در رابطه با بحث حاضر، حركت به سوي املا و الفباي فونئتيك با خط عربي-تركي همزمان با گسترش الفباي لاتين-تركي از مصاديق عمده روند مدرنيته است. منظور از مدرنتيه در زبان، نوعي آگاه و شعور و بازنگري زبان در عصر كاپيتاليسم و همگام با ملت شوندگي متكلمين آن زبان است كه از جمله منجر به ايجاد ترمينولوژي و ابزارهاي مدرن و از جمله الفباي ملي (نه لزوما تغيير الفبا)، اورتوقرافي ملي، دستور زبان فراگير ملي، ادبيات مدرن و ملي فراگير … شود. با ورود تركان ايران و آزربايجان به عصر مدرنيته خود و به موازات روند شتابان ملت شوندگيشان و با همت جوانان و نخبگان و فرهنگيان تركي نويس و تركي انديش؛ خط، الفبا، املا و گرامر فراگير ملي و مدرن تركي نيز در حال قوام و تثبيت شدن است. به عبارت ديگر پيدايش و تكامل خط- الفبا و املا فونئتيك زبان تركي (با خط عربي-تركي) يكي از مهمترين مظاهر دو روند در هم تنيده مدرنتيه و ملت شوندگي در جامعه تركزبان ساكن در ايران است. ثبت اسامي شخصي و جغرافيائي معاصر و تاريخي در زبان تركي و از جمله كاربرد فرم "آزهربايجان" در تركي و "آزربايجان" در فارسي، بر اساس الفباي فونئتيك و صرفا با كاربرد حروفي كه در الفباي عربي-تركي موجودند ("ذ" در ميان آنها نيست)، املا-اورتوقرافي منطقي بدون تناقض و قوانين داخلي زبان تركي، نتيجه طبيعي روند ملت شوندگي تركزبانان در ايران و ورود اين گروه به ذهنيت و عصر مدرنتيه است.
-مقصد از آزربايجان در ايران صرفا دو استان با نام آزربايجان نيست. بلكه "آزربايجان سرزميني در محدوده جغرافيايي كشور ايران است كه از نظر تاريخي مسكن "اقوام ترك" بوده و اكنون نيز اكثريت ساكنين آنرا "ملت ترك" تشكيل ميدهد. اين سرزمين شامل كليه مناطق ترك نشين استانهاي سيزدهگانه آزربايجان شرقي، آزربايجان غربي، اردبيل، زنجان، قزوين، همدان، مركزي، تهران، البرز، گيلان، قم، كردستان و كرمانشاهان ميباشد."
-واژه "قوم" مرحله اي بدوي و ابتدايي از رشد و تكامل گروههاي انساني در روند ملت شوندگي و قبل از تبديل شدن آنها به "ملت" داراي حق تعيين سرنوشت خود و حق اداره امور خود در قالب دولتي ملي است. با اين وصف در شرايط ايران "قوم" مي تواند در مورد گروههاي تاريخي و ابتدايي و اسطوره اي و افسانه اي بكار رود، اما نه در مورد گروههاي ملي و شرايط امروزي. دليلي براي محكوم كردن گروههاي ملي ساكن در ايران به گذشته و بدويت و افسانه-اسطوره ها وجود ندارد.
-ما در ايران چيزي به اسم "قوم آزربايجاني" نداريم، "ملت ترك" داريم كه قريب به هشتاد در صد آن در ناحيه شمال غرب ايران كه آزربايجان اتنيك ناميده مي شود ساكن است. اين بخش از خلق ترك به همراه ساكنين غير ترك آزربايجان اتنيك، همه به يك درجه آزربايجاني به معني منسوبين به جغرافياي آزربايجان اتنيك اند.
-همانگونه كه الفباي عربي اصلاح شده براي زبانهاي فارسي، كردي و يا اردو به ترتيب "الفباي فارسي"، "الفباي كردي" و يا "الفباي اردو" ناميده ميشوند، الفباي عربي اصلاح شده براي زبان تركي هم "الفباي تركي" است و بايد بدين شكل ناميده شود و نه به شكل "الفباي فارسي-عربي".
-تركها با اجتناب از نگارش اين نام به فرم رايج آذربايجان در زبان فارسي و با حروف خاص فارسي، هويت پارسي مورد ادعائي آزربايجان و ديدگاه دولتي رسمي در باره آن را نفي مي كنند. آنها كلمه "آزربايجان " را به عنوان ابزار و سمبولي براي مقاومت منفي بر عليه سياستهاي انكار و امحا و ترک ستیزی حاکم بر دولت ايران و اعتراض و مقاومت مدنی در مقابل تحریف تاریخ، زبان و فرهنگ ترکی و هويت تراشيهاي استعماري بكار مي برند. تركان و آزربايجانيان با سنت شكني و تصميم گرفتن مستقلانه از املاء و جامعه فارسي و دولت ايران در باره نحوه نگارش نام سرزمين خود آزربايجان، در تاريخ معاصر، عملا و به طور سمبليك اولين گام را در راه استفاده از حق تعيين سرنوشت خود بر مي دارند.
---------------------------------------
عليرضا اصغرزاده يك قرن پس از كسروي باز نغمه متحجرانه تغيير نام و هويت ملي خلق "ترك" را به "آزري" ساز كرده، نيم قرن پس از مرگ استالينيزم به دفاع از سياستهاي نژادپرستانه ان بر عليه خلق ترك و گروههاي ملي غير ترك ساكن در آزربايجان -با تغيير نام و هويت خلق ترك و زبان تركي به هويت و زبان "آزربايجاني"- پرداخته، با سائقه هاي قوميتگرايانه افراطي به تبليغ ريشه تراشي تركي براي كلمات آزري و آزربايجاني دست زده، منكر تعلق همه مناطق ترك نشين شمال غرب ايران از جمله مناطق ترك نشين استان تهران به آزربايجان شده، بخشي از خلق ترك ساكن در وطن و كاشانه آباء و اجدادي خود را "دياسپورا" ناميده و نتيجتا حق تعيين سرنوشت و حق اداره امور خود خلق ترك ساكن در شمال غرب ايران را در قالب يك دولت واحد ملي منكر گرديده است. او همچنين نظراتي ارتجاعي مانند اسلامي-مقدس و سمبول هويت ملي بودن خط عربي؛ ايضا در دفاع از الفبا و املاي فارسي نادرست بودن فرم تركي "آزربايجان" و درست بودن فرم فارسي-عربي "آذربايجان" و ... را مدعي شده است.
سالها پيش نيز يكي ديگر از پان ايرانيستهاي خجالتي در نوشته اي، ادعاهائي كمابيش مشابه ديدگاههاي مذكور اصغرزاده را – هرچند در فرمتي بسيار معقولتر و مدني تر- مطرح كرده بود. سطور نوشته شده زير در آن زمان، پاسخي بود به برخي از اين ادعاهاي ضد تركي و ضد آزربايجاني. در زير يكبار ديگر آنرا –با ويرايشي مختصر - منتشر مي كنم.
در نقد نوشته "تركي، آذري، آذربايجاني" از مرتضي نگاهي
در سايت گويا نوشته اي از روزنامه نگار ايراني مرتضي نگاهي بنام "تركي، آذري، آذربايجاني و ...." درج شده است. لازم ديدم چند سطري در باره نوشته ايشان بنويسم. هرچند كلا با آب و هواي عمومي نوشته ايشان موافق ام و لزومي به تكرار مواردي كه با ايشان همفكر هستم و عمده نوشته ايشان را تشكيل ميدهند نمي بينم، به موارد اندكي كه با ا يشان موافق نيستم ميپردازم:
١- آزربايجان كجاست- مرتضي نگاهي نوشته است: "آذربايجان نام سه استان است در ايران و يك كشور در شمال ايران."
اين ادعا و تثبيت دقيق نيست. زيرا در ايران آزربايجان نام سه استان نيست و نام دو استان است. در واقع نام دو استان مورد نظر هم "آذربايجان" نيست و "آذربايجان غربي" و "آذربايجان شرقي" است. علاوه بر آن به نظر مي رسد كه مرتضي نگاهي دقت كافي به فرق بين نام "واحدهاي اداري" در تقسيمات سياسي و اداري كشور، با نام "واحدهاي ملي" و به قول وي "قومي" نكرده است. "آذربايجان غربي" و "آذربايجان شرقي" نام دو واحد اداري در كشور ايران اند، حال آنكه آزربايجان ديگري نيز وجود دارد كه در ادبيات مربوط به مسائل چندمليتي و پلوراليسم فرهنگي-زباني و فدراليسم و غيره به كرات با آن مواجه ميشويم. اين آزربايجان همان "آزربايجان اتنيك" و به اصطلاح وي "قومي" است كه عبارت از منطقه ترك نشين پيوسته شمال غرب كشور و يا وطن خلق ترك ساكن در آن سرزمين مي باشد. در شرايط فعلي حدود و ثغور دو استان با نام آزربايجان، با حدود و ثغور آزربايجان اتنيك مطلقا يكي نيست.
كساني كه مسائل گروههاي ملي ساكن در ايران را از نزديك تعقيب ميكنند ميدانند كه تقريبا در ميان اكثريت روشنفكران و نخبگان سياسي و فرهنگي گروههاي ملي ساكن در ايران بويژه تركها، كردها، عربها، تركمنها و بلوچها اجماعي كلي وجود دارد كه يكي از عمده ترين مشكلات كشور ايران، عدم انطباق تقسيمات كشوري با حدود مناطق ملي-زباني آن است. احتياج به ذكر نيست كه تغيير تقسيمات كشوري-استاني و گزينش نام براي واحدهاي اداري، امري در حيطه قدرت و صلاحيت دولت ايران است كه بنابر ملاحظات گوناگوني انجام ميپذيرد. همانگونه كه اخيرا استان اردبيل از استان آذربايجان شرقي جدا شده و نام آزربايجان از آن انداخته شد، فردا هم ممكن است كه نام آزربايجان ويا كردستان بنا به مصالحي كلا از نام استانهاي كشور حذف شود. در اين حالت طبق منطق مرتضي نگاهي ميبايست گفت كه در ايران آزربايجان ويا كردستان وجود ندارد. البته اين ادعا در آنصورت و فقط به اين معني درست خواهد بود كه گفته شود استان و واحد اداري اي به نام آزربايجان ويا كردستان وجود نخواهد داشت. ولي چه در تقسيمات كشوري استان و واحد اداري اي بنام آزربايجان ويا كردستان موجود باشد و چه نباشد، تا مدتي كه تركها در شمال غرب ايران و كردها در غرب ايران ساكن اند و از صحنه تاريخ به طور طبيعي و يا جبر دولتي و در نتيجه سياستهاي فارسسازي حذف نشده اند، آزربايجان و كردستان نيز وجود خواهند داشت. و البته كه اين آزربايجان و كردستان همان آزربايجان اتنيك و كردستان اتنيك اند يعني موطن به ترتيب ملل ترك و كرد.
منطق اينكه در حاليكه واحدي اداري-سياسي بنام كردستان در تركيه موجود نيست، اما همه جا از كردستان تركيه صحبت ميشود نيز همين است. در اينجا منظور نه كردستان در تقسيمات اداري و سياسي (مانند آنچه نگاهي مد نظر دارد)، بلكه تركيب زباني و ملي مردم تركيه و كردستان اتنيك يعني موطن خلق كرد است. هنگامي كه كردهاي ايران از "كردستان ايران" صحبت مي كنند نيز البته مقصودشان تنها استان موسوم به كردستان در تقسيمات اداري كشور نمي باشد. منظور از كردستان ايران، منطقه كردنشين پيوسته در غرب كشور است، حال گيرم اين منطقه كردنشين در تقسيمات اداري و سياسي كشور به شكل يك واحد اداري با نام كردستان موجود باشد و يا در ميان چهار واحد اداري به نامهاي استان آذربايجان غربي، كردستان، كرمانشاهان و ايلام پخش و تجزيه شده باشد.
شايد دليل اينكه مرتضي نگاهي آزربايجان را مركب از سه استان دانسته اين باشد كه وي مسئله جداسازي اخير استان اردبيل را كه شاهد بوده مد نظر داشته است. البته هستند هموطنان مسن تر از مرتضي نگاهي كه جدا ساختن استانهاي زنجان و قزوين از آزربايجان را نيز به خاطر دارند. هر چند كه فكر نمي كنم امروزه روز كساني كه شاهد جداسازي مناطق ترك نشين استانهاي همدان و مركزي و تهران و غيره از آزربايجان بوده اند، در قيد حيات باشند. آشكار است كه در تعيين مناطق ملي و حدود سرزمين هاي تاريخي مسكن ملل و گروههاي اتنيك، بياد داشتن افراد و حافظه اشخاص معيار نيست. مسئله بسيار كلانتر و جدي تر از آن است كه به حافظه فردي افراد بسنده شود. معيار و مرجع در اين مورد، حافظه تاريخي ملل و واقعيتهاي اجتماعي-انساني-دموگرافيك-زباني موجود است. حتي اگر مرتضي نگاهي خود شاهد نبوده و بياد هم نداشته باشد، آزربايجان اتنيك منحصر به دو ويا سه استان با نام آزربايجان در تقسيمات اداري فعلي نيست.
براي تكميل موضوع، جمله اي از ميرناصرخان رهبر بلوچ در قرن نوزده كه در جواب پرسشي از سوي هئيت انگليسي به شكل "بلوچستان كجاست" داده است را نقل ميكنم. وي ميگويد: "تمام آن نواحي كه بلوچها در آن ساكن و باشنده اند، بلوچستان است". براي روشن شدن بيشتر مسئله، بند زير را از طرح هيئت نمايندگي خلق كرد براي خودمختاري كردستان در اوايل انقلاب ميآورم كه ميگويد: "كردستان ايران سرزميني در محدوده جغرافيايي كشور ايران است كه از نظر تاريخي مسكن "اقوام كرد" بوده و اكنون نيز اكثريت ساكنين آنرا "ملت كرد" تشكيل ميدهد، اين سرزمين شامل كليه مناطق كردنشين استانهاي چهارگانه ايلام، كردستان، كرمانشاهان و آذربايجان غربي ميباشد."
به همين منوال، مقصد از آزربايجان در ايران صرفا دو استان با نام آزربايجان نيست. بلكه "آزربايجان سرزميني در محدوده جغرافيايي كشور ايران است كه از نظر تاريخي مسكن "اقوام ترك" بوده و اكنون نيز اكثريت ساكنين آنرا "ملت ترك" تشكيل ميدهد. اين سرزمين شامل كليه مناطق ترك نشين استانهاي سيزدهگانه آزربايجان شرقي، آزربايجان غربي، اردبيل، زنجان، قزوين، همدان، مركزي، تهران، البرز، گيلان، قم، كردستان و كرمانشاهان ميباشد."
٢- زبان آذري - آقاي نگاهي مي گويد: "ما اين روزها زبان آذري نداريم. زبان آذري همچون زبان لاتين زبان مرده اي به حساب ميآيد".
وجود زباني ايرانيك بنام آذري در زبانشناسي تاريخي، انديشه اي در سطح نظر است. يعني زبان ايرانيك مستقل و فراگيري بنام آذري با مشخصات مورفولوژيك، تيپولوژيك، فونتيك، لئكسيك، گرامري و سمانتيك مشخص از سوي مراجع و زبانشناسان معتبر و بيطرف بين المللي هنوز به اثبات نرسيده است كه مرده ويا زنده بودنش بحث شود.
آنچه كه در ايران از سوي برخي از زبانشناسان فارس، و به تبع ايشان بعضي از مليگرايان فارس پيوسته تبليغ ميشود، و مورد استفاده مرتضي نگاهي در تثبيت فوق نيز بوده است، چيزي جز عرضه نظري تائيد نشده بجاي حقيقتي علمي نيست. آنچه قطعي است اين كه زبان مورد ادعاي آذري ايرانيك فوق، چيزي به جز لهجه ها و گويشهاي بسيار متفاوت ايرانيك كه مرحله مياني خانواده زبانهاي تاتيك و تالشي امروزين را تشكيل ميدهند نبوده است.
٣- قوم آزربايجاني - مرتضي نگاهي ميگويد: "ما در جمهوري آذربايجان ملت آذربايجاني داريم ولي در كشور ايران قوم آذربايجاني. ايران كشوري است با اقوام گوناگون".
بر خلاف ادعاي مرتضي نگاهي، ما در ايران چيزي به اسم "قوم آزربايجاني" نداريم، "ملت ترك" داريم كه قريب به هشتاد در صد آن در ناحيه شمال غرب ايران كه آزربايجان اتنيك ناميده مي شود ساكن است. اين بخش از خلق ترك به همراه ساكنين غير ترك آزربايجان اتنيك، همه به يك درجه آزربايجاني به معني منسوبين به جغرافياي آزربايجان اتنيك اند. اما به همه حال در ايران گروه و هويتي بنام قوم آزربايجاني وجود خارجي ندارد.
در عبارتي كه از هيئت نمايندگي خلق كرد ذكر كردم، "اقوام كرد" در مورد مراحل تاريخي و گذشته، و "ملت كرد" در مورد وضعيت امروزي كردها و به معني گروهي مدرن منتج از درهم آميختگي اقوام تاريخي مذكور، و در طول هم بكار رفته است. يعني اينكه واژه "قوم" مرحله اي بدوي و ابتدايي از رشد و تكامل گروههاي انساني در روند ملت شوندگي و قبل از تبديل شدن آنها به "ملت" داراي حق تعيين سرنوشت خود و حق اداره امور خود در قالب دولتي ملي است. با اين وصف در شرايط ايران "قوم" مي تواند در مورد گروههاي تاريخي و ابتدايي و اسطوره اي و افسانه اي بكار رود، اما نه در مورد گروههاي ملي و شرايط امروزي. دليلي براي محكوم كردن گروههاي ملي ساكن در ايران به گذشته و بدويت و افسانه-اسطوره ها وجود ندارد.
همچنين مخفي نيست كه كلمه و تعبير "قوم"، از طرف نژادپرستان و ملي گرايان افراطي فارس و برخي مراجع دولتي جهت تلقين ملت نشدن گروههاي ملي ساكن در ايران و در واقع ابزاري براي همسان و يكسان سازي-فارسسازي اين گروهها و به اصرار بكار برده ميشود. علاوه بر آن در درك حقوقي معاصر، فرق بسياري بين حقوق يك "قوم" در كشور چندقومي و يك "ملت" در يك كشور چندملتي وجود دارد. در كشورهاي جهان سومي يونيتار و بخصوص خاورميانه اي مانند ايران، تنزل دادن گروههاي ملي به حد قوم، در واقع قبول آنچه كه امروز وجود دارد و نفي ضمني حقوق ملي - مدني آنهاست. موقعيت گروههاي ملي در كشور چند قومي حداكثر همانطور ميشود كه در كشورهاي خاورميانه است و براي آنها وضعيت بهتري با درك و ذهنيت قوم مدارانه متصور نيست.
به همين جهت امروزه تقريبا تمام گروههاي ملي غير فارس ايران از ترك و كرد و بلوچ و عرب و تركمن به اين توافق ضمني رسيده اند كه از كاربرد واژه "قوم" براي ناميدن گروههاي ملي ساكن در ايران اجتناب كنند. در ادبيات سياسي مدرن منسوب به گروههاي ملي ايران نيز، در رد تز قوم بودن گروههاي ملي ساكن در ايران، نوشته ها و مطالعات بسيار و ارزشمندي از جمله مقالات نويسنده عرب ايراني آقاي بني طرف وجود دارد كه براي آگاهي و به روز كردن داده ها ميتوانند بكار روند.
البته ممكن است آقاي نگاهي ترجيح دهند خود را منتسب به گروه ملي اي كه آن را قوم مينامند بدانند، كه ترجيح فردي ايشان است و نافي ملت بودن و قوم نبودن تركهاي ساكن در ايران نيست.
٤-برداشت نادرست از رابطه بين ملت و دولت- آقاي نگاهي گفته اند: "ملت يعني داراي دولت State _ Nation، بنابراين نميتوان ايران را كشوري كثير الملله ناميد".
مطلعين از ادبيات سياسي گروههاي ملي ساكن در ايران، حتي بسياري از جريانات سياسي فارس موسوم به سراسري، مي دانند كه ايران به چه اندازه كثيرالمله است. برخلاف ادعا، فرض ويا نظر مرتضي نگاهي بسياري از كشورهاي كثيرالمله جهان فقط داراي يك دولت اند. به عبارت ديگر بسياري از ملل، داراي دولت از آن خود نيستند. و دقيقا به همين دليل است كه در بسياري از كشورهاييكه داراي يك دولت اما چند ملت اند، مبارزه در راه احقاق حقوق ملي (و نه قومي)، حق تعيين سرنوشت خود و حق اداره امور خود در قالب فدراليسم ملي ويا استقلال در جريان است.
بنا به تئوري جالب مرتضي نگاهي به فرض اگر در كشوري يك شبه و توسط نيرويي خارجي، سيستم يك دولتي (يونيتار) به چنددولتي (فدرال) تبديل گردد و يا به چند دولت مستقل تجزيه شود، اقوام ساكن در آن كشور نيز يك شبه تبديل به ملت ها مي شوند. من شخصا روند بوجود آمدن ملتها را اينچنين نميبينم. بر عكس گفته ايشان، با تشكيل دولتهاي گوناگون در كشوري چند قومي در نتيجه فدرالي شدن و يا تجزيه آن كشور، قوم ها به ملت ها تبديل نميشوند. بلكه بر عكس، تاسيس دولتهاي فدرال و يا تجزيه يك دولت به چند دولت جديد، نتيجه و محصول كثيرالمله و چند ملتي بودن كشورهايي است كه علي رغم چند ملتي و كثيرالمله بودن، هنوز داراي سيستم يونيتار بوده اند.
٥- الفباي فارسي-عربي- نگاهي ميگويد: "زبان تركي داراي چند رسم الخط است. در تركيه و آذربايجان آن را با الفباي لاتين مينويسند و در اوزبكستان و قزاقستان با الفباي كيريليك. در ايران و عراق و افغانستان با الفباي فارسي _ عربي".
بر خلاف ادعاي ايشان تركي در ايران با الفباي فارسي-عربي نوشته نمي شود. همانطوريكه الفباي عربي بكار برده شده براي زبان فارسي، "الفباي فارسي" نام دارد (يعني الفباي عربي كه براي ويژگيهاي زبان فارسي اصلاح شده است)، الفباي عربي بكار برده شده براي زبان تركي هم، "الفباي تركي" (يعني الفباي عربي كه براي ويژگيهاي زبان تركي اصلاح شده است) و نه "الفباي فارسي-عربي" نام دارد. اين الفبا داراي كاراكترهايي مانند "ؤ" براي "ö" و "ئ" براي "é" (براي كسره) است كه در الفباي فارسي موجود نميباشند. طبق مصوبات سمينار اورتوگرافي زبان تركي در ايران به سال ٢٠٠٢ نيز، كه فعلا تنها مرجع صلاحيتدار در باره زبان تركي و مسائل آن در ايران است، "نام الفباي زبان تركي "توركيك اليفباسي" ويا "الفباي تركي" است. براي دقت بيشتر، "الفباي تركي با منشا عربي گفته ميشود".
بنابراين همانگونه كه الفباي عربي اصلاح شده براي زبانهاي فارسي، كردي و يا اردو به ترتيب "الفباي فارسي، كردي و يا اردو" ناميده ميشوند، الفباي عربي اصلاح شده براي زبان تركي هم "الفباي تركي" است و بايد بدين شكل ناميده شود و نه به شكل "الفباي فارسي-عربي".
٦-نگارش آزربايجان و مبارزه مدني: نگاهي در رابطه با نگارش آزربايجان با زاء چنين مي گويد: "نوشتن آذربایجان که ته به حال در تاریخ و جغرافیا در فارسی و عربی و ترکی استانبولی و تمام نسخه های خطی به این طور نوشته شده، به صورت آزربایجان -که هیچ گونه حس آذربایجانی در آن نیست! ربطی به مبارزه مدنی آذربایجانی ها ندارد".
بر خلاف ادعاي نگاهي نه تنها نگارش آزربايجان با زاء در رابطه با مبارزه مدني خلق ترك و آزربايجان است، بلكه زائيده و ضرورت آن نيز بشمار مي رود. اين امر در ارتباط با عوامل متعددي از قبيل روند ملت شوندگي تركزبانان ساكن در ايران و آزربايجان جنوبي، تاكيد بر هويت تركي و تعلق به دنياي توركيك، كوشش براي رهائي زبان و املا تركي از تسلط و حاكميت زبان و املا فارسي، مدرنيزاسيون و فونئتيك سازي الفبا و املا تركي، سمبلهاي سياسي و استاندارديزاسيون نگارش نامهاي تركي، ضرورت ثبت صحيح آنها و انعكاس خصوصيات ضد استعماري، علمي و مدرنيست حاكم بر حركت ملي دمكراتيك ترك - آزربايجان باشد.
اين رفتار، عکس العملی در مقابل ديدگاههاي سياسي پان ايرانيستها، آریائیستها و در برابر کسانی است که با فرهنگ آزربايجان و هويت ملي ترکها خصومت دارند. تركها با اجتناب از نگارش اين نام به فرم رايج آذربايجان در زبان فارسي و با حروف خاص فارسي، هويت پارسي مورد ادعائي آزربايجان و ديدگاه دولتي رسمي در باره آن را نفي مي كنند. آنها كلمه "آزربايجان " را به عنوان ابزار و سمبولي براي مقاومت منفي بر عليه سياستهاي انكار و امحا و ترک ستیزی حاکم بر دولت ايران و اعتراض و مقاومت مدنی در مقابل تحریف تاریخ، زبان و فرهنگ ترکی و هويت تراشيهاي استعماري بكار مي برند. تركان و آزربايجانيان با سنت شكني و تصميم گرفتن مستقلانه از املاء و جامعه فارسي و دولت ايران در باره نحوه نگارش نام سرزمين خود آزربايجان، در تاريخ معاصر، عملا و به طور سمبليك اولين گام را در راه استفاده از حق تعيين سرنوشت خود بر مي دارند. اين عمل، در راستاي رسميت زبان تركي در ايران و برابري زباني و فرهنگي براي تركها در آن است. تصميم گيري مستقل و اعمال اختيار در نگارش نام آزربايجان از سوي تركان، بويژه در زماني كه سياست استعماري تغيير اسامي جغرافيائي و تاريخي تركي به فارسي به يكي از سياستهاي اصلي دولت جمهوري اسلامي تبديل شده است، نيز بسيار معنيدار است.
ترجيح و كاربرد شكل "آزربايجان" در زبان فارسي و "آزهربايجان" در زبان تركي از طرف اين گروه براي ناميدن وطن خود، همچنين به منظور تاكيد بر تعلق ملت ترك ساكن در ايران به خانواده ملل توركيك و يا دنياي توركيك – از طريق نوشتن اين نام بر اساس فونئتيك زبان تركي- و نفي تعلق آن به دنياي ايرانيك (كه شامل فارسها، كردها، بلوچها، پشتونها، تاجيكها و … ميشود) – از طريق اجتناب از نگارش اين نام به فرم رايج "آذربايجان" در زبان فارسي است. كاربرد فرمهاي "آزربايجان" در زبان فارسي و "آزهربايجان" در زبان تركي به رهائي خلق ترك از وابستگي به رسم الخط فارسي كه مانند تحميل زبان فارسي، نقشي محوري در متوقف كردن روند ملت شوندگي و آسيميلاسيون ملي وي دارد و در نتيجه به تبارز هويت ملي-ائتنيكي خلق ترك از خلق فارس ياري مي رساند. اين امر همچنين باعث ايجاد نوعي همبستگي داخلي و خودآگاهي ملي در ميان تركان ساكن در آزربايجان و ديگر نقاط ايران نيز مي گردد.
در مورد زبان تركي در ايران و آزربايجان جنوبي و در رابطه با بحث حاضر، حركت به سوي املا و الفباي فونئتيك با خط عربي-تركي همزمان با گسترش الفباي لاتين-تركي از مصاديق عمده روند مدرنيته است. منظور از مدرنتيه در زبان، نوعي آگاه و شعور و بازنگري زبان در عصر كاپيتاليسم و همگام با ملت شوندگي متكلمين آن زبان است كه از جمله منجر به ايجاد ترمينولوژي و ابزارهاي مدرن و از جمله الفباي ملي (نه لزوما تغيير الفبا)، اورتوقرافي ملي، دستور زبان فراگير ملي، ادبيات مدرن و ملي فراگير … شود. با ورود تركان ايران و آزربايجان به عصر مدرنيته خود و به موازات روند شتابان ملت شوندگيشان و با همت جوانان و نخبگان و فرهنگيان تركي نويس و تركي انديش؛ خط، الفبا، املا و گرامر فراگير ملي و مدرن تركي نيز در حال قوام و تثبيت شدن است. به عبارت ديگر پيدايش و تكامل خط- الفبا و املا فونئتيك زبان تركي (با خط عربي-تركي) يكي از مهمترين مظاهر دو روند در هم تنيده مدرنتيه و ملت شوندگي در جامعه تركزبان ساكن در ايران است. ثبت اسامي شخصي و جغرافيائي معاصر و تاريخي در زبان تركي و از جمله كاربرد فرم "آزهربايجان" در تركي و "آزربايجان" در فارسي، بر اساس الفباي فونئتيك و صرفا با كاربرد حروفي كه در الفباي عربي-تركي موجودند ("ذ" در ميان آنها نيست)، املا-اورتوقرافي منطقي بدون تناقض و قوانين داخلي زبان تركي، نتيجه طبيعي روند ملت شوندگي تركزبانان در ايران و ورود اين گروه به ذهنيت و عصر مدرنتيه است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر