۱۳۹۲ فروردین ۲۲, پنجشنبه

شوونيسم و مسئوليت هاي ملي – انقلابي ما


ساوالان پورت : دوره ي بين سال هاي 1299 و 1391 (نود و دو سال) يكي از دوره هاي سياه ملت هاي غيرفارس ساكن دركشور به اصطلاح ايران مي باشد. دوره اي كه از آن به عنوان فرمانروائي عنان گسيخته يانديشه هاي ‍‍‍نژادپرستانه پان فارسيسم ياد مي شود. 

گفته مي شد كه تئوري هاي بنيادهاي افشار و غيره همچون آفتابي بر فراز پان ايرانيسم خواهد درخشيد و تاريخ سياهشان را روشني خواهد بخشيد. ايده هايي كه كمر به نابودي زبان ها و فرهنگ هاي مختلف بسته شد تا زبان ساختگي و گرفته شده فارسي را جايگزين سازند. چه بسا كه تمام دارائي و درآمدهاي سر به آسمان ساييده اي كه از چپاول ثروت هاي ملت تورك آزربايجان و عرب الاهواز به دست آمده بود در اين راه استعماري خرج كردند، اصول منحط و مرده اي كه از اين بنيادهاي ضد انساني انتشار مي يافت زيان آورترين ديكتاتوري ها  را پايه گزاري كرد، واقعيتي كه به طور دائمي و عمومي جامعه چند مليتي ايران را دگرگون و تمام سرمايه هاي مادي و معنوي همه را به يغما برد.         
                                                                           
   نويسندگان، شاعران،هنرمندان و حتي بزرگترين به اصطلاح روشنفكران هم از آنجا كه شيفته اين درام بودند چشم به حيله گري ها و شرارت هاي اين گروه بستند و توصيف نكردند آنچه را كه در انتظار ملت هاي در بند ايران بود. روشنفكر ايراني عصاي دست شوونيسم ايراني شده بود. خصوصياتي كه روشنفكر ايراني را با روشنفكران ديگر كشورها متمايز مي كرد خيلي روشن و واضح بود و از اين حقيقت ناشي مي شد كه روشنفكر ايراني از نظر تاريخي و اجتماعي ساخته و پرداخته حاكمان بود و كاسه ليس استعمار فارس. چرا كه از درون طبقات ستم ديده و زجر كشيده برنخواسته بود و اينان هر كدام به مركزيت هاي فكري مختلفي وابسته بودند و از مراكز خود تغزيه فكري و علمي و اطلاعاتي و سياسي و حتي نظامي مي شدند و همين وابستگي فكري به مراكز گوناگون آنان را از درك صحيح مسائل داخلي و ملي و قومي ملت هاي خودشان عاجز مي ساخت. و اينان به قولي جاده صاف كن مراكز فكري خود بودند تا بلاكش انسان هاي داخل در جغرافياي سرزمين خود. اين به اصطلاح روشنفكران با شعارهاي پر سر و صداي «عدالت و آزادي و برابري» يكصد سال تمام عده ايشان دل در گرو روس ها و سوسياليسم روس گذاشته بودند و عده ايشان هم خدمت گزار مركزيت كربلا و نجف و ضلع سوم هم پايتخت هاي اروپاي غربي را كعبه اعمال خود ساخته بودند. اين نوع روشنفكران به زنان آواره اي مي مانند كه آبرو وعصمت خود رابه بهاي خيلي ناچيزي به فروش مي گذارند

اين داستان هنوز هم در رفتار و گفتار تمامي ايران گرايان هويداست، و آنها مطمئنا‍َ بهتر از اين نخواهند شد. چرا كه به عبارتي ساده تر در كشوري كه مهمترين مشغله فكري جامعه يعني چاپ و نشر و ترجمه و تمام كارهاي به اصطلاح ادبي آن به نوعي به مراكز فكري و عقيدتي مختلفي گره خورده باشد روشنفكرانش هم خواه نا خواه يك نوع وابستگي فكري و حتي مالي به آن پيدا خواهند كرد. اين نوع روشنفكر توليدكننده ي انديشه و تفكر نمي توانست باشد بلكه واردكننده و توزيع كننده افكار غير بومي بودند كه از ديگران به ارث برده شده بود، نتيجه اينكه تمام مطالبي كه از اين پس درباره ي ضعف خلاقيت شوونيسم فارس نوشته شود بايد به اين نكته ي مهم اشاره كند كه شوونيسم فارس هم خود ساخته نبود بلكه نسخه هايي بودند كه در دخمه ها و اتاق هاي ادبي – فلسفي روس ها و غربي ها نوشته شده بود تا سهمي در آينده سياسي منطقه داشته باشند.     
                                                           
    احمقانه ترين كار اين است كه دشمن خود را ضعيف بشماري ، ولي استفاده از سطح عالي تكنيك زندگي و مبارزه وظيفه ي هر قهرمان آزربايجانيست، اين امر اجتناب ناپذير به انقلاب اجتماعي ضد شوونيستي و انهدام كامل آپارتايد منجر مي گردد. مبارزه ي آزادي بخش ملت هاي غير فارس مرزها را از هم دريده و متخصصين شوونيسم با هياهوي بسيار هشدار مي دهند كه تماميت ارضي به خطر خواهد افتاد ، همچنين مي خواهند بفهمند كه مصيبت آينده به نفع چه كسي تمام خواهد شد، وظيفه ي ملي – ميهني ماست تا با گسترش ادبيات مبارزه در ميان ملت ها مرتباَ آن را افزايش دهيم، همچنين با تقويت وجدان انقلابي در ادبياتمان و تقويت عشق به ميهنمان ميل اشتياق به دفاع در برار دشمن را به اوج خود برسانيم.             
                                                                                                
    تا چند سال پيش معلومات ذهني آزربايجاني ها تنها تشكيل دهنده ي تجربيات آنها از گذشته شان بود ولي امروز انسان آزربايجاني با تكيه بر تجربيات چند سال اخير و با الهام گرفتن از برادران خود در شمال و درس آموزي از ديگر ملت هاي در بند تصميم به مبارزه بي امان تا رهايي كامل از چنگال خونين شوونيسم فارس گرفته است و در اين رهگذر تمام اعضاي اجتماع ما بايد به طور مساوي در اين مبارزه شركت نمايند ، با فراز و نشيب هاي آن آشنا شوند ، موفقيت هايش را در آغوش بگيرند و با دستاوردهايش كار تبديل مبارزه به تكامل انديشه اشتراك نظر داشته باشند.   
                               
    يكي ديگر از مسئوليت هايي كه بايد به وظيفه ي سنگين مبارزان حركت ملي افزوده شود ، دقت در رفتارها و گفتارها و نوشتجات آنهاست كه كمتر از ديگر مسئوليت هاي مبارزان نيست. از آنجايي كه مبارزان ملي از بطن جامعه ي آزربايجان برخواسته اند هميشه در انظار ملتمان به امتحان كشيده مي شوند، هميشه رفتار و گفتارشان مورد سنجش قرار مي گيرد، و از آنجايي كه ملت ستم ديده مان در طول يكصد سال اخير شكست هاي زيادي خورده ، توهين ها و تحقير هاي زيادي را متحمل شده است در چنين شرايطي وقتي به مبارزان روي مي آورند انتظارشان خوش رويي ، مهرباني، صداقت، جوانمردي و بالاتر از همه خوش رفتاري و خوش گفتاري از آنهاست كه غير اين لطمات سنگيني به وجهه ي حركت ملي وارد خواهد كرد.             
                                                                                
    در اينجا نقل قولي از يكي از بزرگان مي آورم كه هم بر تجربيات مبارزه مان بيافزاييم و هم راه گشاي راهمان باشد. ايشان نقل مي كردند: چند سال قبل يكي از بخش نامه هاي داخلي وزارت اطلاعات به بيرون درز كرد كه حاوي نكات بسيار مهمي بود و مورد مطالعه ي دوستان قرار گرفت، در اين بخشنامه چنين آمده بود : ملتچي ها معمولاَزندگي ساده اي را انتخاب مي كنند ، اكثراَ لباس و كفش راحتي مي پوشند، قريب به اتفاقشان با سوادند، معمولاَ سيگار نمي كشند، موقع راه رفتن در كوچه و بازار به اين و آن نگاه نمي كنند ، رفتارشان با اطرافيان خوب است ، معمولاَ سعي مي كنند در مراسم مختلف مردم شركت فعال داشته باشند، در گفتارشان ادب را رعايت مي كنند و خيلي چيزهاي ديگر، در آخر هم نوشته بود ملتچي ها آدم هاي سرسخت و مقاوم و چه و چه هستند.         
      
اين بود قسمتي از اعتراف خود حاكمان شوونيست ، بلي يك مبارز آزربايجاني بايد كه اينچنين باشد.     اينها نمونه هاي بارزي از منش مبارزان است كه آنها را از ديگران متمايز مي كند. خوشبختانه ما در سال هايي زندگي مي كنيم كه راه و رسم كهنه ي زندگي از ريشه وبن دگرگون مي شود. آزربايجاني به قدرت و توان حقيقي خود در راه تغيير شكل زندگي پي مي برد. حس احترام به مقام و موقعيت خود در او بيدار مي گردد. او مي خواهد از اين پس مورد احترام واقع گردد.                                       
اين چنين ملتي بي احترامي به مبارزانش و بي حرمتي به شهيدانش را هرگز نخواهد بخشيد. «سنجش و معيار هر چيز در كيفيت آن است نه در كميت آن » امروز دشمن ما همانگونه كه آثار نويسندگان ما را مطالعه مي كنند ، همان طور هم رفتار و گفتار ما را مورد مطالعه قرار مي دهند ، ما را از دور و نزديك رصد مي كنند ، رفتار ما را با همديگر مورد بازبيني قرار مي دهند، از طرفي نسل جوان ما هم در همه حال چه در محل كار و زندگي و مدرسه و دانشگاه و چه در خيابان و مسافرت و استاديوم ها رفتار و گفتار مبارزان حركت ملي را به نقد مي كشد. چه خوب است كه از تمام امتحانات ملتمان سربلند بيرون بياييم و ارزشمندترين آن هم اين است كه كارهاي جمعي و گروهي را به كارهاي فردي ترجيح دهيم.  

یازار : وورغون
5/1/92

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر