شايد بعضيها
مفهوم واژه «مانقورت» رابه درستي ندانند، ولي تصورما بر اين است كه آقاي دكتر سيد
جواد طباطبايي معني و مفهوم آنرا ميداند، چرا كه رمان «روزي به درازي يك قرن»
چنگيز آيتماتف، نويسنده مشهور قيرقيز را كه در دنيا خوانندگان بي شماري دارد، در
ايران نيز بسياري خوانده اند و احتمال ميدهيم ايشان نيز اين رمان مشهور را
خوانده باشند.
در اين رمان
«مانقورت» به افرادي اتلاق ميشود كه بر هويت خود بيگانه اند و حتي پدر و مادر
خود را هم نميشناسند و قصد كشتن آنها را هم دارند.
در رمان «روزي
به درازي يك قرن» چينيها كه دشمني ديرينه با تركها دارند، با حمله هاي ناگهاني،
افرادي را از بين تركها ربوده به اسيري ميگيرند، آنها اين اسيران را در بيغوله
ها نگهداشته و سرهاي آنها را از ته ميتراشند و بر سر تراشيده آنها
پوست گاو يا گوسفند كشيده محكم ميبندند تا موهائيكه از سر اين اسيران رشد ميكند
وارونه رشد كرده بر پوست سرشان فرد رود، با رشد موهها و فرو رفتن هر چه بيشتر
موهها بر داخل پوست سر، زجر و شكنجه اسيران به حدي ميرسد كه %۸۰ آنها ميميرند و
فقط %۲۰ آنها زنده ميمانند كه اين زنده ماندگان، ديگر هويت، گذشته و همه چيزي كه
در ذهن داشته اند را
فراموش ميكنند
و تبديل به موجودي ميشوند كه هر دستوري از طرف اربابان چيني خود بگيرند بي چون و
چرا اجرا ميكنند، اينها حتي در صورت روبرو شدن با پدران و مادران خود، آنها را
نميشناسند و به قصد كشتن آنها، تير از كمان رها ميكنند. به اين افراد «مانقورت»
ميگويند كه امروزه به عنوان يك واژه، وارد ادبيات، بخصوص ادبيات تركي
شده است.
در دنياي مدرن
امروز ديگر كسي را به اين شكل بي هويت نميكنند، بلكه از راههاي مدرن بسياري كه
در آن شكنجه جسمي نباشد اما موثرتر از طريقه مانقورت سازي باشد استفاده ميكنند.
در رمان «روزي
به درازي يك قرن» آيا مانقورت سازي به آن شكل غير انساني كه چنگيز آيتماتف نويسنده
چيره دست قيرقيز آن را به تصوير كشيده وجود داشته و يا ساخته ذهن پوياي خالق اين
رمان است، چيزي نميدانيم، اما امروزه «مانقورت» واژه شناخته شده از
انساني است كه پشت به هويت، موجوديت و داشته هاي معنوي خويش كرده و از خود بيگانه
باشد.
دكتر شريعتي هم
در كتاب «اليناسيون و يا از خود بيگانگي» تعبيري روان، ساده اما معني دار از
«خودبيگانگي» دارد كه عين نوشته ايشان را در اينجا ميآوريم:
«وقتي يك
روشنفكر با «خويشتن» ميگُسَلد و اين خويشتن عبارت از تاريخ و فرهنگ و سنت و زبان
و ادب و محتواي ملت يعني مليت وي است و ناچار، خلاء وجودي خود را با محتواي فرهنگي
ديگري پر ميكند، انساني بيگانه با خويش ميشود و اين «غير» همچون «جنّ» در ماهيت و
شخصيت ملي او رسوخ و حلول مينمايد و آنگاه او عوضي نظر ميدهد و راه را هم عوضي
انتخاب ميكند و عوضي عمل ميكند. چون به تعبير عاميانه اما پر معني، او به راستي
يك «آدم عوضي» است. چنين آدمي فرق نميكند كه يك تحصيل كرده باشد يا فقط متجدد،
ماركسيست باشد يا ليبراليست، دست چپي باشد و يا دست راستي، اين ماركها همه به
مثابه برچسبهايي است به روي ظرفي كه درونش هيچ چيز ندارد[1][1][1]».
مصاحبه آقاي سيد
جواد طباطبايي در مجلة «مهرنامه» آيينة تمام نماي فردي است كه بيگانه با هويت خويش
است، ايشان نه تنها بيگانه با زبان، فرهنگ، هويت و موجوديت تركي و آذربايجاني خويش
است حتي آنچنان در افكار نژاد گرايانه از نوع مانقورتيسم گرفتار است كه بي توجه به
مقام و موقعيت خويش به عنوان استاد دانشگاه با داشتن مدرك دكتراي فلسفه، شخصيت خود
را در حد و اندازه وبگردي ساده و غرق در رؤياي لذت نژاد و زبان برتر، كه به علت
نداشتن استدلال، كامنتها و نظرات خود را همراه با توهين و فحش و ناسزا بر پاي
مقالهاي در سايت و يا وبلاگي ميگذارد، به نمايش ميگذارد!
آيا بكارگيري
جمله «پان تركيسم ملغمهاي از بيسوادي و بيشعوري است» در تيتر اين مصاحبه، جز نشان
دادن خشم و انزجار دروني فردي جزم انديش كه بدون ارائه دليل و برهان در رد تئوري
«پان توركيسم» و پانهاي ديگر، چيز ديگري را به نمايش ميگذارد؟
«پان توركيسم»
هم مكتبي است مثل «پان ايرانيسم»، «پان فارسيسم»، «پان ژرمانيسم»، «پان اسلاويسم»،
«پان عربيسم» و پانهاي ديگر، كه براي خود مانيفست و استدلالاتي دارد كه البته
طرفداران چنداني هم در دنيا ندارد.
اما به خوبي
ميدانيم در ايران، حداقل حزب و تشكيلاتي به نام «پان توركيسم» كه هويت طلبان
آذربايجاني آنرا تشكيل داده باشند و در چارچوب آن فعاليت كنند وجود ندارد. حتي من
در حال حاضر در دنيا هم حزب و تشكيلاتي به نام «پان توركيسم» نميشناسم كه عدهاي
تحت لواي آن فعاليت كنند، اما حزب «پان ايرانيسم» كه در حقيقت همان «پان فارسيسم»
است را هم من ميشناسم و هم جناب آقاي سيد جواد طباطبايي، كه در داخل همين ايران،
چه در زمان رژيم گذشته و چه اكنون فعاليت ميكرد و ميكند و رهبر اين حزب هم در
زمان پهلوي دوم نماينده مجلس آن زمان، آقاي محسن پزشكپور بود و بعد از انقلاب
اسلامي هم ايشان تا زمان درگذشتشان در سال
1389، همچنان رياست آنرا به عهده داشت و در زمان رياست جمهوري آقاي خاتمي، نامة
سرگشاده بلند بالايي هم از طرف اين حزب و توسط آقاي پزشكپور در تاريخ 30/9/1377 به
رئيس جمهور ارسال شده بود[2][2][2].
آيا آقاي سيد
جواد طباطبايي تا به حال همين جمله مشهور خودش را در مورد اين حزب بكار برده و
«پان ايرانيسم» را «ملغمه اي از بيسوادي و بيشعوري» ناميده است؟
آقاي طباطبايي
ميگويد:
«زبانهاي محلي
ايران از لحاظ فرهنگي فاقد اهميت اند و بيش از اين قابليت بسط و گسترش ندارند»
احتمالاً منظور آقاي طباطبايي از گفتن زبانهاي محلي، بيشتر زبان تركي باشد. در درجه اول بايد گفت زبان تركي آذربايجاني زبان محلي نيست، زبان
محلي تعريف خاص خود را دارد كه آقاي طباطبايي حداقل تعريف آنرا بايد بدانند و تركي
آذربايجاني در دايره تنگ اين قالب نميگنجد. زبان تركي آذربايجاني، زبان ملي تركان
ايران و زبان فارسي هم، زبان ملي همكشوريهاي فارس زبان و زبان دولتي و رسمي كشور
است.
تركي آذربايجاني
در ايران گستره اي به وسعت يك كشور كوچك هم نه، گستردگي يك كشور متوسط را دارد.
اگر دلايل و مستندات هويت طلبان و فعالين فرهنگي- مدني آذربايجان در مورد آمار
جمعيت تركان ايران را هم ناديده بگيريم حداقل گفته وزير امور خارجه ايران، آقاي
دكتر صالحي در دي ماه سال ۱۳۹۰ در ديدار با وزير امور خارجه تركيه احمد داوود
اوغلو را نميتوان ناديده گرفت كه گفتند: «نزديك به چهل درصد ايرانيان به زبان
تركي سخن ميگويند».
گفته وزير امور
خارجه ايران در مورد كثرت جمعيت تركان ايران اشتباه لساني و يا بلوف سياسي نيست،
بلكه حقيقي است آشكار كه متكلمين اين زبان با دارا بودن حداقل ۳۰ ميليون نفر از
جمعيت ۷۵ ميليون نفري ايران، كه حقوقشان بايد برابر و مساوي با حقوق همكشوريهاي
فارس زبان در كليه ابعاد كشور از لحاظ مادي و معنوي و از كليه امكانات آن باشد و
زبانشان به عنوان دومين زبان رسمي كشور، همطراز و موازي با زبان فارسي در كشور از
ابتدايي تا پايان دانشگاه تدريس شود؛ عملا
اين جمعيت ۳۰ ميليوني حقوق زباني و فرهنگي به اندازه جمعيت ۱۵۰ هزار نفري اقليت
ارامنه ايران هم ندارند كه از مقطع ابتدايي تا پايان دانشگاه به زبان ارمني خود
تحصيل ميكنند.
در كجاي جهان
ديده شده زبان ۳۰ ميليون نفر از جمعيت ۷۵ ميليون نفري يك كشور را زبان محلي بنامند
و در كجاي دنيا ديده شده اين جمعيت ۳۰ ميليوني در حد ابتدايي هم از حق تحصيل به
زبان خود محروم باشد و وقتي اين جمعيت بخواهد از حق خدادادي خود براي تحصيل به
زبان خود حرفي بزند او را «پان» بنامند!
من ميخواستم از
آقاي طباطبايي بپرسم، اطلاعات ايشان در مورد زبان تركي چقدر است كه چنين فتوايي ميدهند،
آيا ايشان ميدانند در زبان تركي چند زمان وجود دارد كه از عدم قابليت بسط و گسترش
آن صحبت ميكنند، اصلاً ايشان ميتوانند ساده ترين فعل تركي آذربايجاني را در
ساده ترين زمان آن صرف كنند؟
به نظر ميآيد
اطلاعات ايشان از زبان تركي آذربايجاني در حد «منظومة حيدر بابايا سلام» استاد
شهريار باشد، ايشان حتي نام كتاب مشهور و حماسي تركان را كه به عقيدة بسياري از
دانشمندان و اديبان دنيا يكي از شاهكارهاي زيباي ادبي چند قرن گذشته است و «دده
قورقود» نام دارد، «دده گورگوت» مينويسد!
ايشان اگر نام
اين كتاب را به تمسخر «دده گورگوت» مينويسد، نشان ميدهد شخصيت ادبي و دانشگاهي ايشان
در چه حد و اندازه است! ولي اگر چنين نباشد، من حدسم بر اين است كه ايشان حتي جمله
اي هم از اين كتاب را نخوانده است و اگر جمله اي و يا پاراگرافي از آن خوانده
باشد، چيزي از آن درك نكرده است، شايد هم اصلاً اين كتاب را نديده باشد، فقط نام
آنرا شنيده باشد آنهم به آن شكلي كه تلفظ كرده است!
ايشان در اين
مصاحبه مكرراً هويت طلبان آذربايجاني را «پان ترك» مينامد كه خواستار اجراي اصل
۱۵ قانون اساسي و تحصيل به زبان تركي خود در ايران هستند، من احتمال نميدهم كه
سواد ايشان در حدي پائين باشد كه نتواند تحليلي از مفهوم «پان توركيسم» داشته
باشد. اما «پان توركيست» ناميدن كساني را كه خواهان تحصيل به زبان تركي خود در
محدودة جغرافيايي سياسي ايران هستند از عدم اعتقاد ايشان و افرادي كه از چنين
اصطلاحي استفاده ميكنند و بسياري از آنها هم ادعاي روشنفكر و دموكرات بودن را هم
يدك مي كشند به كمترين حقوق انساني ميليونها انسان تركي كه اكثريت نسبي جمعيت
ايران را تشكيل ميدهند ولي از كمترين حقوق زباني و فرهنگي هم در وطن خود برخوردار
نيستند نشأت ميگيرد!
ايشان در جايي
ميگويد «آذربايجانيها ترك نيستند بلكه ايرانياني هستند كه به يكي از زبانهاي مشتق
از تركي سخن ميگويند».
جناب آقاي
طباطبايي! تعريف حضرتعالي از «ايران» چيست و ايرانيان را چگونه تعريف ميكنيد؟ آيا
شما هم مثل راسيسم فارس، ايران را مساوي فارس ميدانيد؟
اگر تعريف شما
از ايران مثل آنها باشد، بزرگترين خيانت را خود شما به ايران ميكنيد كه ظاهراً
نشان ميدهيد به اتحاد و يكپارچگي آن خيلي علاقمند هستيد، ولي اگر چنين نيست بايد
تركها، تركمنها، بلوچها، كردها و عربهاي اين سرزمين را هم ايراني به حساب آوريد.
ايران كشور
كثيرالمله اي است كه در آن ملل و اقوام مختلف با زبانهاي و فرهنگهاي متنوع و رنگا
رنگ زندگي ميكنند و ايران زماني ايران است كه ملل و اقوام آن، خود را نه از بيرون
و در ظاهر، بلكه از درون ، ايراني بدانند و نمودهايي از زبان، فرهنگ، تاريخ،
ادبيات، آداب، رسوم، هويت و شخصيت ادبي و تاريخي و هنري خود را در همه ابعاد كشور
و در رسانه هاي گروهي چون راديو- تلويزيون، كتابهاي درسي و غير درسي، سينما،
تئاتر، مطبوعات و غيره لمس كنند!
ولي اگر شما هم
مثل بعضيها ايران را در چارچوب زبان فارسي تعريف مي كنيد و ورزشكاران ايراني
اعزامي به كشورهاي خارج را كه تركيبي از جوانان با استعداد ملل و اقوام كشور است زير
شعار «ستارگان پارسي» و «شاهزادگان پارسي» مي فرستيد[3][3][3] و همه ملل و
اقوام كشور را با زبانها و فرهنگهاي متنوع، زيبا و غني شان خرده فرهنگ ناميده و
مي خواهيد آنها را در «ديگ فارس سازي» ذوب كرده يكدست كنيد، مطمئن باشيد شعاري كه
در بازي بين تيم تراكتورسازي و الجزيره امارات، در ورزشگاه تبريز در اسفندماه سال
گذشته بر روي بَنِر بزرگ و به زبان انگليسي نوشته شده و به نمايش درآمد، تحت تأثير
همين تعاريف و برداشتهاي پارسي سازي و آريا محوري جنابعالي و همفكران شما بوده
است!
جناب آقاي دكتر
طباطبايي شما كه ميفرمائيد «كل منابع ادبي موجود آذري [تركي] را ميتوان در دو
ترم در دانشگاه براي پان تركيستها تدريس كرد» چقدر از منابع ادبيات زبان تركي
آگاهي داريد؟
آيا نام كتاب
«ديوان لغات التُرك» محمود كاشغري به گوشتان خورده است كه در قرن پنجم هجري و هزار
سال پيش نوشته شده و به تعبير اغلب دانشمندان اولين دايره المعارف دنياست كه اولين
نقشه رنگي جهان را هم به همراه دارد، آيا
چيزي از كتاب تركي قوتادقوبيليك (علم اقتدار و سعادت سال 448 هـ ق)، عتبه الحقايق
«قرن ۶ هـ.ق) ديوان حكمت، قصص الانبياء، اوغوزخان داستاني (قرن ۷)، صحاح العجم هندو
شاه نخجواني «قرن ۷ هـ ق) نهج الفراديس، معين المريد (قرن۷ هـ ق)، محبت نامه
خوارزمي (قرن ۸ هـ ق) مقدمه الادب زمخشري (قرن ۶ هـ ق) ، رونق الاسلام (قرن ۹ هـ
ق) الادراك للسان الترك (قرن ۷) ، ديوان عليشير نوايي، حبيبي، خليلي، نسيمي،
فضولي، ختايي، قاضي ضرير، شيخ انوار، تاثير تبريزي، ملاپناه واقف، ودادي،
ميرزاشفيع واضع، حكيم هيدجي زنجاني، محمدباقر خلخالي، خورشيد بانو ناتوان، سيد
عظيم شيرواني،امامقلي فراغي، حكيم تيليم خان ساوه اي، مأذون قشقايي ، نباتي، صابر
و دهها شاعر و نويسنده ديگر كه به تركي اثر آفريدهاند اطلاع داريد؟
آيا مي دانيد
كتيبه اي عظيم از نادرشاه در كلات نادري خراسان ، هم اكنون هم مثل خورشيد مي درخشد
كه با آن عظمت ، شعر تركي آذربايجاني را در دل خود جاي داده است ، آيا از فرهنگ
لغات تركي- فارسي سنگلاخ دوره نادري اطلاعي داريد ؟
از اديبان و
نويسندگان معاصر آذربايجاني جز استاد شهريار چه كسي را مي شناسيد ؟ آيا از شعرا و
اديبان قشقايي، خراساني، همداني، ساوه اي، قزويني، اراكي، و حتي فِريدَن اصفهان كه
به زبان تركي اثر
آفريده اند ،
آنهم در شرايطي كه حتي به اندازه كلاس اول ابتدايي هم حق تحصيل به زبان تركي خود
در مدرسه نداشتند كسي را مي شناسيد ؟
آيا همة اين
آثار را در دو ترم دانشگاهي ميتوان براي پان توركيستها تدريس كرد؟
آيا جنابعالي
چيزي از ادبيات آذربايجان شمالي، شعرا و نويسندگانش ميدانيد؟
آيا خبرداريد كه
اولين اپراي دنياي شرق در آذربايجان شمالي و توسط عُزير حاجي بيگلي 108 سال پيش به
زبان تركي آذربايجاني آفريده شده، آيا چيزي از موسيقي و شور اميراوف آذربايجاني ميدانيد
كه آقاي شاملو شاعر معروف ايراني آنرا اثر خارق العادهاي ناميده، آيا ميدانيد
هابيل علي اوف چه غوغايي در كمانچه بپا ميكند كه تحسين استاد شجريان را بر ميانگيزد
و آقاي دكتر طباطبايي خبر داريد كه جايزه نوبل ادبيات با اثر «منيم آديم قيرميزي»
(نام من سرخ- در سال 2006 ميلادي) به نويسنده ترك، اورمان پامبوك تعلق گرفت؟
آيا فكر ميكنيد
همة اينها در دو ترم دانشگاهي قابل تدريس است، آنهم براي پان توركيستها؟
آيا دانشگاههاي
جمهوري آذربايجان و تركيه با دو ترم دانشگاهي دانشجوهايشان را فارغ التحصيل ميكنند؟
نگوئيد ادبيات و
آثار آن كشورها ربطي به تركهاي ايران ندارد، زبان و ادبيات ، مرز سياسي نميشناسد
مگر در ايران استادان دانشگاه و دانشجويان ايراني اثر رودكي را مطالعه و تدريس و
تحصيل نميكنند؟
رودكي كه ايراني
نيست، رودكي تاجيك و نهايتاً يك افغاني است، اين كشورها هم كشورهاي ديگري هستند[4][4][4].مگر شما اثري
مولوي را در دانشگاه به دانشجويانتان تدريس نميكنيد، مولوي زاده بلخ است و از
خانواده ترك خوارزمشاهي و بزرگ شده قونيه و تركيه امروز، و در آنجا هم مدفون است،
مگر اشعار فارسي وي را در دانشگاههاي ايران تدريس نميكنند؟
زبان تركي و
ادبيات تركي در هر كجاي جهان آفريده شده باشد متعلق به گنجينه ادبيات همه تركهاست، در ايران هم اگر امكان تحصيل به زبان
تركي در طول ۹۰ سال گذشته بود، چه بسا آثار ادبي ستُرگ تر از اثر عزيزنسين، ياشار
كمال، ناظم حكمت و اورهان پاموك به زبان تركي آذربايجاني آفريده مي شد.
در ايران امروز
بسياري از نامداران معاصر اثر فارسي هم از تركان ايران هستند، چرا كه وقتي انسان
اجازه تحصيل به زبان خود نداشته باشد طبعاً استعداد خود را هر چند سخت هم
باشد به شكلي در زباني كه اجازه تحصيل به
او ميدهند بروز ميدهد، صمد بهرنگي، شاملو، دكتر رضا براهني، دكتر غلامحسين ساعدي و بسياري ديگر نمونه هايي از همين
نخبگان هستند.
استاد شهريار با
همه حالي كه در زبان خود تحصيل نكرده اما، اثر حيدر بابايش راكه به زبان تركي
آذربايجاني نوشته است به دهها و به روايتي به 96 زبان زنده دنيا ترجمه شده است و
در اثر فارسي هم سرآمد شعراي معاصر ايران است .
جالب است كه
آقاي طباطبايي ميفرمايند: «دولتهاي ايران [كه البته منظور ايشان احتمالا از زمان
حاكميت رضا شاه به بعد است] از بسياري از دولتهاي اروپايي مانند فرانسه كه بعد از
انقلاب با يك سياست خشن فرهنگي همه زبانهاي رايج را از بين برده و يكسان سازي كرد
بهتر عمل كرده است».
جناب آقاي
طباطبايي چه خشونتي بالاتر از اين ميشود به تركهاي ايران با ميليونها جمعيت كه به
تعبير بعضيها بيشتر از فارس زبانها هستند روا داشت كه بيشترين تحقيرها و توهينها
در حق آنها از طُرق مختلف چه دولتي و چه غير دولتي شده و اجازه تحصيل ابتدايي هم
به زبان خودشان به آنها نداده اند و مناطقشان را كه مستعدتر از مناطق ديگر ايران
براي توسعه و ترقي است در فقر اقتصادي نگه داشته اند .
آيا مي دانيد در
رژيم پهلوي براي فارسيزه كردن كودكان شير خواره آذربايجان طرحي دادند كه اطفال
شيرخواره آذربايجاني در شيرخوارگاههايي كه گردانندگان و كاركنان آن فارسي زبان
باشند نگهداري شوند و مادران آذربايجاني فقط حق داشته باشند بدون اظهار محبت
مادرانه به زبان تركي به شيرخواره هايشان، فقط حق شيردهي به فرزندان خود داشته
باشند!
در كجاي تاريخ
جهان اين عمل وحشيانه و غير انساني ديده شده است كه نمونه اش از مغز معيوب راسيستهاي
فارس در دنياي معاصر تراوش ميكند!
حتماً شما هم
اين طرح «ماهيارنوايي» را كه در قالب كتابي منتشر شده و تقديم به پدر تاجدار رضا
شاه كبير! شده است را خوانده ايد و ادامة راه ايشان را در وقف نامة دكتر محمود
افشار به شكل ديگري به نيابت آقاي جواد شيخ الاسلامي ديده ايد كه حتي اين ديدگاه
از طرف آقاي شيخ الاسلامي تا بعد از انقلاب اسلامي هم ادامه داشته است[5][5][5]!
آقاي طباطبايي
مي گويند : " آذربايجانيها ترك نيستند ، بلكه ايرانياني هستند كه به يكي از
شاخه هاي زباني مشتق از تركي سخن ميگويند ؛ مهاجران تركي يا تركماني كه به تدريج
در مناطق روستايي آذربايجان ساكن شده بودند به تدريج با ساكنان اصلي درهم آميخته و
در آن مستحيل شده اند . حتي امروزه رگه هاي ظاهر تركي را در ساكنان برخي روستاها
مي توان ديد ، اما در شهرهاي بزرگ چنين نيست ."
آقاي طباطبايي
! قبلا گفته شد كه تعريف شما از ايراني
بودن چيست كه تركهاي ساكن ايران را غير ايراني مي دانيد ، از اين گذشته اگر تركها
مهاجراني بودند كه به تدريج در داخل ساكنان اصلي در هم آميخته و در آن مستحيل شده
اند ، پس چرا اين باصطلاح ساكنان اصلي، تركها را در خودشان مستحيل كردند ولي
زبانشان را در زبان باصطلاح آذري مستحيل نكردند ؟
اگر به تصور شما
تركان مهاجردر اقليت بودند و در ميان باصطلاح آذريهاي اكثريت آذربايجان مستحيل
شدند، بايد زبان تركي اين مهاجرين اقليت هم در داخل زبان باصطلاح آذري مستحيل مي
شد و زبان كنوني مردم آذربايجان، زبان آذري مورد ادعاي احمد كسروي و طرفدارانش مي
شد نه تركي آذربايجان !
آيا تصور نمي
كنيد كه قضيه كاملا بر عكس بوده و اگر همه تركان آذربايجان هم مهاجر بوده باشند و
هيچ مشتركات زباني با بوميان چند هزار ساله سومري ، ايلامي ، اورارتويي، قوتي،
لولوبي ، ماننايي و غيره هم نداشته باشند ، باز تعداد مهاجران ترك به آذربايجان و
ديگر مناطق ايران به حدي زياد بوده كه اگر ساكناني از نوع زبان پهلوي و يا باصطلاح
آذري هم در آذربايجان و ديگر مناطق ترك ايران بوده بر اثر كثرت تركان ، ساكنين غير ترك اين مناطق
به حالت اقليت در آمده وخود و زبانشان هم
در داخل تركان مستحيل شده از بين رفته است .
حال چطور مي
توان تركان و زبان تركي آذربايجان تاريخي را كه از اراك و همدان و ساوه گرفته تا
ابهر و زنجان ادامه يافته و از تبريز و اردبيل و باكو گذشته به دربند قفقاز منتهي
مي شود را آذري از نوع غير تركي ناميد ولي مردم و زباني را كه اثر و نشاني از آن
در ميان تركان اين مناطق وسيع نيست به آذربايجان تحميل كرد ! آيا اينهمه
تركي كه به قول شما به آذربايجان مهاجرت كرده و در آن ساكن شدند آب شده رفتند
زمين و فقط آذريهايش باقي ماندند!
آقاي طباطبايي!
چه فرقي بين روستائيان آذربايجان با شهري هايش هست كه فكر مي كنيد آثار تركها در
روستاها ديده مي شود ولي در شهرها نه ؟
اگر دنبال اين
جور فرقها هستيد ، در مناطق كويري و فارس نشين از اين فرقها بيشتر مي توانيد پيدا
كنيد . از اين گذشته ، در دنياي مدرن امروز ديگر دنبال نژاد گشتن فقط در بين
مهجورين و نژاد پرستان عقب مانده رواج دارد كه اميدوارم شما از آن گروه نباشيد. در
دنياي امروز اعاده حقوق انسانها را با نژاد و گذشته اشان نمي سنجند ، نژاد و زبان
انسانها مهم نيست ، جهان دموكراتيك و انسانهاي آزاده امروز به دنبال بر آورده
شدن حقوق انساني تمام بشريت در روي زمين
بدون توجه به رنگ پوست و نژاد و زبان و گذشته اشان هستند .
اصلا فرض كنيم تركان ، از دو سال پيش از خواب
بيدار شده و ديده اند زبان آنها با جمعيت 30 ميليوني شان در ايران تركي شده است ،
آيا اين جمعيت نبايد حقوق زباني و فرهنگي
به نسبت جمعيتشان در ايران داشته باشند ؟
آقاي طباطبايي !
شما انسانهاي ديگري را هم به تحقير و تمسخر گرفته ايد كه طبعا خودشان حق دفاع از
خود را دارند ، اما بدانيد همان جمهوري آذربايجاني كه رئيس آن را بيسواد خوانده
ايد رشد اقتصادي اش در طول چند سال گذشته بيشترين رشد اقتصادي جهان را داشته و فقط
قابل مقايسه با رشد اقتصادي چين بوده است و در آمد سرانه سالانه اين كشور كه در
سالهاي 1994-1993 فقط حدود 300 دلار در سال بود در سال 2010 به بيش از 6000 دلار
در سال رسيده كه در اين سال در آمد سرانه ايران 4300 دلار بود. جمهوري آذربايجان
در سال 2012 ، 9 مميز ۳ درصد رشد اقتصادي داشته است (6)
با همه اين
احوال ، ملت ترك آذربايجان بدون توجه به آهنگهاي بد صدا ي بعضيها ، با عزم و اراده
و ايمان كامل و با احترام تام به همه زبانها و فرهنگهاي متنوع و رنگارنگ ملل و
اقوام ايران و بدون دادن ارجحيت به زبان و نژاد خاص و موهوماتي از اين قبيل ، براي رسيدن به حقوق مادي و معنوي خود و با
اعتقاد به برآورده شدن حقوق همه ملل و اقوام كشور از تحصيل به زبان مادري گرفته تا
احقاق حقوق كلي ديگر به نسبت كثرت جمعيت
مليتهاي ساكن ايران چه ترك و فارس و غيره ، از راههاي مدني و دموكراتيك تلاش خواهد
كرد .
[1][1][1] - من مايل نبودم در تعريف «از خودبيگانگي» ازكلمه و تعبير «آدم عوضي» و كلمات
اينچنيني استفاده شود، اما چون نميتوانستم دست در نوشته دكتر شريعتي ببرم مجبور
به آوردن اين پاراگراف با متن اصلي شدم.
[2][2][2] - اين نامه تحت عنوان: «نامة سرگشاده سرور محسن پزشكپور (پندار) رهبر پان
ايرانيسم به جناب آقاي سيد محمدخاتمي رئيس جمهور اسلامي ايران» و در تاريخ
30/9/1377 ارسال شده و در قسمتي از صفحه اول آن چنين آمده بود:
من، بنام يكي از فرزندان اين ملت
بزرگ و ستم كشيده و بنام نخستين سرباز و
كوشندة جبهه نبرد «پان ايرانيسم»... اين نامه سرگشاده را به سوي شما ميفرستم.
[3][3][3] - در سال 2006 ميلادي در جام جهاني ، شعار ورزشكاران ايراني را با شعار
«ستارگان پارسي» و در سال ۲۰۱۱ در جام ملتهاي آسيا ورزشكاران ايراني اعزامي به
قطر را با شعار «شاهزادگان پارسي» فرستادند و در بازي برزيل هم «شيران پارسي» شعار
ورزشكاران اعزامي ايران به اين كشور بود.
[4][4][4] - نگوئيد افغانستان و تاجيكستان زماني جزئي از ايران بود، اصلا در زماني كه
رودكي شاعر بود، كشوري با نام ايران وجود نداشت، در ثاني در آن زمان امراي ساماني
بر مناطق ايران امروزي حاكميتي نداشتند، ثالثاً مرزهاي سياسي كشورها هميشه ثابت
نيست، زماني و قبل از ميلاد ايران امروزي جزئي از امپراتوري سلوكي، زماني قسمتي از
خلافت اسلامي و نهايتا پارچه اي از امپراتوري بزرگ تركان بود و عراق عجم، خراسان،
فارس، كرمان ، آذربايجان وآسياي صفير هم ممالكي از مملكتهاي حكومتهاي اين
امپراتوري بزرگ بودند و نامي از ايران هم در آن زمان نبود.
[5][5][5] - من شخصاً اين كتاب «ماهيارنوايي» را كه در آن طرح فارسيزه كردن كودكان
شيرخواره آذربايجاني را با وحشيانهترين طريق ارائه ميدهد در سالهاي ۱۳۶۰- 1363
خوانده ام و مو بر تنم راست شده است! ادامة اين راه در وقفنامه دكتر محمود افشار
به شكل ديگري كه نام «مدرسههاي مادرانه در آذربايجان» بر آن گذاشته است آمده است.
(پنج وقفنامه صص: 28- 27). تفكر راسيستي جواد شيخ الاسلامي هم در همين زمينه در
«مجله آينده، سال هفتم، منتشره در سال 1360 ، شمارههاي سوم، چهارم) آمده است.
[6]گزارش سايت رسمي
راديو تلويزيون تركيه تاريخ انتشار 26.05.2013 09:03:00 UTC ( يكشنبه 5/3/92) TRT
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر