مقدمه
در قسمت اول این مقاله که پیش و رو دارید، به ضرورت متشکل شدن فعالین حرکت ملی آزربایجان و باید و نبایدهای آن خواهم پرداخت. قسمت دوم این مقاله نیز در حال نوشته شدن است که در روزهای آتی متشر خواهد شد که در قسمت دوم به انواع متشکل شدن، تعاریف آنها، مناسبترین نوع آن برای حرکت ملی و نیز راهکارهای مختلف خواهیم پرداخت. عمدتا در این مقاله به ارائه ی واژه ای جدید در ادبیات حرکت ملی، تحت عنوان هسته ی دموکراتیک مقاومت ملی و ضرورت آن خواهیم پرداخت.
ضرورت متشکل شدن فعالین و توده های ملت آزربایجان
در قسمت اول این مقاله که پیش و رو دارید، به ضرورت متشکل شدن فعالین حرکت ملی آزربایجان و باید و نبایدهای آن خواهم پرداخت. قسمت دوم این مقاله نیز در حال نوشته شدن است که در روزهای آتی متشر خواهد شد که در قسمت دوم به انواع متشکل شدن، تعاریف آنها، مناسبترین نوع آن برای حرکت ملی و نیز راهکارهای مختلف خواهیم پرداخت. عمدتا در این مقاله به ارائه ی واژه ای جدید در ادبیات حرکت ملی، تحت عنوان هسته ی دموکراتیک مقاومت ملی و ضرورت آن خواهیم پرداخت.
ضرورت متشکل شدن فعالین و توده های ملت آزربایجان
بدون شک لازمه ی موفقیت یک حرکت ملی، پوپولیستی بودن و محبوبیت آن در دل توده های آن ملت است. حرکت ملی آزربایجان نیز از این امر مستثنی نیست. دیدگاه های مختلفی در مورد چکونگی و نحوه ی پوپولیستی شدن یک حرکت وجود دارد. از جمله عواملی که می تواند حرکت ملی را پوپولیستی کند، مساله ی مبارزه با استعمار است. چیزی که بعد از اثبات (وجود استعمار) به جرقه ای برای شعله ور کردن حس استعمار ستیزی در افرادی که تحت تاثیر راسیست از اصل آن بی خبرند، تبدیل می شود. استعماری که راسیست فارس به شکل های مختلف سعی در مخفی نگه داشتن، توجیه و بعضا نرمال جلوه دادن آن می کند. مساله ای که شناساندن آن بر عهده ی نخبگان و فعالان ملی است که در این راه هزینه های جانی و مالی زیادی می پردازند. ولی برای تاثیر بیشتر و هزینه ی کمتر، در علم مبارزات مدنی راهکاری بنام متشکل شدن پیشنهاد و توصیه شده است و روشهای علمی گوناگونی دارد که فعلا از حوصله ی این نوشته خارج است. علاوه بر آن، مبارزه ی متشکل، منظم و قانونمند می تواند تاثیر بیشتری بر پوپولیستی شدن حرکت نسبت به مبارزات پراکنده و نامنظم بدون پرینسیپ روی آحاد ملت بگذارد. هر نوع حرکتی که بیشتر در صحنه فعال باشد و با پلان جلو رود، مسلما توده ای تر و جذاب تر خواهد بود. در صحنه بودن و فعال بودن، متشکل بودن طیف گسترده ای از حرکت را می طلبد و از همین روی بهتر است حرکت ملی برای نفوذ هرچه بیشتر در دل جامعه ی آزربایجانی، بطور گسترده متشکل شود. حرکت ملی آزربایجان نه تنها بایستی منتظر یک فرصت جهت قیام ملی یا احقاق حقوق خود باشد، بلکه اصولا بایستی قادر به آفرینش فرصت و استفاده ی بهینه از آن باشد. این امر نیز مستلزم متشکل شدن است تا علاوه بر گفته های مذکور، هیچ نیروی سیاسی جرات مصادره کردن حرکت را نداشته باشد و حرکت بتواند استقلال خود را حفظ کند.
بنظر نگارنده ی این مقاله، ملت تحت ستم آزربایجان چه در گذشته و چه در حال حاضر پتانسیل بالقوه ای در متشکل شدن مقابل استعمارگران داخلی و خارجی داشته اند. مساله ی متشکل شدن تورکهای آزربایجان، مساله ای عینی (اوبژکتیو) است که واقعیتی تاریخی دارد. از قیام بابک خرمدین بر علیه اشغال آزربایجان گرفته تا صدر مشروطیت، فرقه ی دموکرات آزربایجان و جنبش خلق مسلمان تبریز (آزربایجان) به رهبری آیت الله شریعتمداری. سرتاسر تاریخ آزربایجان با همبستگی و متشکل شدن در برابر دشمنان ورق خورده است. متاسفانه بعضی از فعالین حرکت ملی خواسته یا ناخواسته گاها چنین تلقین می کنند که گویی مساله ی متشکل شدن فعالین ملی، مساله ای ذهنی (سوبژکتیو) یعنی بیان خواسته و آرزو است. این گونه برخورد با قضیه متاسفانه در طی این سالها تا حدودی مانع از متشکل شدن فعالانه ی گروه ها و شخصیتهای مختلف حرکت ملی گشته است که تنها بسود راسیست حاکم فارس و همسایگان فرصت طلبمان (کوردها) بوده است. آزربایجان سابقه ی درخشانی در متشکل شدن در طول تاریخ دارد. بسیاری از احزاب چپی و حتی راستی سرتاسری در ایران را تورکها رهبری و اداره کرده اند و این پتانسیل بالای جامعه ی آزربایجانی در متشکل شدن را نشان می دهد. چه در راستای منافع ملی آزربایجان و چه در قالب احزاب سرتاسری سابقه ی درخشان و بسیار توانمندی در متشکل شدن داشته ایم. تاریخ به آزربایجان یاد داده است که بدون متشکل شدن و تشکیل هسته های مقاومت نتوانسته ایم به آمال و کف مطالبات خود برسیم. متشکل شدن و تشکیل هسته های مقاومت ملی بطور معمول از ضرورت های زیر حاصل می گردد :
1. مبارزه بر علیه اشغالگر و بیرون راندن آن جهت تشکیل دولت ملی
2. مقابله با حذف فیزیکی و نسلکشی
3. مبارزه بر علیه استعمار (داخلی یا خارجی)
4. مبارزه بر علیه استبداد و دیکتاتوری
5. مبارزه برای برابری
6. تشکیل جبهه و زیر مجموعات آن جهت سازماندهی مناطق ملی در برابر توسعه طلبی همسایگان
با تعمق در 6 ضرورت اساسی مذکور، متوجه خواهیم شد که ملت تورک آزربایجانی متاسفانه حائز تمامی 6 گزینه ی مذکور بوده و بیش از هر ملتی دیگر، برای دفاع از هستی و سرزمین خود نیازمند متشکل شدن برای احقاق حقوق و دفاع از خود است. حال به تطبیق 6 ضرورت اساسی با وضعیت کنونی آزربایجان جنوبی می پردازیم :
1. آزربایجان بطور نظامی و سیاسی از طرف ایران اشغال شده و حکومت ملی-مردمی آن چه در زمان شهید شیخ محمد خیابانی (نهضت آزادیستان) و چه در زمان شهید سید جعفر پیشه وری با زور و تجاوز از طرف حکومت مرکزی ایران سرنگون شده است. آزربایجانی ها فاقد مجلس ملی و ادارات دولتی و ملی بوده و از طرفی حق بهره برداری از ثروتهای طبیعی خود جهت آبادانی سرزمین خویش را بدلیل عدم داشتن دولت ملی خود ندارد. تمامی واحدها و نیروهای نظامی مستقر در خاک آزربایجان جنوبی وابسته به مرکز بوده و به زبانی دیگر، آزربایجان تحت اشغال نظامی نرم است. لازمه ی تشکیل دولت و حکومت، داشتن تشکلهای قدرتمند و فعال است. بدون تشکیل هسته های مقاومت ملی نمی توان اشغالگران را از خاک خود بیرون راند. دولت جعلی و اشغالگر ایران با وجود داشتن تشکلها و سازمانهای فعال مختلف ولی وابسته و مرتبط توام با هدف مشترک شب و روز کار و فعالیت کرده و بواسطه ی آن، آزربایجان را تحت اشغال نرم و سخت خود نگه داشته اند.
2. مقابله با حذف فیزیکی و نسلکشی : اخیرا راسیست فارس با نقشه هایی بلند مدت قصد نابودی قسمت وسیعی از سرزمینمان با خشک کردن دریاچه و رودخانه های اطراف اورمیه و همچنین آلوده کردن طبیعت بکر آزربایجان به انواع مواد سمی و کشنده و در نتیجه کوچاندن خیل عظیمی از ملت تورک به مناطق کویری فارس نشین و بالطبع آن آسیمیلاسیون سریعتر تورکها کرده است. امری که خود مقامات دولت فارس (همانند نماینده ی بجنورد) در مجلس نیز بر آن صحه گذاشته و آنرا انکار نکرده اند. آزربایجانی ها برای مقابله با این سیاستها و نسلکشی فیزیکی نرم (شبیه نسلکشی اشغالگران روس) و جلوگیری از نابودی بخش اعظمی از سرزمینشان، مجبور و محکوم به صف آرایی و ایجاد تشکیلات منسجم در چهارچوبی مشخص هستند.
3. منابع طبیعی و ثروتهای بی پایان آزربایجان جنوبی با وجود محرومیت خود این سرزمین تاراج و غارت شده و صرف آبادانی مناطق فارس نشین، مسلح کردن دشمنان قسم خورده ی آزربایجان و پروژه ی بزرگ آسیمیلاسیون تورکها می شود. آزربایجان به بدترین شکل ممکن مستعمره ی فارسستان شده است. هم سرزمینمان تاراج می شود و هم نیروی انسانی و نیروی کار ارزانمان علاوه بر بکارگیری در جهت منافع ملت فارس، استعمار شده و از هویت ملی و انسانی خود دور می گردد. در نتیجه ی اشغال آزربایجان و سیاستهای استعماری و راسیستی، تورکهای آزربایجان در خاک آبا و اجداد خود به مانند بیگانه و در وضعیتی هستند که با وجود اکثریت در وطن خود آزربایجان، حتی در چشم اقلیت نیز دیده نمی شوند و اقلیت انگشت شمار ارمنی و آشوری در سرزمینمان، بواسطه ی لطف اربابان اشغالگر ایرانی شان، حقوقی بمراتب بیشتر از تورکها دارند و روشنفکران و دموکراتیک ترین شخصیت جامعه ی فارس، به او به دیده ی اقلیت (با وجود اکثریت در سرزمین خود آزربایجان) نگریسته و در نتیجه کمترین حق در حد اقلیت را برای او قائل است. حتی اوپوزیسیون سرتاسری فارس بیش از اینکه دلهره ی ضایع شدن حقوق ملل غیر فارس (خصوصا تورکها) را داشته باشد، نگرانی اش برای اقلیت انگشت شمار مسیحی ساکن مناطق غیر فارس نشین است که از جنبه ی ملی و بعضا رفاهی، وضعیتی بمراتب بهتر از تورکها و سنی ها داشته و حداقل به زبان مادری خویش تحصیل می نمایند. تنها متشکل شدن فعالین ملی و توده ی ملت آزربایجان است که موجب افشا شدن این پروژه ها و اهداف استعماری راسیست فارس خواهد شد. از کارگران آزربایجانی گرفته تا آنهایی که در قالب تکنوکرات و بروکرات در اداره جات آزربایجان ناخواسته در منافع و تحکیم و استمرار حکومت فاسد فارس تلاش می کنند، بایستی متشکل شوند و حرکت ملی تا این سنگر که راسیست ساخته، نفوذ کند تا استعمارگر نتواند با کمال آرامش به غارت آزربایجان بپردازد. طلب خسارت ناشی از این استعمار راسیستی در صورت تشکیل دولت ملی تنها با وجود اسناد غارت و چپاول امکانپذیر خواهد بود و بهمین دلیل بروکراتهای آزربایجانی را بایستی بیدار و روشنگری نموده و علاوه بر پیوستن به صف حرکت ملی، نسبت به متشکل شدن تشویق کرد.
4. چه در زمان پهلوی و چه در زمان جمهوری اسلامی، آزربایجان بهمراه سایر مناطق ملی غیر فارس، قربانی بیشترین نوع استبداد و خودکامگی حکومت مرکزی بوده است. بعضی از دوستانمان به اشتباه چنین تحلیل می کنند که گویی جدای از ستم ملی، استبداد و دیکتاتوری بطور یکسان از همه ی ملتهای ساکن ایران قربانی گرفته است که مسلما چنین نیست. علاوه بر حقوق ملی، در مورد حقوق شهروندی نیز بیشترین نقض حقوق بشر در مناطق غیر فارس بر علیه ملل غیر فارس صورت می گیرد که با نگاهی به آمار اعدامها و سنگسارها، متوجه خواهیم شد که بیشتر این رفتارهای غیر انسانی در مناطق غیر فارس نشین صورت گرفته است که نمونه ی اخیر آن گزارش سازمان عفو بین الملل در 15 دسامبر 2011 بود که بیشترین قربانیان اعدام به اتهام قاجاق مواد مخدر مربوط به آزربایجان و بلوچستان بود. آزربایجان برای رهایی از دیکتاتوری و خودکامگی (داخلی یا خارجی) نیازمند متشکل شدن است. چیزی را که من اسمش را هسته های دموکراتیک مقاومت ملی می گذارم (در آینده و در قسمت بعدی و ادامه ی این نوشته، بیشتر به این موضوع خواهم پرداخت).
5. در طول تاریخ، هیچ جنبش برابرطلبانه بدون متشکل شدن و تشکیلات قوی و منسجم نتوانسته است به پیروزی برسد. آزربایجانی ها خواهان حقوقی برابر در تمامی ابعاد ملی، صنفی و جنسیتی بوده اند. برای نمونه تشکیلات فرقه ی دموکرات آزربایجان از جمله تشکیلاتی بود که برای برابری در سه حوزه ی ملی، صنفی و جنسیتی تورکها را متحد و متشکل نموده و در جبهه ای واحد در برابر حکومت فاشیستی تهران قرار داده بود. بنابراین آزربایجانی جهت احقاق حقوق خود و برابری و عدالت در همه ی حوزه ها نیازمند متشکل شدن هستند. جنبش های برابری طلبانه ی کارگری و جنبش زنان در آزربایجان، تنها در صورت پیوستن به حرکت ملی آزربایجان و ارائه ی تعریف و جایگاه دقیق ملی از خود قادر به شناساندن خود در بعد داخلی و بین المللی خواهند بود. حل شدن این جنبش ها در جنبش های سرتاسری، نتیجه ای جز نادیده گرفته شدن از سوی اوپوزیسیون سراسری و متعاقب آن نهادهای بین المللی نخواهد داشت. حرکت ملی آزربایجان نیز بایستی جهت متشکل کردن اصناف و زنان آزربایجان، بجای روشهای کلاسیکی، مدلی مدرن (در روزهای آتی در مورد روشهای مدرن تعامل و متشکل شدن سعی در نوشتن مقاله خواهم نمود) ارائه داده و بطور فعال و جدی با این گروه ها وارد تعامل شده و اجازه ی فعالیت مستقل ولی در چهارچوب منافع ملی آزربایجان این قسمت از ملت آزربایجان را بدهد که بی شک اولین گام در همراستا شدن نیروهای پراکنده با حرکت ملی و در نهایت بزرگترین گام تمرین دموکراسی برای تشکیل حکومت ملی دموکراتیک و برابری طلب در آینده خواهد بود.
6. با نگاهی به همسایگان آزربایجان جنوبی متوجه خواهیم شد که 3 همسایه ی توسعه طلب و فرصت طلب فارس و کورد و ارمنی در جوارمان داریم که در طول تاریخ به شکل های گوناگون سعی در نسلکشی تورکها و ضمیمه کردن بخشهای بزرگی از آزربایجان به خاک خود را داشته اند. حافظه ی تاریخی ملت تورک آزربایجان خاطرات نسلکشی و کوشش جهت اشغال و الحاق خاک آزربایجان به ارمنستان و کوردستان را یادآوری می نماید. گروه های مختلف کورد و ارمنی تا دندان مسلح و متشکل منتظر فرصت جهت اشغال خاک آزربایجان را دارند. هم اکنون گروه های تروریستی کوردی با روشهایی چون قاچاق، ازدواج با دختران تورک و خرید ملک و مهاجرت هدفمند از کوردستان به شهرهای آزربایجان، سعی در اشغال نرم آزربایجان بعنوان پیش زمینه ی اشغال نظامی آزربایجان را در دستور کار خود دارند. گروه های مختلف ارمنی نیز در ایروان نشسته و آرزو می کنند تبریز پایتخت ارمنستان بزرگ باشد و بهمین منظور در اشکال مختلف، علنا و مخفی برنامه ریزی و فعالیت می نمایند. همسایه ی فارسمان نیز بدنبال اشغال نرم استانهایی چون زنگان، همدان و قزوین می باشند که متاسفانه در مورد قزوین و همدان تا حدودی هم موفق بوده اند. بدون شک آزربایجان مستلزم متشکل شدن و تشکیل واحدهای مختلف مقاومت برای رویارویی احتمالی نظامی در آینده ای نه چندان دور با همسایگانی که در کمین اش نشسته اند، است. والا بایستی شاهد وقوع دو یا سه قاراباغ دیگر در خاکهای آزربایجان جنوبی باشیم.
با توضیحات فوق مشاهده می گردد که تورک آزربایجانی بنا به 6 خطر فوقی که با آن مواجه است، بیش از هر ملتی نیازمند متشکل شدن و فعالیت منسجمانه است.
حرکت ملی آزربایجان، تا زمانی که نتواند خود بعنوان نیرویی قوی و متشکل و دارای برنامه ای عمومی پا به عرصه مبارزات مدنی، اجتماعی و سیاسی در منطقه و بالطبع ایران بگذارد، هیچ نیرویی آنرا را در عرصه بده و بستانهای سیاسی و اجتماعی جدی نخواهد گرفت.
تا زمانی که حرکت ملی آزربایجانی ها در ایران علیرغم فشارها و سرکوبهای حکومت نتواند تشکلهای مدنی را در راستای سازماندهی مبارزات مسالمت آمیز برای حقوق ملی و انسانی ایجاد نماید، بنظر می رسد راه بجایی نخواهد برد.
اما در اینجا همواره چند مساله قابل بحث است که قبل از پرداختن به نحوه ی متشکل شدن و تشکیل هسته های دموکراتیک مقاومت ملی و تعریف آن، به آنها می پردازیم :
الف) دیدگاهی رایج و طرح یک سوال
متشکل شدن افراد در چارچوب یک سازمان و یا حزب و گروه، اعتقاد به فکر و اندیشه و هدف واحدی است که صورت می پذیرد، نه بر اساس دوستی های سنتی و یا خویشاوندی و غیره. بر این اساس چگونه میتوان امروز با آن آزربایجانی آشنایی که از بعد افکار آن اطلاعی نداشته و یا این دوستانی که آن قدر بخود زحمت طرح دیدگاههایش را نمی دهند و من نوعی نمی دانم که این و یا آن فعال تورک مدعی در قبال مسائل روزمره جهانی و منطقه ای و آزربایجان و حتی مسائل حاد تئوریک مطرح از سوی اندیشمندان معاصر راست و چپ چه نظری دارند. چگونه میتوانم از ایجاد یک تشکل سیاسی صحبت کنم؟ اساسا من نوعی بر اساس کدام اشتراکات باید با این دوستان به ایجاد این و یا آن تشکل اقدام کنم؟ گام عملی برداشتن در راه ایجاد یک تشکل سیاسی قبل از همه با، آشنایی نقطه نظرات فعالین ملی و از سوی دیگر با وجود یک فضای سیاسی سالم و دوستانه و اعتماد برانگیز رابطه دارد، نه با جایگزینی کینه و نفرت نسبت به یکدیگر و جایگزینی آزادی تهمت و افترا و تحقیر بجای آزادی بیان سازنده و کار ساز، آنطور که برخی دوستان ما از آزادی بیان و به اصطلاح « سانسور ستیزی» می فهمند.
ب) دو مساله ی مهم :
1ـ منظور از تشکل سیاسی ایدولوژیک نیست که در همه موارد لازم باشد اتفاق نظر مطلق حاصل شود.
2ـ برای آشنایی با نظرات دیگر فعالان معتقد به تشکل یابی بایستی پروژه «معتقدین تشکل یابی» در دستور کار باشد.تشکیل سمینار، گردهمایی، چاره جویی، تقبل مسولیت و هرگونه اقدام لازم را انجام دهیم. بدون نظر داشت این افقها و در شرایط یاس انگیز خیلی ها نظراتشان و حرفهایشان را ابراز نمی کنند. حالا بعد از سی سال اگر ما را باور نکنند نبایستی ناراحت نشویم.
چگونه کوردها مسئله شان را جهانی کرده اند که حتی مقامات ممالک گوناگون حل عادلانه حقوق آنها راطرح و دفاع میکنند در حالیکه محصول نوشتاری کوردها شاید در حد یک هزارم فعالین تورک نیز نباشد.من هم موافق نوشتن وگفتن هستم اما همراه با عمل سازماندهی شده. این سازماندهی بایستی متناسب با ظرفیت ما در خارج کشور باشد. اما انسانی که 50 سال بنویسد و هیچ قدم عملی برندارد، به درد حرکت ملی نمی خورد.
اما فعالیتهای رادیوـ تلویزیونی و مشابه آن نیزتوسط هیئتهای دولتی، یا شرکتهای خصوصی برنامه ریزی شده و به طور ارگانیک، هماهنگ در سمت منافع و استراتژی دولت، نفوذ فرهنگی/سیاسی، سود اقتصادی و غیره پیشبرده می شود. در برابر رویدادها و فجایع جاری در آزربایجان نمیتوان با مقاله نویسی صرف، منفرد و آنهم با تنزل شدیدی که در این سالهای اخیر رخ داده است تاثیر قابل قبولی بر توده گذاشت.
ج) نگرش های رومانتیک
مورد دیگر، طرح مسائل خارج از توان و میزان توانایی ما (برای ضرورت تشکل در خارج از کشور) است. نمونه طرح مسائل جهانی و... برای همه اشکال تشکیلاتی لازم نیست. ما هنوز به فکر کلبه هستیم نه آسمانخراش. آیا سنگ بزرگ نشانه نزدن نیست؟
ما اگر ملاحظه کاری ، خود پرستی ، پشت سر هم حرف زدنها و ... را کنار نهیم اگرچه آسان نیست ولی میتواند کارساز باشد. اینها دردهای ناشایسته، محفل گرایی ، دوستگرایی ویا دسته گرایی ، تحقیر، جدل شخصی و انحراف از اعتقاد و اصول و منافع انسانی و ملی و ... است. ایجاد فضای سیاسی و سالم وظیفه همه ی ماست.
هر کسی که تمایل به کار تشکیلاتی داشته باشد نباید منتظر دیگران باشد. اما در رابطه با آن دسته از فعالانی که ادعا می کنند که به مدت لازم در جهت تشکل یابی در جلسات شرکت کرد ه اند و یا دیگری که امکان عملی این امر را منوط بر آگاهی به نظرات دیگر روشنفکران آزربایجانی می داند ، باید عرض شود که شرکت در جلسات نه تنها مثلا به مدت چند ماه، بلکه بیست سال هم باشد ولی اعتقادی به قراردادی که خود با جمع بسته و جه بسا آنکه در تنظیم آن نقش کلیدی داشته باشد و پایبند نباشد، به پشیزی نمی ارزد.
بونا اینانیرام کی یوزده یوز گله جک بیزیمدیر
Oğuz Xan Oğlu / Təbriz / 24.1.2012
این نوشته ادامه دارد ...
Nonviolent struggle : 50 crucial points / Milivojevic, Andrej, Dinovic
There Are Realistic Alternatives / Gene Sharp ----à Chapter 2
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر