۱۳۹۲ تیر ۱۹, چهارشنبه

پاسخی به مصاحبه دکتر طباطبایی با مجله مهرنامه- پیمان وهاب پور



مصاحبه آقای دکتر سیدجواد طباطبایی با مجله مهرنامه (تیرماه 1392) در چند روز اخیر مباحثی را برانگیخته و موافقان و مخالفان بسیاری را به قلم فرسایی واداشته است. (بخشی از این مصاحبه را اینجا بخوانید)زمانی که در شبکه های اجتماعی بخشی از این نوشته را خواندم، باور آن برای من بسیار سخت بود. اظهاراتی که نمی توانست از سوی کسی باشد که بزرگترین جایزه علمی فرانسه را دریافت کرده بود، باورش سخت بود که این ادبیات مربوط به کسی است که از او به عنوان یکی از بزرگترین روشنفکران ایران در کلاس های درس علوم سیاسی یاد می شود.
قبول آن سخت بود که کسی که دلایل انحطاط ایران را بررسی کرده است، چنین انحطاط بار سخن می راند. اما رجوع به متن اصلی تردید مرا به یقین تبدیل کرد، ولی تأسف تنها واکنشی بود که می توانستم نشان دهم. خواستم تأسفم را با کسی قسمت نکنم، اما نتوانستم و برخود لازم دانستم به چند نکته اشاره کنم، تا در مقابل نسل آینده متهم به سکوت نشویم. سکوت در برابر توهین هایی که به فرهنگ ایران و ایرانی شده است. آذربایجان بخشی جدایی ناپذیر از فرهنگ ایران است. توهینی که آقای طباطبایی در این مصاحبه کرده اند، تنها به یک زبان و یک قوم و بخشی از ملت ایران نیست، بلکه توهین به تمام ملت ایران است
1. کلی گویی
این اولین بار نیست که آقای دکتر طباطبایی با یک حکم کلی، طرف های خود را به مسلخ نقد و یا بهتر بگوییم، توهین و افترا می برد. زمانی که ایشان در خصوص وضعیت علم سیاست در ایران قبل و بعد از انقلاب مطلبی را منتشر کردند، این ویژگی ایشان کاملاً نمایان شد. چنانچه یکی از اساتید به نام دانشگاه تهران نیز در پاسخ به اظهارات وی، پاسخی بلند نوشت و در سایت خود منتشر ساخت و کلی گویی ایشان را تخطئه کرد.
آقای طباطبایی در جای جای این مصاحبه چه آن زمان که در مورد آذربایجان و آذربایجانی صحبت می کند، و چه آن زمان که از دوستان و مریدان و شاگردان مثال می آورد، دچار این کلی گویی می شوند. البته شاید این مسئله از مسئولان و دست اندرکاران مجله مهرنامه نیز نشأت می گیرد که سئوالات خود را به قدری تعمیم یافته و کلی نگر مطرح کرده اند که جایی برای بحث دقیق در خصوص مسایل مهم فرهنگی کشور باقی نمانده است. هر چند در مورد سئوالات مجله نیز مطالبی هست که کوتاه و مختصر بیان خواهم کرد. آقای طباطبایی به عنوان نمونه می گوید:
«
چند دانشجوي دوره دكتري باكو به من مراجعه كرده‌اند و از طريق انها مي‌دانم كه حد دانشگاه‌ها و استادان چگونه نازل است
من در خصوص کیفیت دانشگاه های آذربایجان یا کشورهای آسیای میانه و قفقاز سخن زیاد دارم که جای آن در این بحث نیست، اما از یک استاد مطرح و به نام حقوق و سیاست و به ویژه فلسفه به قدری چنین استدلال مضحک است که خواننده را به خنده می اندازد. مبانی استدلال ایشان بر روی اظهار نظر چند دانشجو بنا نهاده شده است و همگان می دانند چند دانشجو هیچگاه حجم نمونه معرفی برای یک وضعیت ثابت و پایدار در یک کشور نیست. به لحاظ منطق استقرایی نیز این گزاره با عقل همراه نیست. چرا که تنها یک نقیض آن می تواند، کل مفروض آقای طباطبایی را باطل سازد. البته در سایر موارد نیز ایشان به کرات از این قبیل استدلال ها استفاده کرده اند، اما به یک نمونه بسنده می کنم. من مدافع وضعیت دانشگاه های باکو نیستم، چرا که اطلاعات دقیقی از آنجا ندارم، اما هیچگاه هم به صرف اینکه چند همکلاس دوره کارشناسی من رفته اند و آنجا تحصیل کرده اند، نمی توانم به یک حکم کلی نه تنها تمام دانشگاه های آذربایجان، بلکه تمام اساتید آنجا را به لحاظ علمی زیرسئوال ببرم.
2.
توهین به بخشی از فرهنگ ملی
آقای طباطبایی که در خصوص فرهنگ ایرانی و یا بهتر بگوییم «ایران فرهنگی» کتاب ها و مقالات به رشته طبع آراسته اند، و در خصوص دلایل انحطاط ایران غور کرده اند، و به زعم خود در این زمینه استخوان ترکانده اند، نمی دانم بر اساس کدام حس وطن دوستی و وطن پرستی، تیغ توهین و نقد بر دست گرفته اند و بخشی از فرهنگ و هویت این مملکت را به سلاخی برده اند. بر اساس کدام حس وطن پرستی، و تنها با این استدلال واهی که عده ای پان ترکیست خواهان تدریس اجباری زبان ترکی و حذف زبان فارسی از ممکلت بزرگمان ایران هستند، نه تنها به هویت ملی ما آذربایجانیها، بلکه به هویت کل کشور عزیزمان ایران توهین روا داشته اند. این چه متفکری است که از چنین عبارات سبک و سخیف در جهت حذف یا تضعیف یک تفکر منحط دیگر استفاده می کند: به این جملات توجه کنید:
-
كل منابع ادبي موجود آذري را مي‌توان در دو ترم در دانشگاه براي پان‌تركيست‌ها تدريس كرد.
-
مگر در زبان آذری چه منابع اساسی فرهنگ بشری وجود دارد که اینها میخواهند مدرسه آذری درست کنند!
-
بيشتر پان‌تركيست‌ها ـ مثل اكثريت روشنفكري ايران ـ چيزي از پيچيدگي‌هاي سياست در نمي‌يابند.
-
پان ترکیسم ملغمه ای از بیسوادی و بیشعوری است.
-
يك ايراني متوسط را با يك اهل آذربايجان به اصطلاح «شمالي» مقايسه كنيد، البته اگر روسي يا چند كلمه انگليسي نداند، خواهيد ديد كه استاد دانشگاه باكو به اندازه دهاتي ايران سواد و بيشتر از آن شعور ندارد.
من تنها از یک آدم بی سواد عصبانی که چیزی در چنته تفکر خود ندارد، انتظار دارم به چنین جملاتی پناه بیاورد. اینکه ایشان چرا با این ادبیات به توهین فرهنگی و نه تحلیل فرهنگی پرداخته اند برایم بسیار عجیب است.
آقای طباطبایی! آیا زبان و ادبیات مردم ساکن در مناطق آذربایجان بخشی از ایران فرهنگی نیست، آیا بخش مهمی از تاریخ و ادبیات این کشور محسوب نمی شود، آیا به صرف اینکه یک عده به زعم شما پان ترکیست، و آن هم به اشتباه خواهان تدریس اجباری زبان ترکی به تمام ملت های ایران شده اند (هرچند اینطور نیست، و حتی شما کسانی که خواهان اجرای اصول 15 و 19 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می باشند را نیز پان ترکیست خطاب خواهید کرد) باید کل زبان، ادبیات، تاریخ و فرهنگ آذربایجان را زیر سئوال برد.
اگر نظریه شما را در خصوص ایران فرهنگی قبول داشته باشیم، آیا یک استاد دانشگاه باکو بخشی از ایران فرهنگی نیست؟
آیا دانشگاه باکو بخشی از میراث ایران فرهنگی محسوب نمی شود؟ آیا با این ادبیات به دنبال جذب آذربایجانیها به «ایران فرهنگی» هستید؟ آیا با این عبارت که یک ایرانی از یک استاد آذربایجانی بیشتر می فهمد، به دنبال احیای ممالک محروسه و یک ایران تاریخی هستید؟ اگر یک فرد آذربایجانی در باکو این جمله را بشنود که یک ایرانی در خصوص اساتید دانشگاهش این جمله را بر زبان رانده، چقدر تمایل پیدا می کند که زیر پرچم ایران فرهنگی قرار بگیرد و به انسجام و اتحاد بزرگ فکر کند؟ زهی خیال باطل که با این ادبیات چارپای طویله شهر کورها را نیز نمی توان جذب کرد، چه برسد به ….
سئوالات در این زمینه بسیار است و امیدوارم شما قدری در این زمینه فکر کنید.
آقای طباطبایی شما نه تنها به آذربایجانیها که به تمام ملت ایران توهین کرده اید و باید در اسرع وقت در پیشگاه تمام مردم آذربایجان و مردم ایران از گفته های خود عذرخواهی کنید.
3.
فعالین مدنی آذربایجان «پان» نیستند
حتما با من موافق هستید که مردم آذربایجان تا کنون برای اثبات وطن دوستی خود کاری نمانده که نکرده باشند. از جنگ تحمیلی و دفاع از کیان وطن گرفته تا تلاش و کوشش برای ساختن و آبادانی این کشور. از مبارزه بر علیه استبداد در زمان مشروطه گرفته تا قیام مردم تبریز و سایر شهرها در جهت حمایت از حرکت ملی و اسلامی مردم در انقلاب 1357.
آقای دکتر! مردم آذربایجان، مردمان روزهای سخت هستند، مردمانی که ثابت کرده اند نسبت به هموطنان خود چقدر با محبت هستند. زمانی که چند سال پیش در رشت برف سنگینی بارید خود به عینه دیدم که نانوایی های شهرم یعنی اردبیل، سه روز صبح تا شب برای رساندن نان تازه به اهالی گیلان تلاش کردند. به عینه شاهد بودم که زمانی که آن زلزله دهشتناک در بم روی داد، چگونه آذربایجانی ها در صف اول کمک به هموطنان خود بودند. لشگر عاشورای آذربایجان را چه کسی فراموش خواهد کرد؟ شهدای آذربایجان در راه وطن را چه کسی نخواهد دید؟ آقای طباطبایی! مردم آذربایجان از نظر شما آدمهایی هستند که نه زبان درست و حسابی دارند و نه ادبیات به درد بخور. آیا این است نگاه شما به مردم آذربایجان.
اما الان جوانان آذربایجان چه می خواهند؟ اگر شما نمی دانید، بگذارید من پاسخ گویم: اجرای اصول 15 و 19 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
خواسته آنان نه مخل امنیت ملی است و نه بر هم زننده یکپارچگی فرهنگی. بلکه برگرفته از قانون اساسی این کشور است. کشوری که شما هم حق دارید در آن نفس بکشید و در مجلات آن هر چه از دل تنگتان می گذرد، بر زبان جاری سازید. کشوری که آن را ملک طلق خود می دانید و تنها برای همفکران خود ارزش زیستن را قائلید. اما اینطور نیست و تفکرات شما حتی نتوانسته زیر لایه های گفتمان شما پنهان شود. به قدری عریان و عصبی بر کلمات شلاق زده اید که استبداد و تک رأیی را از تک تک جملات شما می توان درک کرد.
آقای طباطبایی کسانی که شما آن ها را ندیده و ندانسته به «پان بودن» متهم می کنید، از رئیس جمهور منتخب خود اجرای قانون اساسی را طلب می کنند، نه از رئیس جمهور یک کشور بیگانه. آیا اینان وطن فروشند؟ آیا درخواست برای تدریس زبان مادری در کنار زبان ملی، مخل امنیت فرهنگی است؟ آیا حفاظت از زبان ترکی آذربایجانی به عنوان میراث تاریخی ما که در تعامل با زبان فارسی کلمات زیادی را نیز به آن هبه کرده و مورد استعمال عموم ملت ایران است، و از آن نیز بسیار تأثیر پذیرفته است، نباید اصلی ترین وظیفه متفکری! چون شما باشد. من نمی دانم اگر فردی مثل شما به حفاظت از فرهنگ ملی و منطقه ای همت نمی گمارد، پس وظیفه اصلی اش چیست؟ این همه کتاب را در خصوص تاریخ و سیاست ایران برای چه و که نوشته اید؟ تنها برای من نگاشته شده اند یا خود نیز بزرگترین مخاطب آن بوده اید.
آقای طباطبایی! جوانان آذربایجان عاشقان این مرز و بومند، اگر شما کوچکترین و قانونی ترین خواسته های آنان را اینگونه طرد و رد نکنید. آنان جوانانی هستند که اگر پایش بیافتد یک بار دیگر حاضرند برای دفاع از وطن و ناموس خود تن نحیف و کوچک خود را در برابر جنگ افزارهای دشمن بیاندازند، به شرط آنکه در عصر عافیت، شما و همفکران شما آنان را با این عبارات خطاب قرار ندهید. انگ های غیراخلاقی و ثقیل به آنها نزنید و هر وطن پرستِ هویت خواهی را وطن فروش خطاب قرار ندهید.
4.
اگر این جملات در اروپا گفته می شد
آقای طباطبایی شما که سالیان سال در فرانسه و آلمان به تدریس مشغول بوده اید، به این سئوال من پاسخ دهید که اگر این جملاتی که شما در خصوص مردم خود گفته اید در یکی از کشورهای اروپایی گفته می شد، الان شما در کجا بودید؟ آیا شما را به جرم نژاد پرستی و نفرت پراکنی دستگیر نمی کردند؟ آیا به بهانه آزادی بیان، می توانستید چنین عباراتی را به کار بگیرد؟ آقای طباطبایی دیگران اگر در مورد سیاهان و یهودیان و مسلمانان و مسیحیان می گویند و به محکمه برده می شوند، شما در مورد هموطنان خود چنین دیدگاهی دارید و به محکمه برده نمی شوید. آقای طباطبایی! شما که در فرانسه مهد آزادی و دموکراسی زندگی کرده اید، به این سئوال من پاسخ دهید که آیا در این کشور اجازه توهین به مردمان دیگر را می دهند؟ قدری تفکر در این زمینه، از کالرهای شما نخواهد کاست
4. تفکرات شما رادیکال پرور است
آقای طباطبایی! یک مسئله یا پدیده اجتماعی، نیاز به تحلیل و بررسی دارد. لذا نمی توان از طریق کتمان آن و یا سیاه نمایی و ناسزا گفتن به آن، صورت مسئله را پاک کرد. اینکه شما با این عبارات به مسئله «پان ها» اشاره می کنید، به این معنی است که مسئله ای به نام حقوق اقوام در ایران وجود دارد. که اگر نبود، بی شک نه شما و نه متولیان یک مجله به خود زحمت نمی دادید و به این مسئله ورود پیدا نمی کردید. شما که خود را اهل ریشه یابی می دانید، چرا با این مسئله بدین گونه مواجه شده اید. در اثبات مسئله بودن این پدیده اجتماعی (تلاش اقوام ایرانی برای حفاظت از زبان و هویت محلی خود) همین بس که چندین دوره است در کشور ما در ایام انتخابات به عنوان یک محور اصلی توسط نامزدهای ریاست جمهوری مطرح می شود. چرا؟ چون این نامزدها نیز می دانند که باید پاسخگوی این مطالبات باشند و برای تحقق آن برنامه می دهند، یا مانیفستی صادر می کنند. این عزیزان همانند شما و سایر دوستانتان به کتمان آن نمی پردازند، بلکه راهکار عملیاتی خود را برای حل مسئله به جامعه ارائه می کنند، تا رفتار انتخاباتی بخش اعظمی از جامعه ایرانی را تحت تأثیر قرار دهند. اما مصاحبه شما صرفاً می تواند به میدان گیری رادیکال ها بیانجامد. شما از پان ترکیست ها زیاد سخن گفته اید، اما به فعالین مدنی که در چارچوب قانون اساسی این مملکت به دنبال احقاق حقوق خود هستند، هیچ اشاره ای نکرده اید. آنانی که حتی از طریق شرکت در انتخابات تلاش کرده اند، کارگزاری را بر سر کار آورند تا مشکلات و خواسته های آنان را ببیند. نه مثل شما که از اساس چنین خواسته ای را رد و طرد کند. مطالعه تاریخ آمریکا، اسپانیا، کشورهای آفریقایی، خاورمیانه و … به خوبی به ما می آموزد که ایستادن در برابر چنین گروه هایی که به تغییر دموکراتیک و آرام اعتقاد دارند، نتیجه ای جز میدان داری رادیکال ها منجر نخواهد داشت. رادیکال هایی که نه شما را می پذیرند و نه از تفکرات صلح طلبانه همگروهان خود حمایت می کنند. رادیکال هایی که تنها به نابودی می اندیشند. رادیکال هایی که زمانی که به خواسته خود نرسیدند، ترور را جایگزین کنش سیاسی می کنند. آقای طباطبایی عبارات شما بیش از آنکه تحلیل و ارائه راه حل در خصوص مسئله جامعه ما باشد، هیزمی است برای آنان که دوست دارند در این مهلکه آتش به پا کنند. باز هم تأکید می کنم، بد نیست در این زمینه نیز قدری تأمل کنید و به جای پاک کردن صورت مسئله به حل آن فکر کنید و هموطنان خود را در جهت حفظ میراث فرهنگی و ملی که همان زبان های منطقه ای است، یاری کنید.
5.
مجله «مهرنامه» یا مجله «جورنامه»
اما دوستان مجله مهرنامه در انداختن شما به این ورطه بدون آنکه خود بدانید و خوب متوجه شوید، بیشترین نقش را داشته اند. تحلیل مسئله اقوام در ایران و ورود به آن با سئوالاتی که از شما پرسیده شده، به هیچ وجه رخ نمی دهد. دست اندرکاران مهرنامه در مورد قومیت در ایران از همان ابتدا با مسئله «پان» وارد شده اند، بدون آنکه مختصات مسئله را تشریح کنند. آنان قبل از آنکه شما پاسخی ارائه دهید، پاسخهای شما را با پرسش های غیرعلمی مهندسی کرده اند و شما را به سمتی سوق داده اند که از دایره عدالت و علم خارج شده اید و بر طبل احساسات کوبیده اید. یک بار دیگر لازم است به شما یادآوری کنم که این دام را خواسته یا ناخواسته، از روی عمد یا غیرعمدی، آنان برای شما پهن کردند و شما نیز به خوبی در این دام قرار گرفتید و در بازی آنان بازی کردید. سئوالات این دوستان مبتنی بر مفروضه هایی بوده است که به آن ورود نکرده اند. مستقیماً رفته اند سراغ پان ترکیسم. چرا؟ مگر نمی شد این مسئله حساس و مهم را با ادبیات جامعه شناختی و سیاسی بررسی کرد. مگر نمی شد این سئوال را مطرح کرد که آیا تفاوتی میان کنشگران قومی وجود دارد یا خیر؟ مگر نمی شد به قانون اساسی و اصول اجرا شده و اجرانشده آن اشاره کرد؟ مگر نمی شد به ریشه یابی علل گرایش به قومیت گرایی و هویت طلبی در کشور اشاره کرد؟ چرا مستقیما پان ترکیسم مطرح شده است. امیدوارم این دوستان پاسخی به وجدان خود داشته باشند و شما نیز پاسخی به پرسشهای من.
با این اوصاف مجله مهرنامه را دیگر نمی توان مهرنامه نامید، این رویه بیشتر از روی جور و ظلم است و عنوان جورنامه برای این مجله برازنده تر است
آن قدر حرف برای گفتن دارم که می ترسم به قدری طولانی شود که از حوصله شما و خوانندگان متن خارج شود. اما تنها به این آیه قرآن استناد می کنم که «ان اکرمکم عندالله اتقاکم» نزد خداوند تنها کسانی عزیز هستند که بیشتر پروای خدا دارند. شاید بتوان این گونه نیز تفسیر کرد که تنها کسانی در پیشگاه حاکم دو جهان عزت کسب می کنند که در کمک به همنوعان خود از یکدیگر پیشی بگیرند. من هیچگاه معیار دوستی و محبت خود را بر پایه های زبان و تاریخ و منطقه و … استوار نساخته ام. چرا که تنها انسانیت است که بر لوح زندگی ما نقش می خورد. تأکید بر انسانیت است که از نژاد پرستی و رنگ پرستی ما را بر حذر می دارد و بر محبت خالصانه بر ابناء بشر تأکید می کند.
و هیچگاه در خمودی تاریخ و گذشتگان خود نیز درجا نزده ام. از گذشته ها تجربه گرفته ام، اما آن را برای زندگی امروز خودم تنها در حد تجربه به کار بسته ام. نه به عنوان یک مخدری که ما را از حرکت رو به جلو بازدارد. امیدوارم به ساختن زندگی امروز خودم و فردای فرزندانم.
اما تفکر شما، جوانان این کشور را به سمت جلوگیری از انحطاط و قرار گرفتن در مسیر صحیح پیشرفت و توسعه راهنمایی نخواهد کرد.

18
تیرماه 1392 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر