انسان ها با تاثیر از خانواده , خاطرات تلخ و شیرین گذشته و عوامل مختلفی
که در شکل گیری ارزشها و ضد ارزشها تاثیر مستقیم دارند , در برابر حرف ها
و رخدادها موضع گیری های گوناگون دارند. به عنوان مثال فردی که در
خانواده ای متدین و مذهبی رشد یافته به سختی در اولین برخورد نسبت به
عناصر مدرنیته انعطاف نشان میدهد و بدون هیچ گونه جهت گیری ذهنی در برابر
آن تصمیم میگیرد.
در جهانی که زندگی میکنیم اصول روانشناسی به قدری در رسانه های جمعی نفوذ
یافته ان که به سادگی قادر به شکل دهی ارزش ها در ذهن جامعه هستند. اکنون
به جرات میتوان گفت فریب افکار عمومی با سو استفاده از این اصول سهل ترین
کار ممکن در جوامع جهان سومی ست. در این گونه جوامع بدون نیاز به هیچ
ابزار زور یا تهدیدی میتوان ملت را در راستای رسیدن به اهداف خود بسیج
نمود.
جهت گیری های ذهن بشر نیز در برابر چنین ابزار قدرتمندی سر خم میکند و
این رفتار کم کم به عنوان یک پدیده ی اجتماعی به نسل ها انتقال میابد و
باید گفت چنین جامعه ای تا ابد محکوم به زندگی غیر بشریست چراکه یکی از
اصلی ترین نقاط تمایز بشر با سایر موجودات که قدرت تفکر است از او صلب
گردیده. و به طور ناخودآگاه تفکر در برابر بعضی حرف ها ضد ارزش میباشد.
مردم چنین جامعه ای تنها و تنها از عنصر تفکر بی غرض محرومند که پیامد
ها ی آن عدم مطالعه , تاکید بر زندگی بی دردسر با هر قیمتی , و موضع گیری
سریع در برابر حرف مخالف است.
با چنین وضعیتی آیا بهتر نیست سفیران آزادی و بیداری از چنین ابزار
قدرتمندی غافل نباشند؟ بر خلاف سو استفاده های غیر انسانی که با نام دین
و تمدن و تاریخ و .... از این اصول روانشناختی توسط گروه های قدرت پرست
صورت میگیرد میتوان با استفاده از این اصول در واقع در راه انسانی و
آرمان انسان دوستی گام برداشت. در نظر داشته باشیم برخی از افراد با غفلت
از این اصول ناخودآگاه و در واقع نه از روی غرض به ارزش های شکل گرفته در
فرد مقابل حمله ور میشوند و در واقع به جای بیداری , دشمن تراشی نیز
میکنند.
با احترام و قبول تفکرات فرد مقابل میتوانیم و ظیفه ی انسانی و ملی خود
را بهتر اجرا کنیم و با تاثیر ی که فرد مقابل از شخصیت ما میگیرد حتم
داشته باشیم موفق خواهیم بود.
ییلماز سالماسلی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر