ساوالان پورت : بخشي از مقاله "نوشته روشني بيك و جوابيه تقي اراني به آن"
".... يك نفر آذربايجاني، ترك شدن را براي خود ننگ ميداند ..... نسبت ترك دادن به يك نفر ايراني، ظلم صرف است .... بعضي از اشخاص بياطلاع بـا اطلاق اسم ترك به عدهاي از ايرانيها، آنها را ننگين [مي]كنند .... زخم به دل ايرانيهاي آذربايجان زده، آنها را ترك خطاب ميكنند .... " (تقي اراني)
سؤزوموز
روشني بيك دوست حقيقي تركان ساكن در ايران و آزربايجان جنوبي
مقاله آزار دهنده اراني در دفاع از نژادپرستي آريائي و ضرورت امحاء ملت و زبان و فرهنگ ترك در ايران بنام "آزربايجان يا يك مساله مماتي و حياتي براي ايران"، در پاسخ به "جوابيه به نامه دو آزربايجاني ايراني" نوشته خاورميانه شناس برجسته ترك عثماني "روشني بيك" به تحرير در آمده است. روشني بيك، يكي از محققين و ژورناليستهاي برجسته عثماني و از دوستان حقيقي ملت ترك ساكن در ايران و وطن آزربايجان جنوبي در آغاز قرن بيستم است. تحليلها و آناليزهاي وي در باره خاورميانه و ايران كه قريب به يك صد سال پيش نوشته شده اند بسيار كارشناسانه، دقيق، منطقي و محكم اند و درستي بسياري از آنها را تاريخ در سالها و دهه هاي آتي و يك به يك به اثبات رسانيده است. به عنوان مثال وي زماني كه هنوز رضاخان وزير جنگ بود، مقالات متعددي در افشاء ماهيت او منتشر كرده و در آنها رضاخان را به عنوان مهره بي اختيار امپرياليسم انگليس معرفي مي نمود. تاكنون در ايران نوشته اي از روشني بيك به زبان تركي و يا به فارسي منتشر نگرديده اما مقاله تقي اراني در پاسخ به نوشته روشني بيك بارها چاپ و پخش شده است. با اين همه محققين و ناسيوناليستهاي فارس كه به احتمال زياد هرگز هيچ نوشته اي به تركي از روشني بيك را نيز نخوانده اند، ادعا مي كنند كه وي شخصي "پان تركيست" و "خيال پرست" است (توركولوق برجسته دكتر جواد هئيت نيز در مقاله خود بنام "نقدي بر كتاب روشنفكران آذري و هويت ملي و قومي تاليف علي مرشدي زاد"، به عللي نامعلوم اين ادعاها را تكرار و از روشني بيگ با صفات "پان تركيست معروف" و "خيال پرست" ياد كرده است).
در ادامه نوشته حاضر، جوابيه روشني بيك در پاسخ به نامه اعتراضي دو آزربايجاني ايراني ساكن در عثماني آورده شده است. اين دو آزربايجاني ايراني در نامه ارساليشان به روزنامه وطن چاپ استانبول، منكر ترك بودن خود و تركان آزربايجان شده و آريائي بودنشان را ادعا كرده بودند. جوابيه كوتاه روشني بيك به اين دو، كه مانند ديگر نوشته هاي وي از سر دانائي، وقوف و پختگي سياسي نوشته شده، از منطقي آهنين برخوردار است و در ضمن تنها چيزي كه در آن وجود ندارد "پان تركيسم" و "خيالپرستي" است. سطر سطر اين جوابيه، آكنده از محبت و احترام زائد الوصف وي نسبت به تركان و وطن آزربايجاني است. روشني بيك در اين نوشته به غايت واقع گرايانه كه درستي خود را امروز نيز عينا حفظ كرده است، با زبان روزنامه نگاري-سياسي حرفه اي و لحني متين، جدي و محترمانه، از پايمال شدن حقوق ملي ملت ترك ساكن در ايران توسط استعمار چند قرنه فارسي سخن مي گويد، بر عليه سياستهاي استعماري فارسسازي در ايران هشدار داده، و رهائي تركان ساكن در ايران و آزربايجان جنوبي در آينده نزديك را نويد مي دهد.
مقاله سفارشي اراني در پاسخ به روشني بيگ
اراني مقاله نژادپرستانه خود ("آزربايجان يا يك مساله مماتي و حياتي در ايران") در پاسخ به روشني بيگ را در تاريخ ٣٠ آگوست در برلين و تنها دو روز پس از انتشار جوابيه روشني بيك به نامه اعتراضي دو آزربايجاني به تاريخ ٢٨ آگوست در استانبول، و هنگامي كه ٢٢ سال داشته به قلم آورده است. اين سرعت براي آن سالها فوق العاده بشمار مي رود. وي دليل نوشتن اين مقاله را "مسئوليت وجداني براي بيان حقيقت و جلوگيري از صحيح پنداشته شدن اين ادعاهاي باطل از سوي عده اي به سبب جهل و ناداني" عنوان كرده و مي گويد: "ولي نظر به اينكه ممكن است بعضي از روي جهل و ناداني ادعاهاي باطل آنها را صحيح پندارند، ما خود را وجدانا مسئول مي دانيم كه از بيان حقيقت خودداري ننموده و در جواب بعضی از مقالات آنها عقائد خود را به معرض اطلاعات عموم بگذاريم (تقي اراني)". اما بنظر مي رسد كه اراني بر خلاف آنچه ادعا مي كند، اين مقاله را نه به سبب مسئوليت وجداني براي بيان حقايق و ... بلكه به سفارش كاركنان سفارت ايران در برلين نگاشته است:
- اراني كه از سوي حكومت رضاخاني براي تحصيل به آلمان فرستاده شده بود، با مقامات ايراني مستقر در آن كشور روابط حسنه اي داشته است.
- در آن سالها اراني طرفدار ناسيوناليسم افراطي فارسي و نژادپرستي آريائي و مبلغ فاشيسم موسوليني بود كه در همخواني كامل با ايدئولوژي ديپلماتها و تكنوكراتهاي حكومت رضاخان مسلط بر اركان دولت قاجاري در سالهاي آخر عمر آن بوده است: "موسوليني ظاهرا به پارلمان عقيده دارد ولي در موقع لزوم با تهديد، اكثريت براي خود تهيه كرده لوايح پيشنهادي دولت را ميگذراند. يك چنين ديكتاتوري هم ايران لازم دارد" (تقي اراني- نشريه "فرنگستان" شماره ١، ارديبهشت ١٣٠٢، برلين، ص ص ٥-٣).
- اراني مقاله خود در فرنگستان چاپ برلين را، دو روز پس از انتشار مقاله روشني بيك در روزنامه وطن استانبول منتشر كرده است. حال آنكه در آن دوره رويت روزنامه چاپ عثماني در روز انتشار خود در آلمان به جز براي مقامات سفارتي غيرممكن بوده است.
- روشني بيك كه شخصي بسيار تيزبين بوده در جوابيه اش تلويحا مي گويد كه نامه اعتراضي دو آزربايجاني ساكن عثماني توسط مقامات رسمي ايراني نوشته شده است، يعني همانها كه احتمالا از اراني خواستار نوشتن مقاله اي در پاسخ به آن شده اند: "در نامه تان از روابط دوستانه دو ملت (يعني ايران و تركيه) بحث نموده و از مختل شدن آن مي نويسيد. نيك بدانيد كه اينگونه تعبيرها صرفا مي تواند در افواه مقامات رسمي جايي براي خود پيدا كند" (روشني بيك).
- بررسي مقاله اراني نشان مي دهد كه وي وقوف كافي بر محتوي نوشته روشني بيك نداشته است. اين امر دو دليل مي تواند داشته باشد. اراني كه در تركي ادبي بيسواد بوده، ملتفت نوشته روشني بيك نشده است. و يا آنكه كساني مثلا مقامات سفارتخانه ايران، خلاصه مقاله روشني بيك را به اراني منتقل كرده اند كه اين احتمال اقوي است.
-افزون بر آن، روشني بيك مرتبا مقالاتي در افشاء رضاخان كه هنوز وزير جنگ بود منتشر مي كرد و وي را عامل بي اراده استعمار انگليس مي ناميد. اين افشاگري، براي اراني و امثال وي كه در آنها سالها به رضاخان اميدوارانه و به چشم موسوليني ايران مي نگريستند قابل تحمل نبوده است.
در باره محتوي "آزربايجان يا يك مساله مماتي و حياتي در ايران"
مقاله سست، سطحي و به لحاظ محتوي اساسا نامربوط دكتر تقي اراني نوشته شده در پاسخ به روشني بيك به لحاظ فرم، نمونه كلاسيك فقدان منطق، پريشان انديشي و پريشان گوئي است. ظاهرا وي از آنجائيكه سواد نوشتاري-ادبي تركي نداشته و در صورت آشنائي با زبان تركي، صرفا با تركي محاوره اي آشنا بوده است، ملتفت نوشته كوتاه و واضح روشني بيگ نشده و به طرح و رد مطالب و نكاتي كه روشني بيگ آنها را مطرح نكرده و يا از آنها دفاع ننموده پرداخته است. اين خود نشان مي دهد كه اراني –اگر اين مقاله را به سفارش سفارت ايران ننوشته باشد- بر خلاف ادعاي بيوگرافي نويسهاي توده اي كه از وي دانشمندي فارسي، تركي، عربي، روسي، فرانسوي، آلماني و غيره دان و استاد زبانهاي شرقي به شمول تركي و استاد علم بديع در اشعار فارسي و عربي و تركي و .... ساخته اند، از خواندن و فهميدن يك متن ساده به تركي ادبي نيز عاجز بوده است.
اين مقاله از جنبه ادبيات تنقيدي نوشته اي نازل، تخريبي، عصبي، پرخاش گرايانه، جدلي و تحقير آميز و به لحاظ مضمون سياسي نژادپرستانه، شونيستي و ارتجاعي است. بر خلاف روشني بيك كه عفت کلام و عزت قلم را نگهداشته و از بکار بردن کلمات مستهجن اجتناب كرده است، اراني در مقاله خود به فحاشي عليه ملت ترك و تحقير او پرداخته و ملت ترك را "وقيح، بي تمدن و وحشي" مي خواند. او مكررا از مفاهيم نژادپرستانه و خيالي اي مانند "ملت ايران، روح ايراني، نژاد ايراني، نژاد آريان، تمدن ايراني، آريانهاي دنيا، خون ايراني پاك، احساسات ايراني، ايراني هاي پاك، شرافت ايراني، نژاد مغول، ...." سخن مي گويد. اراني كه اسير حس خود بزرگ بيني از نوع فارسي آن شده ادعا مي كند كه: "تركها وقتي كه به ايران آمدند وحشي بودند و ايرانيها آنها را به مذهب اسلام درآورده، لباس تمدن را به تن آنها پوشاندند و تنها ملتي كه به اين قوم وحشي تمدن را آموخت ايرانيها بودند. بنابر اين افراد حقشناس ترك بايد حقوق ايرانيان را همواه در نظر داشته و در جاده تمدن، آنها را استاد خود بدانند" (تقي اراني). اراني همچنين ادعا مي كند كه: ".... يك نفر آذربايجاني، ترك شدن را براي خود ننگ ميداند ..... نسبت ترك دادن به يك نفر ايراني، ظلم صرف است .... بعضي از اشخاص بياطلاع بـا اطلاق اسم ترك به عدهاي از ايرانيها، آنها را ننگين [مي]كنند .... زخم به دل ايرانيهاي آذربايجان زده، آنها را ترك خطاب ميكنند .... (تقي اراني)". اراني با اين سخنان، علاوه بر جهالت محض، نفرت شديد از خود، حس حقارت عميق و كينه ريشه دارش به ملت ترك و وطن آزربايجاني يعني ملت و وطن خود را عيان ساخته است.
اراني در پايان مقاله خود به حكومت رضاخان – كه وي را براي ادامه تحصيل به آلمان فرستاده بود- براي نابود كردن رسمي و سيستماتيك زبان و فرهنگ تركي در ايران چند رهنمود به غايت ارتجاعي مي دهد و از وزارت فرهنگ حكومت رضاخاني و پان ايرانيستها مي خواهد كه به روند امحاء ملت و زبان ترك در ايران و فارسسازي و مستعمره ساختن آزربايجان توسعه و سرعت دهند: "بايد افراد خيرانديش ايراني فداكاري نموده و براي از بين بردن زبان تركي و رايج كردن زبان فارسي در آذربايجان بكوشند. مخصوصا وزارت معارف بايد عده زيادي معلم فارسي زبان بدان نواحي فرستاده، كتب و رسالهها و روزنامجات مجاني و ارزان در آنجا انتشار دهد و خود جوانان آذربايجاني بايد جانفشاني كرده، متعهد شوند تا ميتوانند زبان تركي تكلم نكرده، به وسيله تبليغات عاقبت وخيم آن را در مغز هر ايراني جايگير كنند (تقي اراني)".
برخي از اغلاط اراني
اراني در مقاله مذكور كه پر از اغلاط و داده هاي غيرعلمي و ضدعلمي است، علاوه بر علم و هنر سياست، ناآگاهي عميق خود را از جامعه شناسي، انسان شناسي، زبانشناسي، ريشه شناسي و تاريخ و جغرافياي ملي و زباني و اعتقادي منطقه به نمايش مي گذارد:
-او بر حسب عادت پان ايرانيستها، زبانهاي ايرانيك كاملا جداگانه "فارسي" و احتمالا "تالشي"، "تاتي" و "اوستين" را خلط كرده و ادعا مي كند: "در قفقاز هم فارسي تكلم ميكنند" (تقي اراني). حال آنكه زبانهاي ايرانيك تالشي، اوستين و تاتي كه در قفقاز رايج اند، غير از زبان فارسي اند. در قفقاز نه در گذشته و نه امروز احدي بومي متكلم به زبان فارسي وجود نداشته و ندارد.
-اراني "ترك" و زبان "تركي" را با زبان كاملا جداي "مغولي" و "نژاد مغول" كه روشني بيك در جوابيه خود اصلا به آنها اشاره اي نكرده يكي شمرده و مي گويد: "اگر اين آثار از روح ترك و نژاد مغول است، چرا در مغولستان وطن مباركشان چند عدد از اين شاهكارها نكردهاند" (تقي اراني). حال آنكه زبان تركي غير از زبان مغولي و اقوام و ملل توركيك غير از اقوام و ملل مغول اند.
-اراني بي خبر از فرق ميان مفاهيمي مانند قوم، ملت و نژاد، از "ملت ايران"، "نژاد ايران"، "نژاد مغول" سخن مي گويد، حال آنكه ملتي بنام ايران وجود خارجي نداشته و ندارد، "ايران" نام كشور و تابعيت و "مغول" نام قوم و ملت است. صحبت از "ملت ايران"، "نژاد ايران" و "نژاد مغول" نشان از بلاهت بكار برنده آنها دارد.
- اراني عوامانه دو مفهوم متفاوت "دين" و "مذهب" را يكي شمرده و تعبير خطاي "مذهب اسلام" را بكار مي برد.
- اراني بر حسب سنت پان ايرانيستي مبتني بر روايات متاخر و نادرست زردشتي، و به نيت تراشيدن گذشته اي ايراني براي آزربايجان، ادعا مي كند كه آزربايجان زادگاه زردشت است. حال آنكه داده هاي علمي تاريخي و زبانشناسي، زادگاه زردشت را – اگر وي شخصيت تاريخي واقعي بوده باشد- در محلي در آسياي ميانه –افغانستان تعيين كرده است.
-اراني با منطقي كودكانه و ساده انگارانه، تغيير زبان يك ملت و سرزمين را ناشي از خواست و اثر يك شخص، آنهم در عرض چند روز دانسته و ادعا مي كند كه: "هلاكوخان چند روزي در آذربايجان اقامت گزيده، باعث تغيير زبان اهالي گرديده .... اهالي آذربايجان از آنجائيكه هلاكوخان مراغه را پايتخت خود كرده بود، به زبان تركي متكلم شدهاند" (تقي اراني). حال آنكه به شهادت تاريخ و گواهي علم، تنها زباني كه در بخشهائي از ايران به طور تصنعي و از بالا به پائين رايج شده، زبان فارسي است.
- اراني بي خبر از دست آوردهاي علم ريشه شناسي و با سائقه هاي پان ايرانيستي، كلمه "آزربايجان" را كه قطعيا كلمه اي غير فارسي است، به عنوان كلمه اي فارسي ريشه شناسي كرده و نام تركي شهر "باكو" را نيز با كلمه جعلي و فارسي "بادكوبه" كه حتي به اعتراف كسروي چند سده از عمر آن نمي گذرد عوض مي نمايد.
گئرچهيه هو!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر